گفت : گریه نکن .
گفتم :
- من گریه نمیکنم
پشت سر مسافر که گریه نمیکنن
حتما به خاطر دود اسپندِ که رفته تو چشم
من گریه نمیکنم . گریه نمیکنم .
چیه ؟؟ آره دارم گریه میکنم
مگه کار دیگه ای هم میتونم بکنم
به حال خودم گریه میکنم
به این که انقدر آدم نبودم که بیام گریه میکنم
آره مرد هم گریه میکنه ...
من امید داشتم
خدا امید هیچکس رو نا امید نکنه
خیلی دوست داشتم غصه هامو بریزم تو دلم و لبخند بزنم
خوب یه جایی دل آدم پر میشه و از چشاش سر ریز میکنه.
خداییش ناراحت نیستم که تو داری میری ، خیلی هم خوشحالم
گریم به خاطر اینه که ...
نمی دونم گریم به خاطرِ چیه . فقط میدونم دلم میخواد گریه کنم .
ولی خدا شاهدِ از کسی غیر خودم شاکی نیستم .
گریه نکنم چی کار کنم
ای کاش میشد با وجود این غم لبخند زد
کاش میشد بی تفاوت بود
خداشاهده دلم برای آب های بین راه اربعین تنگ شده
چه برسه به چای عراقی
دلم برای تاول های پا تنگ شده
دلم برای صدای موکب دار ها تنگ شده
با وجود همه ی این ها لبخند میزنم
ببین دیگه گریه نمیکنم
ببین دارم میخندم
برو به سلامت ، سلام من رو هم به آقا برسون
به آقا بگو ممنونم به خاطر اون سال هایی که من رو آوردی کربلا
#صحبت_با_یک_مسافر_خیالی
#گفتم_گفت
این متن رو اربعین پارسال (۱۴۰۰) نوشته بودم 👇
#گفتم_گفت
گفت : گریه نکن .
گفتم :
- من گریه نمیکنم
پشت سر مسافر که گریه نمیکنن
حتما به خاطر دود اسپندِ که رفته تو چشم
من گریه نمیکنم . گریه نمیکنم .
چیه ؟؟ آره دارم گریه میکنم
مگه کار دیگه ای هم میتونم بکنم
به حال خودم گریه میکنم
به این که انقدر آدم نبودم که بیام گریه میکنم
آره مرد هم گریه میکنه ...
من امید داشتم
خدا امید هیچکس رو نا امید نکنه
خیلی دوست داشتم غصه هامو بریزم تو دلم و لبخند بزنم
خوب یه جایی دل آدم پر میشه و از چشاش سر ریز میکنه.
خداییش ناراحت نیستم که تو داری میری ، خیلی هم خوشحالم
گریم به خاطر اینه که ...
نمی دونم گریم به خاطرِ چیه . فقط میدونم دلم میخواد گریه کنم .
ولی خدا شاهدِ از کسی غیر خودم شاکی نیستم .
گریه نکنم چی کار کنم
ای کاش میشد با وجود این غم لبخند زد
کاش میشد بی تفاوت بود
خداشاهده دلم برای آب های بین راه اربعین تنگ شده
چه برسه به چای عراقی
دلم برای تاول های پا تنگ شده
دلم برای صدای موکب دار ها تنگ شده
با وجود همه ی این ها لبخند میزنم
ببین دیگه گریه نمیکنم
ببین دارم میخندم
برو به سلامت ، سلام من رو هم به آقا برسون
به آقا بگو ممنونم به خاطر اون سال هایی که من رو آوردی کربلا
#صحبت_با_یک_مسافر_خیالی
طراحے و ایده 🏴 اربعین حسینی 🇵🇸
عاشقی دردسری بود نمیدانستیم 🌹
#گفتم_گفت
گفتم :
این روزا اوضاع به هم ریخته و حال دل ما بد شده ( به خاطر اتفاقات اخیر )
گفت :
اوضاع از وقتی بد شد که یادمون رفت یه گمشده داریم .
یادمون رفت که یکی هست که ارزشش از دغدغه امتحان و کار و غذا و ... ما بیشتره
یادمون رفت که باید دنبالش بگردیم
یادمون رفت نفس کشیدنمون به واسطه ی بودن اونه
یادمون رفت که خورشید به شوق دیدن چهره اون طلوع میکنه و شب برای به آغوش کشیدنش لحضه شماری میکنه . هر وجب از این زمین شوق پا بوسیش رو داره .
درگیر بیماری همه گیر شدیم ولی باز هم برای حل مشکلمون اللهی عظم البلا خوندیم .
چه بلایی بزرگ تر از این که عمرمون داره تموم میشه ولی ظاهرا قرار نیست که ببینیمش .😔😔
#گفتم_گفت
گفتم : این روز ها ( ایام فاطمیه) نمیدونم چرا یه هو بی دلیل گریم میگیره .
چیزی نگفت فقط چشمانش پر از اشک شد و سرش را پایین انداخت در حالی که شونه هاش میلرزید
گفتم : فکر کنم دلیلش رو خودم بدونم . این روز ها مادرمون حالش خوب نیست فکر کنم همون لحظاتی که مادرمون دردش زیاد میشه ما هم گریمون میگیره . ما قلبمون به قلب مادرمون گره خورده و نفسمون به نفسش بستست .
مادر حالت خوب نیست . مادر سرت درد میکنه ، مادر پهلوت ...
مادر بازوت ...
مادر نگران بابا علی هستی ...
بمیرم برات مادر
خاک بر سر منه بی لیاقت که زمانه اینقدر بین من و شما فاصله انداخت . ایکاش جون ناقابلم سپر بلای شما میشد .
#گفتم_گفت
گفتم : مامان یادت میاد وقتی از مدرسه میوم خونه قبل از این که برم لباسام رو در آرم میومدم توی آشپز خونه و تو از اتفاقات مدرسه سوال میکردی ، منم با کل جزئیات برات میگفتم . حتی از فوتبالمون و گل زدن هام . به برنده شدنم خوشحال میشدی و به باختنم دلداریم میدادی .
با این که حتی فرق کرنر و پنالتی رو نمیدونستی ولی با تمام وجود به حرفام گوش میدادی .
گفت : درسته این اصطلاحات رو نمیشناختم ولی پسرم رو میشناختم و میدونستم چطوری خوشحالش کنم . 😊
عاشقتم ❤
#گفتم_گفت
گفتم : مامان یادت میاد بچه که بودیم باهامون فوتبال بازی میکردی .
لبخند زد و سرش رو به نشانه ی تایید تکون داد
گفتم : یادته همه ی طرح ها و ایده های مسخرم رو برات تعریف میکردم و تو با جون و دل گوش میدادی
سرش رو دوباره تکون داد
گفتم : یادت میاد کنارم مینشستیم و به طراحی هام نگاه میکردی و نظر میدادی .
باهمون لبخند نگاهم کرد و
گفت : همه ی این ها رو یادمه و خوشحالم که تو هم یادته . همه ی این کار ها رو کردم که دلت از محبت پر بشه و نیاز به محبت و توجه بیگانه نداشته باشی .
ممنونم مادر 😔