#تلنگࢪانـہ 🍃
🙄بݘہ ڂۅبے هڛٺے ها” ڣقط بعۻۍ ۅڨٺآ(:
یہ آهڹڳآیـے…𝄞
يہ ناښݫآ هايـے…
يہ ڷباښايـے…😬
يہ ڣیݪمایۍ…
یہ عکسایـے…👹
یہ ݘٺایۍ…
یہ قڷیۅنآیـے...🔥
یہ بد اخݪاقيایۍ...
یہ خودبینیایـے...😎
يہ نݦاز قۻايۍ...
يہ نڴآهـے...👀
يہ ڲناهــے...
هـݦـيـݩـا ڪـاڔ دسـٺـټ مــيــدہ⛔️
#بیدارباش
#اَلـلّـﮪُمَّ_عـَجـِّل_لـِوَلـٻَۧـکَ_الـفـَࢪَج
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@TarighAhmad
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین»
✧شهید محمدرضا جبلی✧
◈❘ تاریخ ولادت: ۱۰ شهریور ۱۳۵۳
◈❘ محل ولادت: تهران
◈❘ وضعیت تاهل: متاهل
◈❘ تاریخ شهادت: ۱۳ فروردین ۱۳۹۵
◈❘ محل شهادت: خان طومان_سوریه
◈❘ محل مزار: بهشت زهرا سلام الله علیها، قطعه ۵۰
📚مـنـبـع: گلزار شهدا
❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅
#میهمان_احمد
#شهید_محمدرضا_جبلی
#با_شهدا_تا_ظهور
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@TarighAhmad
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
«بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید محمدرضا جبلی✧ ◈❘ تاریخ ولادت: ۱۰ شهریور ۱۳۵۳ ◈❘ محل ول
#چِــگــونـــہ_شـَـﮪـیـد_شـَـویــم⁉
✨ویـژگـے هـاــے شـَﮪـیـد✨
🔸 پس از شهادتش فهمیدند که پنج سال حامی یک پسر یتیم از ایتام تحت حمایت کمیته امداد منطقه ۹ تهران بوده و ماهیانه مبلغی از حسابش برای آن یتیم اختصاص مییافته است.
🔹 سال ۱۳۸۰ با همسر خود توافق میکنند، سفر سوریه و زیارت حضرت زینب (س) را جایگزین مراسم عروسی خود کنند و درنتیجه زندگی بسیار ساده، اما سرشار از عشق خود را آغاز کردند.
🔸 دوست داشت در راه خدا شهید شود. میگفت من باید از مردم مظلوم سوریه و از مردم مسلمانی که همسر و فرزند آنها بی گناه به شهادت میرسند، دفاع کنم.
🔹 اخلاق بسیار خوب و مهربانی بیش از حد محمدرضا زبانزد خاص و عام بود. وی روابط عمومی بالایی داشت و همه علاقه داشتند با او به مسافرت بروند؛ چراکه به تمام ابعاد توجه داشت؛ هم عبادت و زیارت در برنامههایش بود و هم تفریح و خوش گذراندن.
🔸 با دوستان خود هیات محله را با نصب پرچم و پارچه مشکی آماده میکرد. وی هرکاری که میتوانست خالصانه برای هیات انجام میداد؛ حتی گاهی مداحی میکرد.
🔹 علاقه بسیاری به خواندن زیارت عاشورا داشت. در محل کار خود نیز، صبحهای هر سهشنبه محفل خواندن زیارت عاشورا برپا کرده بود. وی پیش از اعزام به سوریه، سفارش کرد، «هیچگاه مراسم سهشنبهها و خواندن زیارت عاشورا متوقف نشود!»
🔸 از سال ۱۳۹۰ هر سال در پیادهروی اربعین حسینی شرکت میکرد و میگفت: «من به نیت شهادت در راه امام حسین (ع) قدم برمیدارم.»
🔹 زمانیکه دولت بعثی در عراق حکومت میکرد، با وجود تمام سختیها تا مرز ایران و عراق میرفت. اگر شرایط مهیا بود، مسیر خود را تا کربلا ادامه میداد؛ ولی اگر مجوز خروج نمیدادند با دلی شکسته بر میگشت.
📚تهران امداد_ولایت
❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅
#شهید_محمدرضا_جبلی 🌹
#راه_شهادتــــ
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@TarighAhmad
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
هدایت شده از تنهامسیر زندگی
تنها مسیر 1_جلسه بیست و سوم پارت 2.mp3
5.06M
#تنہامسیر 🌱
راهبردِ اصلے در نظامِ تربیتِ دینے
🔔 #جلسه_بیست_سوم پارت 2
اِسمَع !!
#خلاصه_نویس_جلسه_بیست_سوم
پارت2 ♥️🌱
🔹امام جعفر صادق (ع) :
خداوند متعال امر خلق رو به پیغمبر خودش واگذار کرده تا ببینه مردم طاعتشون چجوریه..
