💔🖤💔سرگذشت رویا💔🖤💔
آخرین نگاهم رو به #آیینه انداختم و بعد از اینکه مطمئن شدم همه چیم خوبه لبخندی زدم ، امشب #تولد فربد بود و من واقعا خیلی هیجان داشتم تا بتونم #عشقمو سوپرایزش کنم …❤️🔥
با صدای زنگ خونه بدون اینکه نگاه کنم کی پشت دره، #در و باز کردم و رفتم پشت دیوار تا فربد رو یه جورایی #سوپرایز کنم اما هرچقدر منتظر موندم #صدایی ازش نیومد و با تعجب اومدم بیرون و دیدم یه دختر جوون چشم رنگی که معلوم بود ماه های آخر بارداریشه جلوی در ایستاده ، با دیدن من تنها یک جمله گفت که حس کردم #نفسم از وجودم کنده شد
⛔️🆘🆘🆘🆘🆘⛔️
ادامه سرگذشت واقعی رویا
❌😱😱😱😱😱😱❌
https://eitaa.com/joinchat/1176503195C6a5901d929