‹ طلوع ›
- من از اون غلام قدیمیهام :)
مَن مَنم را در حریم نوکری مِن مِن بخوان
اصلا اینجا هیچ بودن اوج معنای مَن است . . !'
حسینی باش ، نه هیئتی .
زیرا اگر گرم هیئت بشوید ،
حسینتان را آنگونه که خود
دوست داريد و باب ميلتان
است میسازید و هرکس که
با میل شما مخالف باشد
میگویید با حسین(ع) مخالف
است ! ولی اگر حسینی باشید
هیئت و رفتارتان را بر مبنایِ
حسین (ع) میسازید ، هیئتی
شدن کاری ندارد . . کافی است
ریش بگذارید و با پیراهن مشكی
از این هیئت به آن هیئت بروید
حسینی شدن است که دشوار است؛
- آیتاللهبهجت
بچه که بودم فکر میکردم در روزهای
اول محرم یک جنگ درگرفته و هر روز
یک نفر به شهادت رسیده و فردا نفر
بعدی . فکر میکردم علیاصغر را روز
هفتم کشتهاند ، علیاکبر را روز هشتم
حضرت عباس را روز نهم و روز دهم
هم امام حسین علیه السلام . در
همان عوالم کودکی فکر میکردم چه
مصیبت بزرگی است اینکه هرروز یک
عزیز از دست بدهی و فردا هم منتظر
داغ جدیدی باشی ؛ اما کم کم فهمیدم
همه را یک صبح تا غروب کشتهاند .
مصیبت بزرگتر شد . . تصور کن
تا میایی برای یکی اشک بریزی دیگری
عازم میدان است . امان نفس کشیدن
نمیدهد این داغها ، حالا فکر کن
اگر قرار بود عاشورا را فقط گریه کنی
دق میکردی . . اینجاست که امام
مونسی دلسوز است و نمیگذارد تو
با داغش جان بدهی ، برای غمش هم
بساط پهن میکند و بزم اشک به راه
میاندازد تا تو وسعت این مصیبت را
یکجا نچشی و آرام آرام آمادهی
عاشورا شوی . . آرام آرام اشک
بریزی تا عصر روز دهم خسته
باشی و نفهمی چه گذشت . .
ما دوماه عزاداری میکنیم
که عصر عاشورا نمیریم . .💔
مرا شنیدنِ این نَقل ، بیشتر لرزاند :
که قاتلانِ تو دیشب ، نمازِشب خواندند . .
غمی به وسعت عالم
نشسته بر جانش
آجرک الله یا صاحبالزمان
فی مصیبت جدک الحسین . .💔
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
منخود به چشمخویشتن دیدم که جانم میرود