هر چی پیغمبر به شما دستور داد گوش بدید هر چی نهی کرد بپذیرید
🔹پیامبر اکرم (ص) :
به آن خدایی که مرا به حق مبعوث کرده کسی خدا را ملاقات کنه با عمل هفتاد پیغمبر خدا ازش هیچی قبول نمی کنه اگر هوای نفس خودش رو از بین نبره
.🍃🌱↷
『@TarighAhmad』
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
قسمت دویست و بیست کنار مزارش نشسته بودم که احساس کردم یکی نزدیک میشه . انقدر که گریه کرده بودم و س
🖋ناحله 💎
قسمت دویست و بیست و یک
خلاصه کتاب که تموم شد حالم خیلی دگرگون شده بود ...
دلممیخواست از این جا بعد راهمو خودم انتخاب کنم و نزارم کسی واسم تصمیم بگیره ...
حتی اگه بخوام از خانوادم طرد شم ..
شخصیت پدرتون واسم یه شخصیت فوق الهاده بود .یه الگوی تمام عیار..
خیلی تحت تاثیرشون قرار گرفتم ...
شخصیتی که شیفتش شدم .
یه مدت دانشگاه نرفتم
عوضش کارم شده بود بین کتابای فلسفه ی اسلامی قدم زدن و خوندن راجع به دینی که اسما تو شناسمم بود ولی رسما بویی ازش نبرده بودم ....
با کمک رضا و ممدحسین جواب خیلی از سوالامو گرفتم
کم کم پام به هیئت باز شدو مخلص کلام اینکه تغییرات زیادی کردم ...
به خاطر مریضی پدربزرگم اومده بودیم شمال.بعد فوت پدربزرگمن اینجا موندگار شدم .
با تمام مخالفتا و سخت گیریای مادر و پدرم تغییر رشته دادم و تو اون رشته و دانشگاهی که دلم میخواست ثبت نام کردم ... مزار پدرتون رو پیدا کردم عهد کردم یکشنبه ها یعنی خلوت ترین زمان ممکن بیام اینجا .کم کم با یه سری بچه ها اشنا شدم باهم یه گروه مستند سازی زدیم به نام "مزار خاکی" ...
پله پله با کمک شهیدتون پیش رفتیم ...
لحظه لحظه حس خوب زندگیمو از پدرتون دارم
حس خوب شناختن خودم رو از پدرتون دارم .و همچنین حس خوب عشق رو....!
تو کل تایم صحبتش به حرفاش گوش دادم . چقدر واسم جالب بود زندگیش ...
با شنیدن جمله ی اخرش جا خوردم
توقع نداشتم اینو الان اینجا و تو این شرایط بشنوم ...نمیدونم چرا ...
ولی با شنیدن جمله ی اخرش یه احساس عجیبی رو تو قلبم تجربه کردم...
+حالا فقط یه کمک میخوام از شما ...
جواب چندتا سوال خشک و خالی
میدونم به هیچ عنوان با کسی مصاحبه نمیکنید ...ولی قسمت اخر مستند من لنگ یه راشه کوتاهه ....!!!
لنگ یه چند دقیقه صحبت از شهید محمد ...خانم دهقان فرد خواهش میکنم ازتون نه نیارین ...._کمکی از دست من بر نمیاد ...
نه من و نه مامان هیچکدوممون ...!
+منم نمیتونم مستندمو بدم بیرون ...
انقدر صبر میکنم
انقدر میام سر این مزار تا شهیدتون اول حاجتمو بده بعدشم کارمو راه بندازه ....
+نمیدونم به عشق در یک نگاه اعتقاد داری یا ن ...؟!_خب؟
+ولی من با یه نگاه عاشقت شدم ...
_با همین حرفات گولم زدی دیگه ...
+کاش همه ی گول زدنای دنیا همینطوری بود ...!_میخوام یه اعترافی کنم!
+خب؟_منم یه جورایی اره ...
+هه نگاه هنوزم نمیگی ...
بعد میگم مغروری میگی نه ...!!!
_خب نمیگم نه+ولی خودمونیما ...
کاش همه ی گول زدنا اینجوری باشه ...
_اه چندبار میگی خب ؟
الان خوشحالی که منو در کنارت داری؟
+نمیدونم ...
ولی چیزیو ک خوب میدونم اینه ک همیشه دلم میخواست بابات مثل بچش بهم نگاه کنه ..._حسااااامممم نمیدونی خوشحالی منو در کنارت داری یا نههه؟؟؟
متاسفم واستت!!
جرئت داری جلو بابام اینا رو بگی؟؟
خندید و واسم زبون در اورد .
_دیوونه .
+خب اره دیگه دیوونه شماییم جانا ...
_به قول بابا
رنجور عشق به نشود جز به بوی یار
.📝 #ادامهـ_دارد
🔸#بهـ_قلمـ_غینـ_میمـ_و_فاء_دآل 🔶
‼️ #رمانـ_واقعیٺ_ندارد ❗️
🔹 #اما_محمد_ہا_بسیارند 🔷
┄•●❥ @TarighAhmad
✨
💙✨💙
✨💙✨💙✨
💙✨💙✨💙✨💙
بسمالله🌱✨
.
.
