🍃🌼🍃
#زندگینامه_امام_زمان_عج
#قسمت_4
#مادر_امام_زمان_عج
......باید مشتری بهم رسد که دل من باو میل کند و اعتماد بر وفا و دیانت او داشته باشم.
پس در اینوقت تو برو بنزد صاحب کنیز و بگو که نامه ای با من هست که یکی از اشراف و بزرگواران از روی ملاطفت نوشته بلغت فرنگی و خط فرنگی و در آن نامه کرم و سخاوت و وفاداری و بزرگواری خود را وصف کرده است، این نامه را بآن کنیز بده که بخواند اگر بصاحب این نامه راضی شود من از جانب آن بزرگ وکیلم که این کنیز را از برای او خریداری نمایم.
بشربن سلیمان گفت که آنچه حضرت فرمود بود واقع شد و آنچه فرموده بود همه را بعمل آوردم، چون کنیز در نامه نظر کرد بسیار گریست و گفت:
به عمروبن یزید که مرا بصاحب این نامه بفروش و سوگندهای عظیم یاد کرد که اگر مرا باو نفروشی خود را هلاک می کنم، پس با او در باب قیمت گفتگوی بسیار کردم تا آنکه بهمان قیمت راضی شد که حضرت امام علی نقی(ع) بمن داده بودند پس زر را دادم و کنیز را گرفتم و کنیز شاد و خندان شد و با من آمد بحجره ای که در بغداد گرفته بودم، و تا بحجره رسید نامهٔ امام را بیرون آورد و می بوسید و بر دیده ها می چسباند و بر روی زمین می گذاشت و ببدن می مالید، پس من از روی تعجب گفتم نامه ای را می بوسی که صاحبش را نمی شناسی، کنیز گفت ای عاجز کم معرفت ببزرگی فرزندان و اوصیای پیغمبران گوش خود بمن بسپار و دل برای شنیدن سخن من فارغ بدار تا احوال خود را برای تو شرح دهم.
من ملیکه دختر یشوعای فرزند قیصر پادشاه رومم و مادرم از فرزندان شمعون بن حمون بن الصفا وصی حضرت عیسی(ع) است، ترا خبر دهم بامر عجیب:
بدانکه جدم قیصر خواست که مرا بعقد فرزند برادر خود در آورد در هنگامیکه سیزده ساله بودم پس جمع کرد در قصر خود از نسل حواریون عیسی و از علمای نصاری و عباد ایشان سیصد نفر و از صاحبان قدر و منزلت هفتصد کس و از امرای لشکر و سرداران عسکر و بزرگان سپاه و سرکرده های قبائل چهار هزار نفر، و فرمود تختی حاضر ساختند که در ایام پادشاهی خود بانواع جواهر مرصع گردانیده بود و آن تخت را بر روی چهل پایه تعبیه کردند و بتها و چلیپهای خود را بر بلندیها قرار دادند و پسر برادر خود را در بالای تخت فرستاد، چون کشیشان انجیلها را بر دست گرفتند که بخوانند بتها و چلیپها سرنگون همگی افتادند بر زمین و پاهای تخت خراب شد و تخت بر زمین افتاد و پسر برادر ملک از تخت افتاد و بیهوش شد، پس در آنحال رنگهای کشیشان متغیر شد و اعضایشان بلرزید. پس بزرگ ایشان بجدم گفت........
ادامه دارد
📚کلیات منتهی الآمال _ زندگانی چهارده معصوم(ع) _باب چهاردهم _ فصل اول _"در ولادت با سعادت حضرت العصر ع و احوال والدهٔ ماجدهٔ آن حضرت")
💠مؤلف: مرحوم حاج شیخ عباس قمی (رحمة اللّه)
🍃🌼🍃
#زندگینامه_امام_زمان_عج "
#قسمت_5
#مادر_امام_زمان_عج
...رنگهای کشیشان متغیر شد و اعضایشان بلرزید. پس بزرگ ایشان بجدم گفت: ای پادشاه ما را معاف دار از چنین امری که بسبب آن نحوستها روی نمود که دلالت می کند بر اینکه دین مسیحی بزودی زائل گردد.
