eitaa logo
طـاووس بهشتی
102 دنبال‌کننده
164 عکس
135 ویدیو
2 فایل
لرزد از،اعجاز نامش آسماݩ‌ها تا زمیݩ کوه‌ایمان‌است‌و بحر علم‌و ارکان‌یقیݩ نام اورا اینچنین بگذاشت‌آن پرودگار: "عٰالےِ اَعلاٰ عَلےٖ، مَـوْلاٰ اَمـیرَ الْمُومِنیݩ" @TavouseBeheshti @Ehsan_100
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ أݪٰا إبݪیٖسِ پُر تَدݪیٖس قَسَمْ خُورديٖ هَݪٰاڪم را، بِسوزاݩي تُو تا أندٰامِ پٰاڪم را... تُرٰا دَر پَرتگاهِ دوزَخيٖ جٰاویٖد مي‌ٖبیݩمْ بیٰا مَݩ‌ رَسْتگٰارت مي‌ٖڪُنم شِیطٰاݩ‌! فَقَطْ رُوْ رَختِ إسْتِغفٰار بر تَݩ‌ ڪݩ‌ سِپَسْ‌زٰانو بزݩ‌ یِڪ سَجْدِه بر مَݩ‌‌ڪݩ‌.. ✍🏻 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
﷽ 📑أَفَمَنْ‌أَسَّسَ‌بُنْيَانَهُ‌عَلَي‌تَقْوَي‌مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَيَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (توبه/109) ←آيا كسىكه بنيان (كار) خود را بر پايه تقوا و رضاي الهي قرار داده بهتر است، يا كسىكه بنياد خويش را بر لبه پرتگاهي سست و فروريختني نهاده كه او را در آتشِ دوزخ مىاندازد؟ خداوند گروه ستمگر را هدايت نمىكند. ؟! @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
طـاووس بهشتی
﷽ 📑أَفَمَنْ‌أَسَّسَ‌بُنْيَانَهُ‌عَلَي‌تَقْوَي‌مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْ
﷽ چِه تٰاریٖك‌و عَمیٖق‌است ایٖݩ‌ سِیه‌ْدَریٰاي دُنیانام و در غَرقٰابِ غَدّارش، یڪيٖ با آرزو مُرد و یڪيٖ نٰاکٰام‌‌... اُمیديٖ نیٖست اِي دِݪ، تخته‌هایي را که این مَردم سَوٰارند و کُنوݩ‌ دِݪخُوش وليٖ رٰاهيٖ به سوئيٖ نٰاگوٰارند و ڪميٖ دیگر به دَست‌وپٰازدݩ‌ درْ آب مي‌ٖاُفتند هميٖ‌دٰانم ڪه نٰاگه در دلِ غَرقٰاب مي‌ٖاُفتند مَگرڪَم‌دیٖده‌چَشمَت‌تَخته‌ي‌بِشْڪستهْ سَرگرداݩ‌؟ دِݪٰا تنهٰا اُمیدت آݩ‌ طنٰاب آسِماݩ‌ باشد نجٰاتي را ڪه پنهٰاݩ‌ از نِگٰاه مَردمٰاݩ‌ باشد طنٰابي ڪآݩ‌ سَرش را آݩ‌ بِگْرفته در دَست ✍🏻 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
﷽ آن شعبده‌باز شوم... همان کلاغِ پیر را مي‌گویم؛ که‌در آنروز بال‌هاي سیاهش را برهم کوفت و با چشمانِ از غضب سرخ... به آساني جامي شراب‌خوردن در پیشگاه کبریایي خدا «سوگند» خورد؛ که اي خداوند... بر عزتت سوگند! شکوفه‌هاي باغت را به‌خاک مي‌نشانم! تمام غنچه هایت به آتش مي‌کشانم! به معصومیتت سوگند، چنان عطرِ زهرآگینِ شهوت مي‌فشانم، چنان شعله‌هاي هوس‌را در چشمشان برقصانم تا به سیاه‌دخمه‌هاي موحشِ دوزخ به درآیند.... نسل آدم، همه را مگر سبز طینتانت... پس خداوند ! لَختي مهلتم ده تا لُختي بر اندامشان لباس کنم... من