eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
گمنامے چھ زیباست‌|🍃| چون فقط خدا|☝️| را مےشناسد... چقدر پرمعناستـ😌چون همھ نمےدانند کجاست ... اما خدا مےداند و شهیـ🕊ـد گمنام هم همین را مےخواهد👌 { خدا خدا خدا } ~┄┅┅✿❀🖤❀✿┅┅┄~ @TrighAhmad
زندگے نامه اول اردیبهشت سال ۳۶ در محله شهید سعیدے حوالے میدان خراسان دیده به هستے گشود. او چهارمین فرزند خانواده به شمار مے رفت با این حال پدرش، مشهدے محمد حسین، به او علاقه خاصے داشت. او نیز منزلت پدر خویش را به درستے شناخته بود. پدرے که با شغل بقالے توانسته بود فرزندش را به بهترین نحو تربیت نماید. ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمے را چشید و از آن جا بود که همچون مردان بزرگ، زندگے را به پیش برد و در کنار تحصیل علم به کار مشغول شد. دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریم خان زند و توانست به دریافت دیپلم ادبے نائل شود. از همان سال هاے پایانے دبیرستان مطالعات غیر درسے را شروع کرد. ═════🇮🇷🇱🇧═════ @TarighAhmad ┅═══✼❤️✼═══┅┄
زندگے نامه اول اردیبهشت سال ۳۶ در محله شهید سعیدے حوالے میدان خراسان دیده به هستے گشود. او چهارمین فرزند خانواده به شمار مے رفت با این حال پدرش، مشهدے محمد حسین، به او علاقه خاصے داشت. او نیز منزلت پدر خویش را به درستے شناخته بود. پدرے که با شغل بقالے توانسته بود فرزندش را به بهترین نحو تربیت نماید. ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمے را چشید و از آن جا بود که همچون مردان بزرگ، زندگے را به پیش برد و در کنار تحصیل علم به کار مشغول شد. دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریم خان زند و توانست به دریافت دیپلم ادبے نائل شود. از همان سال هاے پایانے دبیرستان مطالعات غیر درسے را شروع کرد. ╔═...💕💕...══════╗ @TarighAhmad ╚══════...💕💕...═╝
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#آشنایے_با‌_ابرهیم زندگے نامه اول اردیبهشت سال ۳۶ در محله شهید سعیدے حوالے میدان خراسان دیده به هس
زندگی نامه هم زمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود و پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنے و بعد از آن به آموزش و پرورش منتقل شد و هم چون معلمے فداکار به تربیت فرزندان این مرز و بوم مشغول شد. اهل ورزش بود. ورزش را با ورزش پهلوانان یعنی ورزش باستانی شروع کرد. در کشتے و والیبال چیره دست بود و هرگز در هیچ میدانے پا پس نکشید و مردانه مے ایستاد. این مردانگی را مے توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازے دراز و گیلان غرب تا دشت هاے سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسه هاے او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمے جنگ تداعے مے کند. در والفجر مقدماتے پنج روز به همراه بچه هاے گردان هاے کمیل و حنظله در کانال هاے فکه مقاومت کردند ولے تسلیم نشدند تا سرانجام در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه هاے باقے مانده به عقب، تنهاے تنها با خدا همراه شد و دیگر کسے او را ندید و همان طور که همیشه از خدا مے خواست گمانم ماند. ╔═...💕💕...══════╗ @TarighAhmad ╚══════...💕💕...═╝
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#آشنایے_با‌_ابرهیم زندگی نامه هم زمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود و پس از انقلاب
گفتن ناسزای ناجور به یزید! بارها مے دیدم که با بچه هایے که نه ظاهر مذهبی و نه به دنبال مسائل دینی بودند رفیق مے شد و آنها را جذب ورزش و بعد مسجد مے کرد. یک بار به ابراهیم گفتم: آقا ابرام اینها کین که دنبال خودت راه مے اندازے؟ با تعجب پرسید: (چطور، چے شده؟) گفتم: (دیشب یکے رو با خودت آورده بودے هیأت، اون هم اومد کنار من نشست. وقتے که حاج آقا داشت از مظلومیت امام حسین و کارهاے بد یزید مے گفت این پسر، با عصبانیت گوش مے کرد و مرتب فحش های ناجور به یزید مے داد! ابراهیم که با تعجب داشت به حرف هام گوش مے کرد، زد زیر خنده و گفت: (عیبے نداره، این پسر تا حالا هیأت نرفته و گریه نکرده، مطمئن باش با امام حسین که رفیق بشه آدم درستی مے شه، ما هم اگر بتونیم این بچه ها رو مذهبے کنیم هنر کردیم). دوستے ابراهیم با این پسر به آنجایے رسید که همه چیز را کنار گذاشت و یکے از بچه هاے خوب ورزشکار شد. راوے ایرج گرائے ╔═...💕💕...══════╗ @TarighAhmad ╚══════...💕💕...═╝
