eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#مسیر عشق 55 چای‌ام رو تموم کردم،نگاهی به پارچه‌های که اتو زده بودم انداختم درسته خسته شدم اما
عشق 56 -جانم،بامن کاری داشتی؟ -بشین اینجا تا بهت بگم به پشتی تکیه دادم،کنار بهار -ساراجان از تو خواستم بیای اینجا تا یکم بهم توی بعضی کارا کمک بدی -چه کاری؟؟؟ -اخر هفته سالگرد شهادت پسر عمورحمان هست -پسر عمو رحمان😳 مگه پسر داشتن -اره دو تا پسر داشتن که هر دوشون شهید شدن،شهید دفاع مقدس جمعه سالگرد یکی از شهیدا هستش میخواستم امسال یکم متفاوتر از سالهای دیگه باشه بامحمد وبقیه اهالی روستا یه طراحی چیدم یه اتفاق خوبی که امسال داره میوفته اینه که همین روز جمعه قرار شده یه شهید گمنام بیارن اینجا -شهید گمنام؟؟؟؟ اره امروز که اهالی روستا اومده بودن با عمو وخاله صحبت میکردن سر همین موضوع بود کارمون بیشتر شده پس باید کاری کنیم معرکه،بهرحال مهمان عزیز میاد برامون -منکه تو این قضیه‌ها کاری بلد نیستم چه کمکی میتونم کنم -اتفاقا خیلی میتونی کمک بدی،بهت میگم چیکار کنی فقط یه چیزی هست ابجی نمیگم بخاطر ماها خودت رو عوض کنی نه اصلا -یعنی چی؟؟ -ببین سارا جان اینجا یه جای کوچیک هست،دیدی مردمشون هم چطوری هستن من وتو هم مسئول کارای برگزاری مراسم شهدا هستیم چون بیشتر کارامون تو مسجد و حسینیه قراره انجام بشه میخوام توام بیای -باشه اینکه موضوع مهمی نیست صدای عمو و خاله شنیده میشد از داخل حیاط -بعدا حرف میزنیم پاشو خودتو جمع جور کن بهار چادرش رو سرش کرد و رفت بیرون از حیاط منم شالم رو انداختم و رفتم بیرون سلامی کردم به اتفاق هم رفتیم توی اتاق و کنار هم نشستیم،شام رو همگی دور هم خوردیم بعد از مرتب کردن اتاق و اشپزخونه من و بهار رفتیم طرف اتاقمون رختخواب رو پهن کردیم و دراز کشیدیم. خواب نمیرفتم به حرفای بهار فکر میکردم نمیدونستم میخوان چیکار کنن تا حالا این چیزا رو ندیده بودم.فقط به ندرت میشنیدم شهید میارن اونم شهدای جنگ تقریبا ساعت از نیمه شب گذشته بود یکدفعه صدای در شنیدم ترسیدم بلند شدم بیرون حیاط رو نگاه کردم حیاط کاملا تاریک بود صدای باد هم پیچیده بود لا به لای در و پنجره خواستم برم بخوابم که باز صدا اومد البته یه نوری هم بود انگار یکنفر بیرون بود خیلی ترسیدم نکنه دزد باشه،خواستم بهار رو صدا بزنم که گفتم اول به ۱۱۰زنگ بزنم -خاک سارا ؛ ۱۱۰ اونم تو یه روستا😖 شال و مانتو رو پوشیدم اروم رفتم سمت در اتاق عمو رحمان خواستم در بزنم صدای دزده اومد انگار داشت حرف میزد نویسنده(منیرا-م) @TarighAhmad
بسم‌رب‌الحسین♥️🌿 . . 💚امام مهدی علیه السلام : 🍃هریک از شما باید کاری کند که 🍃با آن به محبت ما نزدیک شود 📗بحار الانوار، ج۵۳،ص۱۷۶ امروز : جمعه ۷ آبان و ۲۲ربیع الاول ━━𖡛⪻𖣔🌺𖣔⪼𖡛━━ @TarighAhmad ━━𖡛⪻𖣔🌺𖣔⪼𖡛━━
در چیزیست ڪه نمیدانم چیست ؟ مثل بعد از یڪ غم مثل پیدا شدن یڪ لبخند مثل بوی نم بعد از در نگاهت چیزیست ڪه نمیدانم چیست ؟ من به آن 🌱🕊 ╔═✨═🌙═✨═╗ @TarighAhmad ╚═✨═✨═✨═╝
