eitaa logo
طـاووس بهشتی
101 دنبال‌کننده
163 عکس
135 ویدیو
2 فایل
لرزد از،اعجاز نامش آسماݩ‌ها تا زمیݩ کوه‌ایمان‌است‌و بحر علم‌و ارکان‌یقیݩ نام اورا اینچنین بگذاشت‌آن پرودگار: "عٰالےِ اَعلاٰ عَلےٖ، مَـوْلاٰ اَمـیرَ الْمُومِنیݩ" @TavouseBeheshti @Ehsan_100
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞  امام‌على‌عليه‌السلام: لَو ضَرَبْتُ خَيْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَيْفي هذا عَلى أنْ يُبْغِضَني ما أبْغَضَنيولَو صَبَبْتُ الدُّنيا بِجَمّاتِها عَلَى الْمُنافِقِ عَلى أنْ يُحِبَّني ما أَحَبَّني؛ اگر با اين شمشيرم بر بيني مؤمن بزنم كه مرا دشمن بدارد با من دشمني نمىكند واگر همه دنيا را به منافق بدهم تا مرا دوست بدارد هيچ‌گاه دوستم نخواهد داشت. 📓حکمت 45نهج‌البلاغه ═══┅┄‌ علي امیر و شاهِ‌ من، من‌ عاشق‌و گداي او ندارد‌ این‌دلم سُخن،جز عین‌و لام‌و یای او علي به ذوالفقار خود، دو نیمه گر کند مرا دو نیمه جسم پاره‌ام، فتد به روی پاي او ✍🏿 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ حݦاسه‌ي حسن (عݪیہ‌اݪسݪام) . هرچه گفتند از غریبي بود ألا اے شاه مݩ؛ ڪس نگفت‌از هیبتت،اي‌یَابنَ‌حیدر یاحسݩ؛ . اے تو زیباي شجاع عرصہ‌ها؛ اے ڪ هست عشقِ رُخت خیرِالعمݪ؛ اے تو تنها فاتحِ جنگِ جمݪ! تا گرفتي اذن پیڪار از امیر، تا سپاهِ چشم با شمشیرِ اخم آراستي جان صدها پهلواݩ با نقشِ زخم آراستي! . یڪّہ، تنها بر دلِ دشمݩ زدي آن شتر، آن فتنه پِي ڪردي به تیغِ دستِ خویش جا نهادي ݪشڪري مغݪوبِ چشمِ مستِ خویش... ✍🏿 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ جُز به اقلیمِ بني‌هاشمیون ماه مَجو « مَن غلام قَمرم غیرِ قمر هیٖچ مَگو» اي به قربانِ غُرورش خمِ آفاقِ عتیٖق تشنه‌ْ‌شاهيٖ که‌نبخشید به‌آن‌بحر،سَبو @TavouseBeheshti ‌ ࿐ᭂ⸙🖤⸙ᭂ࿐ ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ علي‌ٖبرهر یَتیم‌از باغِ‌نَخلش غَرْس‌مي‌ٖداد دلیرانِ‌عَرب را ذوالفقارش ترس مي‌ٖداد بِدان تیغِ‌عُمر کَس را مُسلمانيٖ نَیاموخت علي بود از أزل‌کو‌ بر مَلائك‌درس‌مي‌ٖداد ‌ ✍🏿 @TavouseBeheshti ‌ ࿐ᭂ⸙🖤⸙ᭂ࿐ ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ هر مَلك در عرشِ‌حق مَست‌از حسیݩ آسماݩ هم کهکشاݩ پَســت‌ از حسیݩ شمس و مَـه را در دو دستم گر نهند بر نمي‌دارم دمـي دســــت از حسین ‌ ✍🏿 @TavouseBeheshti ‌ ࿐ᭂ⸙🖤⸙ᭂ࿐ ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎶شعرخوانی شاهکار در مدح‌امیرالمومنین عمری پدرم گفت كه فرزند خلف باش يعنی كه فقط بنده سلطان نجف باش 🎤 🌹 اَلّلهُمَّ عَجِّـــل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🌹 