eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
138 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
811 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7904779880
مشاهده در ایتا
دانلود
این کتاب را یکبار، سر به هوا شروع کرده‌ام و تا نیمه‌هایش نیز خوانده‌ام... اما ناآگاهانه... بدون شناخت نادر ابراهیمی... حالا دوباره، بعد از مدت ها به سراغش می‌رویم... از ابتدا شروع می‌کنیم... یقینا حرفهای بسیاری برای شنیدن دارد... مثل همیشه... مخصوصا وقتی نادر خان از سمت ملاصدرا حرف می‌زند... غوغایی به پا می‌کند که بیا و ببین...
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
#بیکلام_گفت
اما مثل همیشه باید آهنگی هم برای خواندن کتاب، انتخاب کنیم... همین آهنگ، مناسب است... غوطه ور در غم و خیال و فکر... مثل فضایی که کتاب دارد...
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
این کتاب را یکبار، سر به هوا شروع کرده‌ام و تا نیمه‌هایش نیز خوانده‌ام... اما ناآگاهانه... بدون شناخ
من که فقط خنده‌ام می‌گیره از دیالوگ های ملاصدرا و پدرش...‌ خیلی جسور و بی‌باکانه حرف می‌زنه ملاصدرا و پدرش هم عصبانی میشه 😅
و حالا مکالمه‌های ملاصدرا و شیخ بهاءالدین چقدررررر پربار و با معنان... کاش تک تکتون بتونید این کتاب رو بخونید...
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
اما مثل همیشه باید آهنگی هم برای خواندن کتاب، انتخاب کنیم... همین آهنگ، مناسب است... غوطه ور در غم و
توی ناشناس فرمودید که: «شما همراه و همزمان با مطالعه، موسیقی هم حتما گوش میدین؟!» _ بله خب با صدای آهسته و تمرکز در متن... غرق که بشی، می‌کشه می‌بره... همزمان...
ما که بخیل نیستیم، گفتیم لااقل شما هم از یکی دو صفحه‌ی این کتاب ارزشمند بهره ببرید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ🌱
یادش بخیر، وقتایی که مدرسه می‌رفتیم، صبح زود تلویزیون رو روشن می‌کردیم یه مجری که اسمش هم یادم نیست، می‌گفت: « الهی به امید تو، نه به امید خلق روزگار»... این خیلی بهم می‌چسبید سر صبحی... انگار از همه می‌بریدم و می‌گفتم خدایا فقط خودت... از خونه می‌زدم بیرون... آسمونو نگا می‌کردم... باور داشتم که وقتی میگم بسم الله الرحمن الرحیم، یه توجه خاصی از سمت خدا می‌گیرم... بعدش همین جمله رو می‌گفتم... حالا نه همیشه ولی خب تا جایی که یادم بود دیگه... اون موقع ها، دوران راهنمایی، خدا رو اینطوری معنا کرده بودم که یه نیروی عظیم توی دنیاس که هممون رو در بَر گرفته... واااااااای... چه تعاریفی که از خودم نساخته بودم و چه جملات و شعر هایی که براش نگفته بودم... عجب روزایی بودن... روزهای اول کشف... با ذوق و شوق واسه بچه‌ها می‌خوندم و اونا هم برای اینکه دلم نشکنه تعریف می‌کردن از شعر ها و متن‌هام... اووووووه... چه دعوا ها که با نمی‌کردم سر این مسایل و بحث ها... بحث می‌کردیماااااا... کِی؟... همین هشت سال پیش... روی شعر ها، روی حرف ها، باور ها... چقدر سر عشق و عقل بحث می‌کردیم... همیشه هم من طرف عشق بودم و اون طرف عقل... چقدر زود گذشت... چقدر حرف هست واسه گفتن... و چقدر هنوز باید یاد بگیرم که زیاد حرف نزنم... پ.ن: اگر می‌خواهید مقداری با آشنا شوید، روی همین هشتک بزنید...
04 Rohingya.mp3
3.04M
و این امید است که همچنان جولان می‌دهد؛ که همچنان می‌تازد و می‌تازاند... پس چرا باید نشست؟...🌱
17.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«ما برای آنکه ایران، گوهری تابان شود، خون دلها خورده‌ایم...»