🔰 ارزش شهیدان با محاسبات مادّی قابل محاسبه‌ نیست 🔻 رهبر انقلاب در دیدار دست‌اندرکاران کنگره‌ی شهدای استان زنجان: شهیدان برگزیدگان خدای متعالند. شهیدان راه درست را انتخاب کرده‌اند، خدا هم آنها را برای رسیدن به مقصد انتخاب کرد. ارزش شهیدان با محاسبات مادّی ما ارزش غیر قابل محاسبه‌ای است. شهیدان در برترین تجارت عالم برنده شده‌اند. ۱۴۰۰/۰۷/۲۴ @TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید مجید صانعی موفق✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۱۲ شهریور ۱۳۵۸ ◈❘ محل ولادت: همدان ◈❘ وضعیت تاهل: متاهل ◈❘ تاریخ شهادت: ۲۷ مهر ۱۳۹۴ ◈❘ محل شهادت: سوریه ◈❘ نام کتاب: ابو طاها 📚مـنـبـع: عصر همدان ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ ♥️ ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید مجید صانعی موفق✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۱۲ شهریور ۱۳۵۸ ◈❘ محل
⁉ ✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨ 🔸 از جمله مربیان ورزشی مخلصی بود که تمام زندگی خود را صرف تربیت و شاگردان و سربازان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کرد. 🔹 بسیار مظلوم بود و پرتلاش و بردبار، اما کسانی که او را خارج از منزل می دیدند، خصوصیات اخلاقی وی را باور نمی کردند و فکر می کردند بسیار قاطع و جدی است اما پشت آن چهره قاطع فردی آرام ومهربان بود. 🔸 مجید کاریزمای خاصی داشت و همه را جذب می کرد و روح جوانمردی و فتوت در او دمیده بود و منش پهلوانی به معنای کامل در رفتار او متجلی بود. 🔹 خیلی کله داغی داشت و دوست داشت برود جنگ. همیشه می‌گفت:‌ای‌کاش من زودتر به دنیا آمده بودم و می‌توانستم بروم جبهه. 🔸 بعضی شب‌ها می‌دیدند در جایش نیست، بعد متوجه می‌شدند در اتاق دیگری دارد نماز شب می‌خواند. 🔹 کارشناسی سخت‌افزار کامپیوتر داشت، بعد هم کارشناسی حقوق گرفت. با پدرشان شرکت راه‌سازی داشتند و مربی باشگاه هم بودند. در کنگ فو مقام کشوری داشت و داور اتومبیلرانی و بازرس هیئت رزمی بود. نمایندگی سبک نینجوتسو را داشت. در تیراندازی عالی بود. مجوز پزشکی کوهنوردی کشوری هم داشت. 🔸 مجید چند تا اختراع در زمینه تجهیزات جنگی داشت؛ ولی، چون بودجه نداشت نتوانست آن‌ها را به ثبت برساند. 🔹 خیلی اوقات مادران بچه‌های باشگاهش تماس می‌گرفتند که مجید بچه‌ها را راهنمایی کند. خیلی مردم‌دار بود. خیلی خاکی بود. رئیس هیئت موتورسواری همدان بود، ولی برای تعمیر موتور‌ها می‌رفت. 🔸 ارادت خاصی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت و سربند یا زهرا را هم به سرش می‌بست. امام‌زاده عبدالله همدان را هم خیلی دوست داشت. 🔹به حجاب و صبوری توصیه می‌کرد. 📚 عصر همدان_خبرگزاری میزان .................«شادی روح پاکش صلوات»................. ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ 🌹 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @TarighAhmad ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