آن جنّم که جهنم را شهرِ ناس کنم __ و اما من، اي خداوند...! گُلي پژمرده‌ در چنگ کورانِ هلاکم... تَني افسرده در تابوتِ خاکم نگاهم دار و دستِ نگاهم را بگیر از چنگالِ سیاهِ آن کلاغِ پیر... خیره بر آوندِ سبز و نازكِ حلقم به‌چشمِ فناست سر به زیر، اشك در چشم، پژمرده مي‌گریم: اي کردگار! «سیمرغ» کجاست... ✍🏻 🥀 ✨ 🥀🕊 ✨🥀🕊 🌸✨🥀🕊 ✨🌸✨🥀✨🥀 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
شامي از رنگِ سیاهي خیمه زد ابري از جنسِ حقارت حمله برد رعدي از خیلِ تباهي پنجه زد وه که در آن شب، مخوف و جَهر بود... اي فلک فریاد از این سیفِ فنا کز فخر و فر، فرق فرح را بر شکافت! یک‌زمان صبح شکوه دولتم جلوه‌گر آئینه‌اي، برق سفید برف را روزگاري شوکتم خورشید زرد شَهر بود اوج آن قصر غرورم مهر، سقفش شیشه یشمِ سپهر لیٰکنم هنگامه‌اي، لَختي بُدن، پلکي زدن بي‌خبر یک‌باره شاهین سیاه خشم تقدیرم هجوم آورد تیز کز فشار پنجه‌اش تن خُرد چون در سینه، بین استخوانم قلب نیز تار گشتم، خوار گشتم، پست آن تَفرعُن گرچه یادم هست زود رفت.... بي‌گمان این سایه هم دیري نمي‌پاید طبقِ رسمِ سختِ «باید» همچناني کٰان فرح هم در گذر چون نَهر بود اف به من، اما دگر بعد از این إدبار اگر از سرفرازي، تاجِ زر، بر عروسِ بختِ من از سوی آن دامادِ قسمت، مَهر بود، غرّه گردم بر شکوه خویشتن گر نبرّم سر ز طاووسِ نگارین غرور نشکنم گر استخوان آن سیه، شیرین‌بلور کان شراب سرخ در جام دلم خود زَهر بود لیٰکنم باد آفرین آن گاهِ تار دست‌کم در منجنیق شِکوه‌ام سنگي ندید آن شیشه‌اي چشم سپهر گرچه خود هم بي‌خبر بودم نجاتي را که پنهان پشتِ رعد قَهر بود روز و شمس و قصر من تار و خاموش و خراب اینك اما شکر داور مي‌کنم خواري چو باور مي‌کنم کیٖن کویر و آن سراب پیش چشم خفته‌ام سیلي پر درد دست دَهر بود... ✍🏻 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
این‌سخن حق‌است الا ای‌سرزمینِ دردها ای ستونِ آن شکوهت استخوانِ مردها آخرین آبادیِ این عالمِ ویرانِ من ای‌بهشتِ آسمان بر خاک الا ایرانِ من بس‌که رستم، دیوِ بدخواه ترا زد گرز خشم بس‌که آرش، خصمِ بدبین ترا زد تیر چشم ای وطن بر مارِ خون‌آشامِ ضحاکان نگر چشم بگشا بر سیه نیرنگِ ناپاکان نگر هر غروبان کاوه می‌نالد به‌فریادی غریب ای‌وطن غافل‌مشو از مکرِ خصمِ پرفریب آنکه‌خود دینش بجز نوشیدنِ یک‌جام نیست مدّعی گردد وطن محتاج بر اسلام نیست گاوِ نستوهِ قضا بر سالیاني آزگار خشمگین‌چرخید و چرخاند آسیاب روزگار می‌زند کِلکش قَدر در جوهرِ خون چون دبیر حک کند تا در فلک نامِ امیرانِ کبیر ای فغان از پاره نعش جنگلی‌سردارها ای دریغ از رأسِ فضل‌الله‌ها بر دارها ابراهیما چند اسماعیل قربان کرده‌ای؟ تا که در دستانِ قلبت حفظ قرآن کرده‌ای زد ورق دستِ قدَر تا دفترِ تقویمِ دهر حکمی‌از کِلک قضا صادر نمیشد غیرِ قهر وه ز غوغائی‌که در آن درسِ مجلس بوده‌است بر سرِ آن پهلوی چوبِ مدرس بوده‌است بس‌که آن خانِ شقی ترسید از آن هنگامه‌اش با زبانی روزه او را کشت با عمامه‌اش تا به‌زیر آمد پدر بنشست بر تختش پسر همچنان خاكِ فلاکت مردمانت را به سر بیوه بهرِ نانِ‌طفلش تا فلک شد ناله‌اش شاهِ کشور سرخوش‌از جشنِ هزاران ساله‌اش ای دریغا خون مردم باده‌ی طاغوت بود پیکر دین خدا خود بر سر تابوت بود تا به‌ناگه ابرهیمی بت‌شکن یزدان‌پرست آمد و بنیانِ شاهان تا ابد در هم شکست پیرمردي مو سفید آمد دم از الله زد سیلی جانانه‌ای محکم به‌گوشِ شاه زد پیرمردی بود و حتی یك عصا در کف نداشت شاه را با ارتشش در گورِ نابودی گذاشت آن‌مسیح ای‌خاکِ من نوبرگِ ریحانت دمید روح، آن روحِ خدا بر جسمِ بیجانت دمید چادر سبزی سرِ آن دخترِ اسلام کرد قلبِ ناآرامِ گردون را کمي آرام کرد تا سیه‌چشم حسودأهریمنان قدّ تو دید رو به‌رویت کلّ ارتشهای دنیا صف کشید ای‌وطن ایرانِ‌من در فتنه‌ها بگذشت سال بر سرت شلاقِ آتش بود و آهن هشت سال شیشه‌ي قلبِ زنان را صیحه‌ی سرکش شکست جامِ جانِ کودکان را ضربه‌ی ترکش شکست موشکی انداخت ناگه اژدری دل‌شوم را جای شهری زد فقط یک کودکِ معصوم را حمل کردند آهنین فیلانِ جیش ابرهه کز غمت پیر و جوان در دست بگرفت اسلحه طفل را گفتی تو کِی بر ارتشی آری شکست؟ گفت من چیزی نمی‌دانم خمینی گفته است دستِ آخر هم همان شد کودکانِ این دیار بد درآوردند از آن فیلانِ فولادین دمار ای‌دریغ از بدرقه زان مادرِ کودک به‌دست رخ‌به‌رخ با تانک‌ها آن طفلِ نارنجک به‌دست گر که آن فهمیدهْ صدرِ همتِ چمران نبود یک نشان دیگر به‌روی نقشه از ایران نبود این سخن حق‌است الا ای سرزمینِ دردها ای ستونِ آن شکوهت استخوانِ مردها درنورد ای کشورم ژرفْ‌آتشِ امواجِ خشم تا که سکّان باشدت بر ناخدایی تیزچشم آهنین‌پیری که قامت استوار و پرشکوه بر سیه‌دیوانِ دهر استاده رخ‌در رخ چو کوه آنکه بر صد تیرِ آن اهریمنانِ اَخم‌گین از غمِ چشمت سپر بگرفته دستی زخم‌گین ای‌وطن بشکن به‌اخمت موجها را صخره‌وار پرچمت کان پیر بسپارد به‌دستِ آن سوار آن امیدِ واپسین آرامشِ دلواپسان آن مسیحِ آخرین تنها پناهِ بیکسان شهریارِ قدسیان فرمانروای مردمان آن سفیرِ آسمان آن مهدی صاحب‌زمان آنکه خاكِ دولتش بُد حسرتِ چشم بهشت آخرین امّید یزدان بر نجاتِ سرنوشت کی‌شود کان شاهِ گیتی زین کند اسبِ قیام کی‌شود کان مردِ دوران برکشد تیغ از نیام مرد و زن را صد شکایت از دَم نی می‌رسد