✳️ امام على عليه السلام:
🔹 المَرءُ بِهِمَّتِهِ لا بِقُنيَتِهِ
🔸 [ارزش] انسان به همّت اوست، نه به ثروتش
📚 غررالحكم حدیث 2167
6روزتامحرم 🖤
امروز←چهارشنبه
۱۳مرداد و ۲۴ ذی الحجه
❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀
@TarighAhmad
❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀
#عیدمباهلهمبارک
مباهله،
داستان مقابله نور با ظلمت
غلبه سپیدی بر تاریکی
و رویارویی
عدهای سایه نشین
با ستارگان خلقت بود
#مهدویت
#اللهمعجللولیڪالفرج
💚🌱||@TarighAhmad||
#شهادت دُرّ گرانبهایی ست
که بعد از جنگ،بہ هرکس نمیدهند!✋🏻
[مقام معظم رهبری]
#برادرشهیدم
#شهیداحمدمشلب
#عکسنوشته
╭─┅═ঊঈ🇮🇷ঊঈ═┅─╮
🆔 @TarighAhmad
╰─┅═ঊঈ🇱🇧ঊঈ═┅─╯
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
🖋ناحله 💎 قسمت دویست و بیست و یک خلاصه کتاب که تموم شد حالم خیلی دگرگون شده بود ... دلممیخواست از ا
کفشامو پوشیدم و رفتم سمت آسانسور خونشون ..
_چرا نمیای؟دیر میشه
+میام الان دیگه چقدر غر میزنی غزال صبر کن یکم .
دارم روسریمو میبندم...
_همش وقت تلف میکنی ...
آخرش انتشارات میبنده عجله کن دیگه..
+اومدم اومدم
چادرش رو سرش مرتب کرد و با گوشیش اومد بیرون.
تو پاگرد کفشاشو پوشید و در و قفل کرد
_چه عجب تشریف اوردی
+خداوکیلی خیلی غر میزنی بریم.
_بریم
رفتیم تو اسانسور که دکمه ی پارکینگش رو فشار داد .
دوربین گوشیش رو باز کرد و گفت
+تو آینه نگاه کن
_ببین قیافم خوب نی
+گمشو بدونگاه کن میخوام استوری بزارم روش استیکر میزارم
_باش
+یک دو سه .
از اسانسور رفتم بیرون و چادرشو کشیدم.
_میگم فاطمه یه استرس عجیبی دارم ...
به نظرت خوب میشه ؟
+نمیدونم ایشالله که خوب میشه
من که یه شوق عجیبی دارم
_اره منم ...
+دوست دارم چندتا جلد ناحله رو به مخاطبای پایه هدیه بدیم ...
_اوهوم .
چندتا خیابون رو پیاده رفتیم و راجع به کتاب صحبت کردیم..
رسیدیم انتشارات ..
از شوق پله ها رو یکی در میون میرفتیم ...
رسیدیم بالا و مسئول کتابمون خانم رضایی رو پشت کامپیوترش پیدا کردیم ..
بعد از یه سلام و احوالپرسی گرم نشستیم رو صندلی
از جاش بلند شد و رفت تا کتابو برامون بیاره ....
دستای سرد فاطمه زهرا رو تو دستام محکم گرفتم ...
بعد از چندثانیه با دست پر برگشت
کتابو از دستش گرفتم و با لبخند رضایت رو جلدش دست کشیدم
_وای وای چقدر خوب شده ..
کتاب و دادم دست فاطمه
با ذوق بهش خیره شده بود .
مشغول ورق زدن کتاب ۳۱۵ صفحه ای مون بودیم که خانم رضایی گفت:
+راستی بچه ها من نفهمیدم تهش....
معنیِ این ناحله چیه ؟
برگشتم سمت فاطمه زهرا
اونم با لبخند تو چشام خیره بود
برگشتیم سمت رضاییو باهم گفتیم :
_دلداده ی متحول ...!!!!!
فهو ناحل ...
هدیه به پیشگاه آن مادر پهلو شکسته ...
آن خواهرِ غم پرور ...
امام عصر و الزمان مهدی عج ...
و محاسن در خون غلتیده و چشمان پر فروغ محمد ....!!!
لا أرغب غيرك
فكل أمنياتي تختصر بك!
مرا به غیر تو رغبتی نیست که تمام آرزوهایم در تو خلاصه میشود!
پایان
التماس دعا
😇چطوری سرباز امام زمان...؟!؟
آری با تو ام…😃
تویی که مدافع ارثیه حضرت مادری🌱
تویی که حیا و عفت زینبی داری😌
تویی که به چشمانت اجازه دیدار هر کس و ناکس را نداده ای✨
تویی که همچون فرشته ای غرق در نمازت میشوی🌿
تویی که تماشاگه هر انسان سست اراده و مریض نمیشوی⛔️
تویی که در کلامت جز مهربانی نیست 😊
💫مبارکت باشد این سربازی…٫
#ریحانه
#اَلـلّـﮪُمَّ_عـَجـِّل_لـِوَلـٻَۧـکَ_الـفـَࢪَج
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
@TARIGHAHMAD |√←