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#آشنایے_با_ابراهیم گفتن ناسزای ناجور به یزید! بارها مے دیدم که با بچه هایے که نه ظاهر مذهبی و نه
همه فن حریف ابراهیم به جز والیبال در خیلے از رشته هاے ورزشے مهارت داشت. در کوهنوردے یک ورشکار کامل بود. تقریبا از دو سه سال قبل از پیروزے انقلاب تا ایام انقلاب هر هفته صبح هاے جمعه با دو سه نفر از بچه هاے زورخانه مے رفتند تجریش و نماز صبح را امام زاده صالح مے خواندند. بعد به حالت دویدن از کوه بالا مے رفتند. آن جا صبحانه مے خوردند و بر مے گشتند. این کوهنوردی در منطقه دربند و کولکچال و درکه هر هفته ادامه داشت تا ایام پیروزے انقلاب. رواے سعید صالح تاش ╔═...💕💕...══════╗ @TarighAhmad ╚══════...💕💕...═╝
زندگے نامه اول اردیبہشٺ سال ۳۶ در محلہ شہید سعیدے حوالے میدان خراسان دیده بہ ہسٺے گشود. او چہارمین فرزند خانواده بہ شمار مے رفٺ با این حال پدرش، مشہدے محمد حسین، بہ او علاقہ خاصے داشٺ. او نیز منزلٺ پدر خویش را بہ درسٺے شناخٺہ بود. پدرے ڪه با شغل بقالے ٺوانسٺہ بود فرزندش را بہ بہٺرین نحو ٺربیٺ نماید. ابراہیم نوجوان بود ڪہ طعم ٺلخ یٺیمے را چشید و از آن جا بود کہ ہمچون مردان بزرگ، زندگے را بہ پیش برد و در کنار ٺحصیل علم به ڪار مشغول شد. دوران دبسٺان را بہ مدرسہ طالقانی رفٺ و دبیرسٺان را نیز در مدارس ابوریحان و ڪریم خان زند و ٺوانسٺ بہ دریافٺ دیپلم ادبے نائل شود. از ہمان سال ہاے پایانے دبیرسٺان مطالعاٺ غیر درسے را شروع کرد. ┈┈••✾❀🌙❀✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾❀🌙❀✾••┈┈
زندگی نامہ ہم زمان با ٺحصیل علم بہ ڪار در بازار تہران مشغول بود و پس از انقلاب در سازمان ٺربیٺ بدنے و بعد از آن بہ آموزش و پرورش منٺقل شد و ہم چون معلمے فداڪار به ٺربیٺ فرزندان این مرز و بوم مشغول شد. اہل ورزش بود. ورزش را با ورزش پہلوانان یعنی ورزش باسٺانی شروع ڪرد. در ڪشٺے و والیبال چیره دسٺ بود و ہرگز در ہیچ میدانے پا پس نڪشید و مردانہ مے ایستاد. این مردانگی را مے ٺوان در ارٺفاعاٺ سر بہ فلڪ ڪشیده بازے دراز و گیلان غرب ٺا دشٺ ہاے سوزان جنوب مشاہده کرد. حماسہ ہاے او در این مناطق ہنوز در اذہان یاران قدیمے جنگ ٺداعے مے ڪند. در والفجر مقدماٺے پنج روز به ہمراه بچہ ہاے گردان ہاے ڪمیل و حنظلہ در ڪانال ہاے فڪہ مقاومٺ ڪردند ولے ٺسلیم نشدند ٺا سرانجام در ۲۲ بہمن سال ۶۱ بعد از فرسٺادن بچه ہاے باقے مانده بہ عقب، ٺنہاے ٺنہا با خدا ہمراه شد و دیگر ڪسے او را ندید و ہمان طور ڪه ہمیشه از خدا مے خواسٺ گمانم ماند. ┈┈••✾❀🌙❀✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾❀🌙❀✾••┈┈
ہمہ فن، حریف ابراہیم بہ جز والیبال در خیلے از رشٺہ ہای ورزشے مہارٺ داشٺ. در ڪوہنوردے یڪ ورزشڪار ڪامل بود. ٺقریبا از دو سہ سال قبل از پیروزے انقلاب تا ایام انقلاب ہر ہفته صبح ہاے جمعه با دو سہ نفر از بچہ ہای زورخانہ مےرفٺند ٺجریش و نماز صبح را امام زاده صالح مےخواندند. بعد بہ حالٺ دویدن از ڪوه بالا مےرفٺند. آن جا صبحانہ مےخوردند و برمےگشٺند. این ڪوہنوردے در منطقہ دربند و ڪولڪچال و درڪہ ہر ہفٺہ ادامہ داشٺ ٺا ایام پیروزے انقلاب راوے سعید صالح ٺالش ┈┈••✾❀🌙❀✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾❀🌙❀✾••┈┈
آسٺینش را بالا زد و ... ابراہیم در عین حال ڪہ جوانے با ویژگے ہاے منحصر به فرد بود، ڪارہایے مےڪرد ڪہ براے ما عجیب بود. یڪ بار وارد مسجد شدم. مےخواسٺم به دسٺشویے بروم. دیدم دو نفر دیگر از زیر زمین برگشٺند و گفٺند: چاه دسٺشویے گرفٺہ. براے نماز بہ خانہ مےرویم. من ہم مےخواسٺم برگردم، ہمان موقع ابراہیم رسید. وقٺے ماجرا را شنید، آسٺینش را بالا زد و رفٺ ٺوے زیر زمین. داخل دسٺشویے شد و در را بسٺ! یڪ ربع بعد در را باز ڪرد. چاه دسٺشویے را باز و ہمہ جا را شسٺہ و ٺمیز ڪرده بود! بعد ہم مشغول شسٺن دسٺ خودش شد. راوے مہدے حسن قمے ┈┈••✾❀🌙❀✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾❀🌙❀✾••┈┈
تلنگر⚠️ [غریب های آشنا] پرسید : "ناهار چے داریم مادر؟’’😋 مادر گفت : "باقالے پلو باماهے."🍢🐟 باخنده رو کرد به مادر وگفت : "ما امروز این ماهےها را مےخوریم ویک روزے این ماهے ها ما را ..."‼️ چندوقت بعد در ۸ درون اروندرود گم شد ...😭 مادر تا آخر عمرلب به ماهے🐟 نزد .... ... شهدا شرمنده ایم🖤 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎ ┈┈••✾••✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾••✾••┈┈