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عدم‌بودي‌به‌هیچستان،ترامن‌ساختم‌انسان به‌جان‌و نان‌وعقل‌و‌دل،ترا بنواختم‌انسان زمین‌فرشت‌فلك‌سقفت‌ثمر قوتت‌هوا عطرت تواما کافرم‌گشتي،دلت از دین‌من برگشت رها کرد آدمیّت را،شدي بوزینه‌ي فَرگشت درآن‌عمري‌ترا دادم‌خودت‌داني‌چه‌ها کردي لبت کافر،کتابم را،دلت‌مست‌از غِنا کردي بهشت‌ِحوریانم‌را،تو فحشاخانه ميخواندي ولي‌در کوي‌ناپاکان،خودت رفتي زنا کردي مجازاتت در این دیوان محشر چیست توبا تیغ‌هوس‌روزي،سر از عقلت‌جدا کردي چنان قاتل دراین‌دوزخ‌توميسوزي،که‌شهوت‌را خدا کردي دل غافل درآن اغماي شهوت با دوچشمي کور وضو کردي‌ز جامي‌مِي،و لختي را ردا کردي یکي‌بت‌قبله‌ات‌بودو دو رَکعت‌رقص ادا کردي تو کردي سجده‌ي فحشا مکن حاشا مشو منکر،زبان درکش شقي‌کافر! ترا من هرچه مي‌خواندم،تو کر بودي اذانم را کنون‌اما تو بنگر بندگانم‌در بهشت سبز به تخت‌نور و بخت‌جور و رخت‌حور چو شاه‌قصر و ماه‌عصر و جاه‌نصر به شرب روح و قرب جان به... وچشم‌حسرتت چون خطه فردوس را کاوید دگر رو این تو و این دوزخي جاوید ترا بستان و برگی نیست ابد یعني بدان حتي که مرگي نیست بکش در عمق تاریك ابد فریاد و آور ننگ طغیان را همي در یاد
﷽ أݪٰا إبݪیٖسِ پُر تَدݪیٖس قَسَمْ خُورديٖ هَݪٰاڪم را، بِسوزاݩي تُو تا أندٰامِ پٰاڪم را... تُرٰا دَر پَرتگاهِ دوزَخيٖ جٰاویٖد مي‌ٖبیݩمْ بیٰا مَݩ‌ رَسْتگٰارت مي‌ٖڪُنم شِیطٰاݩ‌! فَقَطْ رُوْ رَختِ إسْتِغفٰار بر تَݩ‌ ڪݩ‌ سِپَسْ‌زٰانو بزݩ‌ یِڪ سَجْدِه بر مَݩ‌‌ڪݩ‌.. ✍🏻 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
﷽ 📑أَفَمَنْ‌أَسَّسَ‌بُنْيَانَهُ‌عَلَي‌تَقْوَي‌مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَيَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (توبه/109) ←آيا كسىكه بنيان (كار) خود را بر پايه تقوا و رضاي الهي قرار داده بهتر است، يا كسىكه بنياد خويش را بر لبه پرتگاهي سست و فروريختني نهاده كه او را در آتشِ دوزخ مىاندازد؟ خداوند گروه ستمگر را هدايت نمىكند. ؟! @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
طـاووس بهشتی
﷽ 📑أَفَمَنْ‌أَسَّسَ‌بُنْيَانَهُ‌عَلَي‌تَقْوَي‌مِنَ اللّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْ
﷽ چِه تٰاریٖك‌و عَمیٖق‌است ایٖݩ‌ سِیه‌ْدَریٰاي دُنیانام و در غَرقٰابِ غَدّارش، یڪيٖ با آرزو مُرد و یڪيٖ نٰاکٰام‌‌... اُمیديٖ نیٖست اِي دِݪ، تخته‌هایي را که این مَردم سَوٰارند و کُنوݩ‌ دِݪخُوش وليٖ رٰاهيٖ به سوئيٖ نٰاگوٰارند و ڪميٖ دیگر به دَست‌وپٰازدݩ‌ درْ آب مي‌ٖاُفتند هميٖ‌دٰانم ڪه نٰاگه در دلِ غَرقٰاب مي‌ٖاُفتند مَگرڪَم‌دیٖده‌چَشمَت‌تَخته‌ي‌بِشْڪستهْ سَرگرداݩ‌؟ دِݪٰا تنهٰا اُمیدت آݩ‌ طنٰاب آسِماݩ‌ باشد نجٰاتي را ڪه پنهٰاݩ‌ از نِگٰاه مَردمٰاݩ‌ باشد طنٰابي ڪآݩ‌ سَرش را آݩ‌ بِگْرفته در دَست ✍🏻 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
