eitaa logo
طریق الحسنین_۳۱۳
126 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
525 ویدیو
28 فایل
دادم تــو را قسـمـ بہ نخ چادرے که سوخت شایـــد" دلــ❤️ـت بسوزد "و یک کربلا دهے.. حسین...💞 کانال دیگر ما(ارتباط با خدا) https://eitaa.com/joinchat/1644101680Cd15d7f4bfe @TarighatalHossein_313 🌀خـــادم کانــال: @FATEMEHn1368
مشاهده در ایتا
دانلود
راوی صالحی هیچگاه به روحانی بودن به چشم یک شغل نمی نگریست، معتقد بود وقتی لباس مقدس پیامبر(ص) را به تن کرده یعنی تعهدی دارد و آن خدمت به مردم است، روحانی بودن یعنی وصل شدن به عالم روحانی و کنده شدن از دنیا. دخترش تنها مسئولیت شغلی پدر را، اداره یکی از فعال ترین پایگاه های بسیج می داند که آن هم برای پشتیبانی از جبهه بود.
💠ویژگی های شخصیتی پدر: به جاذبه و دافعه پدر اشاره می کند و می گوید روحانی ای بود که در بین مردم بسیار نفوذ داشت. او خودش را بیشتر همنشین فقرا می دانست، در عین حال با همه رابطه بسیار خوبی داشت. روی ایمان و اعتقادش محکم می ایستاد و اگر کسی را دفع می کرد فقط به خاطر این بود که می ترسید بین او و مردم فاصله بیاندازد. مثلا به او پیشنهادات شغلی متعددی از قبیل نمایندگی مجلس، مسئولیت در سپاه، ارتش و... و یا در اختیار داشتن محافظ و ماشین ضد گلوله می شد ولی هیچکدام را نمی پذیرفت. چون معتقد بود که اینها ممکن است خدمت به مردم شود خدمتی که است.
راوی 💠 دختر شهید بزرگوار سید مجتبی صالحی می گوید: آخرین روزهای سال 62 بود که خبر شهادت پدرم به ما رسید.بعد از یک هفته عزاداری، مادرم با بستگانش برای برگزاری مراسم یاد بود به زادگاه پدرم ، شهرستان خوانسار رفتند. من هم بعد از هفت روز برای اولین بار به مدرسه رفتم. همان روز برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند: والدین باید امضاء کنند. آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود و با این فکر که چه کسی باید کارنامه مرا امضاء کند به خواب رفتم. پدرم را در خواب دیدم که مثل همیشه خندان و پر نشاط بود. بعد از کمی صحبت به من گفت زهرا آن کارنامه را بیاور تا امضاء کنم. گفتم کدام کارنامه؟ گفت: همان کارنامه ای که امروز در مدرسه به تو دادند. کارنامه را آوردم اما هر خودکاری که بر می داشتم تا به پدرم بدهم قرمز بود. چون می دانستم پدرم با خودکار قرمز امضاء نمی کند. بالاخره یک خودکار آبی پیدا کردم و دادم پدرم و او شروع کرد به نوشتن. ✨✨✨✨ 💠 فردا صبح که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم از خواب دیشب چیزی یادم نبود. اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می کردم، ناگهان چشمم به آن کارنامه افتاد. باورم نمی شد. اما حقیقت داشت. در ستون ملاحظات کارنامه دست خط پدرم بود که با رنگ قرمز نوشته بود : ⚡️((این جانب نظارت دارم سید مجتبی صالحی)) و امضاء کرده بود.⚡️ ناگهان خواب شب گذشته به یادم آمد. 💠 این دست خط را به آیت الله خزعلی می دهند تا برای تعیین صحت و سقم آن پیش علمای دیگر ببرد. آیت الله خزعلی از خانواده شهید صالحی می خواهد تا پیش کسی موضوع را مطرح نکنند علمای آن زمان صحت ماجرا را تایید می کنند و برنامه به رویت حضرت امام (ره) نیز می رسد. اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به خود شهید مجتبی صالحی است اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد. 💠 این موضوع توسط کارشناسان با امضاء قبل از شهادت شهید مورد بررسی قرار گرفت و صحت آن تأیید شده است. 💥اکنون نسخه آن در موزه شهداء تهران - خیابان طالقانی در معرض دید بازدیدکنندگان قرار دارد. ✳️ سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹ ✳️ 🌺وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ﴿۱۶۹﴾🌺 🌺ای پیامبر! هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.🌺
راوی 💠 در آن موقع علما می خواهند که شهید صالحی از آینده جنگ و مملکت بگوید، پدر به خواب مادرم می آید و می گوید: ✅ «ما می دانیم ولی اجازه نداریم.»✅ مادر، شهید را به حضرت زهرا(س) قسم می دهد که با برخورد مردم که دم در می آیند و از امضای نامه می پرسند چه بکند؟ 🌸شهید می گوید: «سادات (اسم همسر شهید) تو هم شک داری؟» با گریه می گوید نه، او ادامه می دهد: 💥«اگر کسی شک دارد بگو تا روز قیامت در آن باقی بماند تا همه حقایق آشکار شود.»💥