پس جدم این امر را بفال بد دانست و گفت بعلماء و کشیشان که این تخت را بار دیگر بر پا کنید و چلیپا ها را بجای خود قرار دهید، و حاضر گردانید برای این برگشته روزگار بدبخت را که این دختر را باو تزویج نمائیم تا سعادت آن برادر دفع نحوست این برادر بکند، چون چنین کردند و آن برادر دیگر را بر بالای تخت بردند، و چون کشیشان شروع بخواندن انجیل کردند باز همان حالت اول روی نمود و نحوست این برادر و آن برادر برابر بود و سر این کار را ندانستند که این از سعادت سروری است نه نحوست آن دو برادر، پس مردم متفرق شدند و جدم غمناک به حرمسرا بازگشت و پردهای خجالت در آویخت، چون شب شد بخواب رفتم و در خواب دیدم که حضرت مسیح و شمعون و جمعی از حواریون در قصر جدم جمع شدند و منبری از نور نصب کردند که از رفعت بر آسمان سربلندی می کرد و در همان موضع تعبیه کردند که جدم تخت را گذاشته بود. پس حضرت رسالت پناه محمّد صلی الله علیه و آله با وصی و دامادش علی بن ابیطالب (ع) و جمعی از امامان و فرزندان بزرگواران ایشان قصر را بقدوم خویش منور ساختند پس حضرت مسیح بقدوم ادب از روی تعظیم و اجلال باستقبال حضرت خاتم الأنبیاء صلی الله علیه و آله شتافت و دست در گردن مبارک آن جناب در آورد، پس حضرت رسالت پناه (ص) فرمود که یا روح الله آمده ایم که ملیکه فرزند وصی تو شمعون را برای این فرزند سعادتمند خود خواستگاری نمائیم و اشاره فرمود بماء برج امامت و خلافت حضرت امام حسن عسکری(ع) فرزند آنکسی که تو نامه اش را به من دادی پس حضرت نظر افکند به سوی حضرت شمعون و فرمود شرف دو جهانی به تو روی آورده، پیوند کن رحم خود را برحم آل محمد(ص) .
پس شمعون گفت که کردم، پس همگی بر آن منبر بر آمدندو حضرت رسول(ص) خطبه ای انشاء فرمود و با حضرت مسیح مرا بحسن عسکری(ع) عقد بستند و حضرت رسول(ص) با حواریون گواه شدند، چون از آن خواب سعادت مآب بیدار شدم از بیم کشتن آن خواب را برای جدم نقل نکردم و این گنج رایگانرا در سینه پنهان داشتم و آتش محبت آن خورشید فلک امامت روز بروز در کانون سینه ام مستعل می شد و سرمایهٔ صبر و قرار ما بباد فنا می داد تا بحدی که خوردن و آشامیدن بر من حرام شد و هر روز چهره کاهی می شد و بدن می کاهید و آثار عشق نهانی در بیرون ظاهر می گردید، پس در شهرهای روم طبیبی نماند مگر آنکه جدم برای معالجهٔ من حاضر کرد و از دوای درد من از او سؤال کرد و هیچ سودی نمی داد.......
ادامه دارد
📚کلیات منتهی الآمال _ زندگانی چهارده معصوم(ع) _باب چهاردهم _ فصل اول _"در ولادت با سعادت حضرت العصر ع و احوال والدهٔ ماجدهٔ آن حضرت")
💠مؤلف: مرحوم حاج شیخ عباس قمی (رحمة اللّه)
1071718145_-212055.mp3
زمان:
حجم:
10.28M
#دوره_انسان_مصلح
#استاد_علی_تقوی
#جلسه_2
مرکز تخصصی واجب فراموش شده
@aamerin_ir
#انتشار_مطالب_آموزشی_آزاد_است
🎥فایل تصویری جلسه دوم انسانمصلح👇🏻
https://aparat.com/v/BCefT
#فایل_تصویری
#انسان_مصلح
#جلسه_2
#سطح_عمومی_درجه_3
#انتشار_مطالب_آموزشی_واجب_است
⏳ 22:37
m02.pdf
حجم:
1.39M
#دوره_انسان_مصلح
#استاد_علی_تقوی
#جلسه_2
مرکز تخصصی واجب فراموش شده
@aamerin_ir
#انتشار_مطالب_آموزشی_آزاد_است
1_31657749.mp3
زمان:
حجم:
7.95M
جلسه سوم دوره انسان مصلح
#انسان_مصلح
#جلسه_سوم
#استاد_علی_تقوی
@aamerin_ir
#انتشار_مطالب_آموزشی_آزاد_است
🎥فایل تصویری جلسه سوم انسانمصلح👇🏻
https://www.aparat.com/v/CLGpN
#فایل_تصویری
#انسان_مصلح
#جلسه_3
#سطح_عمومی_درجه_3
#انتشار_مطالب_آموزشی_واجب_است
⏳ 17:48
1_102263413.pdf
حجم:
1.64M
جلسه سوم دوره انسان مصلح
#انسان_مصلح
#جلسه_سوم
#استاد_علی_تقوی
@aamerin_ir
#انتشار_مطالب_آموزشی_آزاد_است