ای فلک آخر امیدِ مردمان کی می‌رسد دادِ جان تا آسمان خیزد ز تیغِ اخم‌ها ای‌خدا او را رسان دیگر به‌دادِ زخم‌ها @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💞 ساعتي‌را که زمین،کودكِ‌جانم را زاد آســــمان نامِ را به زبانم بنْهاد ماهِ عشقش بدرخشد به دلم تا به ابد مادرم نامِ برد و مرا شیرم داد ✍🏿 ═══┅┄‌ 📜حتي منابع اهل‌سنت💥: دشمن امام علي علیه‌السلام حلال‌زاده نیست قالت الأنصار إن کنّا لنعرف الرجل بغیر أبیه ببغضه علي‌بن‌أبي‌طالب ←📑ما حرام‌زاده‌بودن شخص را به وسیله بغض و دشمني‌اش نسبت به علی بن ابی طالب[علیه‌السلام] مي‌شناختیم. 📓تاريخ‌دمشق‌ابن‌عساكر ج42ص288 http://lib.efatwa.ir/40314/42/288 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ غمین از حُزن مي‌ســوزم، حــــــزین از درد مــي‌نالم نــظر بر عـــرش مي‌دوزم، از این بر خــویش مي‌بالم تـــو هم اي مــاهِ نــو پرتو، مپرس‌از من‌که«خوبي‌تو؟» نخواهم راســـــت گویم تا تــرا غــمگین کـــند حـــالم دلــــت را بشـــکند صدقم، و آرامـــــــت کــــند کذبم، مـــکارم هـــــم نمـــي‌داند چـه باشــد حـکمِ اعمالم؟! حــزین شـــد خاطــرم امّا چنین شـــعري تر انــگیزم و حافظ هم‌خودش‌حیران که چـــون گیرد دگر فالم.. ✍🏿 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ خُدٰا بِنْوِشْـــتْ اَزَلْ لوْحٖـــي، کِه ایٖدَر حُکْمِ هَر بَرگْ اسْت: "دُو چــــیٖز آیَـــد تُـــرا آدَم! یِکيٖ روزيٖ یِکيٖ مرگ اَسْت" ✍🏿 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ بني‌آدم در این دنیا ترا سهمي‌ست فزون‌از آن،که در رؤیا بدان وهمي‌ست اگر قانع‌به‌سهمِ‌خویش‌امورت‌مي‌رود در پیش ولي قلّابِ‌حرص‌اما به‌دنیا گر اسیرت کرد دوصد دریا، نه‌دیگر خوش نه سیرت کرد چه مي‌نوشي ز شورآبِ سیه‌مُردابِ دنیانام چه مي‌کوشي در این ژرفِ سیه تا دام؟ بدان آخر شوي ناکام... به سمتِ آسمان پر گیر.. ✍🏿 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
﷽ بني‌آدم در این دنیا ترا سهمي‌ست فزون‌از آن،که در رؤیا بدان وهمي‌ست اگر قانع‌به‌سهمِ‌خویش‌امورت‌مي‌رود در پیش ولي قلّابِ‌حرص‌اما به‌دنیا گر اسیرت کرد دوصد دریا، نه‌دیگر خوش نه سیرت کرد چه مي‌نوشي ز شورآبِ سیه‌مُردابِ دنیانام چه مي‌کوشي در این ژرفِ سیه تا دام؟ بدان آخر شوي ناکام... به سمتِ آسمان پر گیر.. ✍🏿 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
﷽ خوݩِ‌سرخ اِمْشبْ زِ ایٖماݩ‌ مي‌ٖچِڪَد خُـوݩ حَــقّ اَز فَــرقِ قُرآݩ مي‌ٖچِڪَد  🖤🖤 🖤 ✍🏿 شهادت امام‌علي علیه‌السلام تسلیت @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