﷽ آن شعبده‌باز شوم... همان کلاغِ پیر را مي‌گویم؛ که‌در آنروز بال‌هاي سیاهش را برهم کوفت و با چشمانِ از غضب سرخ... به آساني جامي شراب‌خوردن در پیشگاه کبریایي خدا «سوگند» خورد؛ که اي خداوند... بر عزتت سوگند! شکوفه‌هاي باغت را به‌خاک مي‌نشانم! تمام غنچه هایت به آتش مي‌کشانم! به معصومیتت سوگند، چنان عطرِ زهرآگینِ شهوت مي‌فشانم، چنان شعله‌هاي هوس‌را در چشمشان برقصانم تا به سیاه‌دخمه‌هاي موحشِ دوزخ به درآیند.... نسل آدم، همه را مگر سبز طینتانت... پس خداوند ! لَختي مهلتم ده تا لُختي بر اندامشان لباس کنم... من آن جنّم که جهنم را شهرِ ناس کنم __ و اما من، اي خداوند...! گُلي پژمرده‌ در چنگ کورانِ هلاکم... تَني افسرده در تابوتِ خاکم نگاهم دار و دستِ نگاهم را بگیر از چنگالِ سیاهِ آن کلاغِ پیر... خیره بر آوندِ سبز و نازكِ حلقم به‌چشمِ فناست سر به زیر، اشك در چشم، پژمرده مي‌گریم: اي کردگار! «سیمرغ» کجاست... ✍🏻 🥀 ✨ 🥀🕊 ✨🥀🕊 🌸✨🥀🕊 ✨🌸✨🥀✨🥀 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀
شامي از رنگِ سیاهي خیمه زد ابري از جنسِ حقارت حمله برد رعدي از خیلِ تباهي پنجه زد وه که در آن شب، مخوف و جَهر بود... اي فلک فریاد از این سیفِ فنا کز فخر و فر، فرق فرح را بر شکافت! یک‌زمان صبح شکوه دولتم جلوه‌گر آئینه‌اي، برق سفید برف را روزگاري شوکتم خورشید زرد شَهر بود اوج آن قصر غرورم مهر، سقفش شیشه یشمِ سپهر لیٰکنم هنگامه‌اي، لَختي بُدن، پلکي زدن بي‌خبر یک‌باره شاهین سیاه خشم تقدیرم هجوم آورد تیز کز فشار پنجه‌اش تن خُرد چون در سینه، بین استخوانم قلب نیز تار گشتم، خوار گشتم، پست آن تَفرعُن گرچه یادم هست زود رفت.... بي‌گمان این سایه هم دیري نمي‌پاید طبقِ رسمِ سختِ «باید» همچناني کٰان فرح هم در گذر چون نَهر بود اف به من، اما دگر بعد از این إدبار اگر از سرفرازي، تاجِ زر، بر عروسِ بختِ من از سوی آن دامادِ قسمت، مَهر بود، غرّه گردم بر شکوه خویشتن گر نبرّم سر ز طاووسِ نگارین غرور نشکنم گر استخوان آن سیه، شیرین‌بلور کان شراب سرخ در جام دلم خود زَهر بود لیٰکنم باد آفرین آن گاهِ تار دست‌کم در منجنیق شِکوه‌ام سنگي ندید آن شیشه‌اي چشم سپهر گرچه خود هم بي‌خبر بودم نجاتي را که پنهان پشتِ رعد قَهر بود روز و شمس و قصر من تار و خاموش و خراب اینك اما شکر داور مي‌کنم خواري چو باور مي‌کنم کیٖن کویر و آن سراب پیش چشم خفته‌ام سیلي پر درد دست دَهر بود... ✍🏻 @TavouseBeheshti ▀▀▀▀▀▀▀▀▀