💚 _الهی هیچ نیازمندی دست خالی از در خونت برنگرده! _آمین...٫ 🤲 🍃🌱↷ 『 @TarighAhmad
⏰ ~ یـہ دعـاےفـرج بـخۅنٻـم بـراےآقامـوݩ,♥️ 🤲 •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈• @TarighAhmad •┈••✾◆✦✧✦◆✾••┈•
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#مسیر عشق 56 -جانم،بامن کاری داشتی؟ -بشین اینجا تا بهت بگم به پشتی تکیه دادم،کنار بهار -سار
عشق 57 یه لحظه وایسادم،دزد اگر باشه چرا بیرون حیاطه؟ دزدا که میان داخل اتاق کنجکاو شدم،هرچند خیلی میترسیدیم سعی کردم اروم قدم بردارم یکم برم جلوتر اگر چیزی شد جیغ میزنم همه بیدار بشن اروم اروم رفتم ،پشت یه درخت قایم شدم هم از دزد میترسیدم هم اینکه توی این تاریکی حیونی چیزی از درخت باشه بخوره بهم اع چرا وسط حیاط نشسته😳 وای اینکه عمو رحمانه،اینجا چیکار میکنه تو تاریکی خواستم برم جلو که منصرف شدم گفتم ببینم چیکار میکنه سرش به بالا سمت اسمان گرفته بود یه چیزایی اروم میگفت حرفاش با گریه‌هاش قاطی شده بود متوجه نمیشدم چی میگه چراغ دستی رو برداشت و سمت اخر حیاط رفت کلیدی از جیبش در اورد و در یکی از اتاقها رو باز کرد رفت داخل و در رو هم بست منم سریع رفتم سمت همون اتاق این اتاق چیه؟ چرا عمو نیمه شب اومده اینجا،چیکار میکنه یعنی صدای خواندن قران بلند شد اخر شب قران میخونه😳 کمی صبر کردم انگار نیت نداشت تموم کنه دندونام دیگه داشت میخورد بهم،ترجیح دادم برم اتاق خودم کنار بخاری رفتم تا یکم گرم بشم،دراز کشیدم یعنی چیکار میکنه عمو،چرا گریه میکرد چرا توی اون اتاق رفت قران بخونه؟ خیلی سوال توی ذهنم اومد نفهمیدم کی خوابم برد -بچه‌ها بلند شید وقت نماز شده،دخترا بیدار بشید وای خدا نصف شبی چرا سر و صدا میکنن لحاف رو کشیدم روی سرم تا بلکه کمتر صدا بشنوم -سارا من میرم نماز بخونم توبلند نمیشی -خب برو بخون،والا خدا خودش خوابه این وقت شب،اونوقت تو بیدار شدی مزاحم خدا بشی برو حاجی خانم بزار بخوابم چطوری از خوابشون میگذرن،بلند میشن اب میزنن به صورتشون نویسنده(منیرا-م) @TarighAhmad
بسم‌رب‌الحسین🌱 . . محب: 🔰 آقا امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند : 🔹 اگر میخواهی ثواب صد سال روزه همه ایام در نامه عملت ثبت شود ، مردم را با امام زمان آشنا کن. 📚 بحارالانوار ج ۲ ، ص ۴ امروز :شنبه ۸آبان و ۲۳ربیع الاول •┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈• @TarighAhmad •┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈•
رحمت‌ واسعه‌ات‌ کیسه‌یِ‌ ما را پُر کرد، این‌ چه‌ لطفی‌‌ست‌ به‌ هر بی‌سروپایی‌ داری؟! ...🕊 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad