eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️♥️ قسمت عاطفه با تاسف، دستشو به اين طرف و آن طرف تكان داد: - به به! به به! همين يكي رو كم داشتيم، اگه چهار روز ديگه اينجا بمونيم، همه مث فاطمه و راحله ميشن. فهیمه- اما من هنوز معتقدم كه قانون طرف مرد هارو داره! همه با تعجب به سمت فهيمه برگشتند، انگار نه انگار كه اين همه وقت بحث كرديم! دوباره حرف خودش را تكرار مي‌كرد. فهيمه وقتي تعجب و ناباوري را در نگا‌هاي متعجب بچه‌ها ديد، در حالي كه انگار داشت از خودش دفاع مي‌كرد، گفت: - چرا اينطوري به من نگاه ميكنين؟ اخه ببينين بچه ها! ما ادعا ميكنيم كه محور و كانون خانواده زنه و ميگيم كه زن بنيان خانواده است. اما عملا حق طلاق رو داديم دست مردها هر وقت كه دلش خواست شيرازه خانواده رو از هم بپاشونه و زن رو با اين همه لطافتش له كنه، چون بعد از طلاق، اون كسي كه بيش از همه آسيب ميبينه، زنه، نه مرد! 💭براي چند لحظه احساس كردم كه هر چه را فاطمه رشته بود پنبه كرد. فهيمه راست ميگفت: بعد از طلاق، زن بيشتر از مردآسيب ميبيند. نمونه اش خاله مرجان بود. شوهرش بعد از اينكه خاله ازش طلاق گرفت، دوباره ازدواج كرد، ولي خاله مرجان ماند و خودش. مادر گفت خودش نميخواهد. ميخواهد بيشتر به كارش برسد. اما پدر دور از مادر ميگفت كه چند نفري به خواستگاري اش آمده اند، اما همه يا پيرو پاتال بوده اند، يا چندتا بچه قدو نيم قد داشته اند. سميه رو به فهيمه گفت: - يعني تو ميخواي بگي كه اسلام همه بايد مثل مسيحيت طلاق رو ممنوع ميكرد؟ فهيمه حيرت كرد:😧 - نه من كي چنين حرفي زدم؟ همون مسيحيت كه مرتكب اين اشتباه شد براي همه اديان واقوام كافيه! فاطمه پرسيد:😕 - چه طور مگه؟ چي شد؟ فهيمه خنده اش گرفت: - بچه‌ها گوش بدين! انجيل متي چي گفته! گفته كه هر كس به غير از علت زنا، زن خودش رو طلاق بده، باعث زنا كردن او شده و هر كس با زن طلاق گرفته ازدواج كنه با اون زنا كرده. اون وقت ميدونين چي شد؟ حواريون گفتند: "با اين حساب بهتره كه آدم زن نگيره. " عاطفه با لحني كاملا جدي و همدرد طلبانه، توضيح داد: - واقعا هم آدم از كجا ميدونه گير كدوم آدم نا اهلي ميفته. حالا دست كم دلمون خوشه كه اگه ديديم اوضاع خرابه، ميدون رو خالي ميكنيم. ولي اگه قرار باشه اين راه فرار، رو هم از ادم بگيرن، چه درديه كه ادم خودشو توي يه همچين هچلي بندازه! انگار عاطفه هم خيلي بي راه نميگفت: چون فهيمه تاكيد و مثال تاريخي اش را هم آورد. فهیمه- اتفاقا تا همين چند سال پيش كه طلاق در كشورهايي مثل ايتاليا ممنوع بود، اين مشكلات وجود داشت. روز نامه‌هاي اروپا نوشته بودن كه به خاطر نبودن طلاق در ايتاليا، عملا بسياري از مردم به صورت نامشروع روابط جنسي برقرار ميكنن. وعده اي از مردم ايتاليا كه ازدواج كردن و ميخوان طلاق بگيرن، تابعيت ايتاليا رو ترك ميكنن تا بتونن طلاق بگيرن. حالا هم كه خود علماي مسيحي قانون طلاق روقبول و تصويب كردن. راحله با اشتياق عجيبي گفت: - اونوقت همين علماي مسيحي تا چند سال پيش اسلام رو مسخره ميكردن كه چرا قانون طلاق روممنوع نكرده! گوش كنين من به خود قانون طلاق اعتراضي ندارم. مشكل من اينه كه چرا اين قانون رو در اختيار مردها گذاشتن. فاطمه گفت - فهيمه! تو كه سرت تو تاريخه بگو ببينم، توي تاريخ از قديم تا حالا، در كدوم قوم يا جامعه اي حق طلاق با زن بوده؟!😐 فهیمه- در اين كه در تمام تاريخ حق طلاق به دست مرد بوده هيچ بحثي نيست. حتي در تمدن بابلي اگه زن جرات ميكرد تقاضاي طلاق كنه، اون رو به مرگ محكوم ميكردن. من خودم همه اين‌ها رو ميدونم. حتي اين رو هم ميدونم كه در دين يهود، به مجرد اينكه مرد از زنش ناراضي باشه، مطلقا ميتونه اون رو رها كنه. حتي به مجرد نيت هم ميتونه پيوندش رو بشكنه حتي نيازي به اثبات و ابراز خطاي زن نداره. وحتي هيچ تشريفاتي هم نداره! ولي حرف من چيز ديگه ايه، اولا اينكه ما قائليم كه اسلام بهترين قانون حقوقي رو آورده كه با قانون‌هاي حقوقي بقيه اقوام واديان قابل مقايسه نيست. ثانيا خيلي از اون قوانين هم در قديم بودن، ولي قوانين مدني جوامع امروز كه ديگه چنين چيزهايي رو ندارن. ادامه دارد.... ❌ ••✾با ما همـــراه باشیـــــن😎👌 ✾•• ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷رمان محتوایی ناب😍👌 🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے 🌷 قس
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷رمان محتوایی ناب😍👌 🌷 🌷 قسمت با هم ✨نمازشب🌌✨ خوندیم و از خدا کردیم و ازش خواستیم بهمون بده.👌 یک هفته بعد از اون روز وحید گفت: _بهار اطلاعات مهمی داره ولی با شرط حاضر به همکاری شده.😑 منتظر بود من چیزی بگم.گفتم: _به من مربوط میشه که داری میگی؟🙁 -گفته اول میخواد با تو صحبت کنه.😐 -با من چکار داره؟😟 -نمیدونم.😕 -مجبورم؟😟 -نه،اگه نمیخوای یه جور دیگه ازش حرف میکشم.😠✋ -باشه.هروقت بگی میام.😊 -پس آماده شو.😊 تو راهرو کنار وحید راه میرفتم... پشت دری ایستاد و گفت: _شاید بخواد از نظر روحی اذیتت کنه.میتونی مثل همیشه صبور باشی؟😊 -خیالت راحت.😍 میخواست درو باز کنه گفتم: _وحید☺️ نگاهم کرد. -میشه کسی حرفهای ما رو نشنوه؟😅 -نه،شاید چیز مهمی بگه.😎☝️ -اگه چیز مهمی گفت خودم بهت میگم،باشه؟😅🙈 یه کم نگاهم کرد بعد گفت: _یه کاریش میکنم.😉 بهار روی صندلی پشت میز نشسته بود.وقتی منو دید به احترام من بلند شد... تعجب کردم.😟یه کم ایستاده نگاهش کردم.خودشم از حرکت خودش تعجب کرده بود.😅لبخند زدم و گفتم: _بفرمایید.😊 لبخندی زد و نشست... دقیقا به چشمهاش نگاه میکردم.اونم همینطور. گفت: _تو شخصیتی داری که آدم ناخواسته بهت احترام میذاره.😕 بالبخند گفتم: _برای اینکه بهم احترام بذاری خواستی بیام اینجا؟😊 لبخندی زد و گفت: _جواب سؤالمو میخوام.😐 تمام مدت بالبخند نگاهش میکردم. -سؤالت چی بود؟😟 -تو هم عاقلی،هم عاشق،هم اعتماد به نفس بالایی داری،هم زیبایی،هم حجاب داری، هم خیلی مهربانی،هم قاطع و سرسخت،هم صبوری،هم سریع... چه جوری؟😧🙁 دقیق تر نگاهش کردم.واقعا براش سؤال بود. گفتم: _چرا پیدا کردن این جواب اینقدر برات مهمه؟🤔 -خیلی دلم میخواست منم مثل تو باشم ولی نتونستم همه اینارو باهم جمع کنم.🙁 -تو خدا رو قبول داری؟😊💖 -نه.😕 - برای من خیلی پر رنگه.مهمترین کسی که تو زندگیم دارم خداست.👌هرکاری میکنم تا ازم باشه.هرکاری بهم میگه سعی میکنم انجام بدم.مثلا خدا به من گفته با کسی که بهت زور میگه محکم و قاطع برخورد کن.بهار اون روز زورگو بود،منم و برخورد کردم.خدا به من گفته با کسی که ازت سؤال داره با مهربانی جواب بده.بهار الان سؤال داره.تا وقتی فقط سؤال داره جواب میدم. -از کجا میدونی الان خدا ازت چی میخواد؟🙄 -وقتی کسی رو خیلی راحت میتونی از نگاهش بفهمی الان چی میخواد بگه،چکار میخواد بکنه.درسته؟😊 با اشاره سر تأیید کرد.😔 -برای اینکه خدا رو خوب بشناسی باید اخلاق خدا دستت باشه.مثلا بدونی خدا گفته با هر آدمی که باهات برخورد کرد با شرایطی که داره چطور باهاش رفتار کنی.یا تو موقعیتی که برات پیش میاد چکار کنی.😊 با شیطنت نگاهم کرد و گفت: _مهمترین فرد زندگیت خدائه یا وحید؟😏 بالبخند نگاهش کردم و گفتم: _بهار الان دیگه سؤال نداره، شیطنت داره.😊☝️ لبخندی زد که یعنی مچمو گرفتی.😅به چشمهاش نگاه کردم و جدی گفتم: _مهمترین فرد زندگی من . رو هم چون خداست دوست دارم.وگرنه وحید با تمام خصوصیات اخلاقی و ظاهری خوبی که داره اگه خدا نداشته باشه من عاشقش نمیشم.😊 -چرا وقتی فهمیدی من و وحید ازدواج کردیم ناراحت نشدی؟😟😕 بالبخند نگاهش کردم. -اولش ناراحت شدم... مکث کردم و بعد گفتم: _هیچ وقت از وحید نپرسیدم چرا اینکارو کردی.ولی چون میشناسمش میدونم چرا اینکارو کرده.😏 -چرا؟😟 -وحید بخاطر منافعی که یقینا مجبور شده تو محیطی باشه که خوشایندش نبوده.احتمال داده گناهی مرتکب بشه،هر چند کوچیک، مثلا حتی نگاه،ترجیح داده با تو محرم بشه که انجام نده.😎☝️ -خب میتونسته تو اون فضا نباشه.😕 -گفتم که حتما بوده.👌 -میتونسته نگاه نکنه.🙄 -بعضی گناه ها .☝️ -یعنی برات مهم نیست شوهرت بهت خیانت کرده؟😧😳 -خیانت یعنی اینکه چیزی برات مهم باشه،طرف مقابلت هم بدونه برات مهمه ولی عمدا خلاف چیزی که برات مهمه رفتار کنه.تو رابطه ی من و وحید مهمه.اگه میکرد کرده بود.اینکه هر کاری،هر چند خلاف میلش، که مطمئنم خلاف میلش بوده، انجام داده تا به چیزی که برای منم مهمه خیانت نکنه،برام ارزش داره.من کاری با مردهای ندارم.من درمورد وحید خودم حرف میزنم..اتفاقا بعد اون قضیه وحید برای من هم شده.👌 -یعنی اگه دوباره اینکارو انجام..😳 نذاشتم حرفشو ادامه بده.... ادامه دارد.. دسترسی به پارت اول🦋✨ https://eitaa.com/Tarighahmad/9746 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |• ➣ @TarighAhmad