⛔ شب ازدواج عجیب دختر پادشاه!
#پادشاه پیری بود که تنها فرزند او دختری بود بسیار زیبا !
دختر با پسری زیبا و قوی ازدواج کرد ولی فردای پس از ازدواج نعش آن پسر را از اتاق بیرون آوردند!
#چندین ماه بعد دختر با فرمانده لشکر شاه ازدواج کرد ولی درست بعد ار شب اول زندگی شان آن مرد نیز بطرز عجیبی دیگر از رختخواب بلند نشد..
#ازدواج سوم نیز با پسر وزیر به همین شکل بود که آن نیز جان خود را از دست داد تا اینکه...
#ادامه ماجرا سنجاق شده در چنل زیر 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1931149482C13657c3277
https://eitaa.com/joinchat/1931149482C13657c3277
به شدت توصیه میشود
⛔ شب ازدواج عجیب دختر پادشاه!
#پادشاه پیری بود که تنها فرزند او دختری بود بسیار زیبا !
دختر با پسری زیبا و قوی ازدواج کرد ولی فردای پس از ازدواج نعش آن پسر را از اتاق بیرون آوردند!
#چندین ماه بعد دختر با فرمانده لشکر شاه ازدواج کرد ولی درست بعد ار شب اول زندگی شان آن مرد نیز بطرز عجیبی دیگر از رختخواب بلند نشد..
#ازدواج سوم نیز با پسر وزیر به همین شکل بود که آن نیز جان خود را از دست داد تا اینکه...
#ادامه ماجرا سنجاق شده در چنل زیر 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1931149482C13657c3277
https://eitaa.com/joinchat/1931149482C13657c3277
به شدت توصیه میشود
اون روز مادرم زنگ زد گفت مریضه برم کمکش تا برای مهموناش ناهار درست کنیم. صبح بعد از تماس مامانم زمانی که میرفتم از خونه بیرون متوجه رفتار های خاص شوهرم شدم که دور و بر دختر ۱۹ ساله و مجردمون میچرخید..در حین آشپزی بودم که گوشیم رو باز کردم و دیدم ۵۰ تماس از دست رفته دارم.وقتی زنگ زدم صدای دخترم بود که با گریه و شیون میگفت مامان بابا بابا..
گوشی قطع شد از شدت استرس دستام میلرزید با هزار بدبختی رسیدم خونه ....
#ادامه 👇
https://eitaa.com/joinchat/1811742879Cd079f4eac9
من سی ساله شده بودم و خواهرم تو سن هجده سالگی خواستگار مهندس داشت ..
شب خواستگاری خواهر کوچکترم انقدر حرص خوردم که با خودم گفتم تا این وصلت رو خراب نکنم اروم نمیگیرم، وقتی پدرم گفت عروس دوماد برن باهم تو اتاق صحبت کنن ناگهانی گفتم نه برید تو اتاق من خواهرمم با مهربونی قبول کرد زیر تشکم چیزی گذاشته بودم که داماد پریشون از اتاق اومد بیرون و گفت من دختر بزرگتون رو میخوام ..
#ادامه 👇
https://eitaa.com/joinchat/1811742879Cd079f4eac9
من سی ساله شده بودم و خواهرم تو سن هجده سالگی خواستگار مهندس داشت ..
شب خواستگاری خواهر کوچکترم انقدر حرص خوردم که با خودم گفتم تا این وصلت رو خراب نکنم اروم نمیگیرم، وقتی پدرم گفت عروس دوماد برن باهم تو اتاق صحبت کنن ناگهانی گفتم نه برید تو اتاق من خواهرمم با مهربونی قبول کرد زیر تشکم چیزی گذاشته بودم که داماد پریشون از اتاق اومد بیرون و گفت من دختر بزرگتون رو میخوام ..
#ادامه 👇
https://eitaa.com/joinchat/1811742879Cd079f4eac9
❌#سرگذشت عجیب نوعروس
و تازه داماد ایرانی.....
#نوعروس هنوز به خانه بخت نرفته بود که #خانواده اش او را مجبور کردند به دادگاه خانواده برود و خواستار #طلاق شود😱
دادگاه خانواده شهید محلاتی تهران وقتی بهانه عجیب #خانواده عروس خانم را شنید و دید این دختر به #شوهرش علاقه دارد #حکم طلاق نداد...
نوعروس که در دادگاه حرفی برای گفتن نداشت وقتی پیش رو #قاضی ایستاد گفت ..😳
#ادامه داستان ..👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
❌ این داستان واقعی
برای ادامه سرگذشت های واقعی عضوشوید
#دختر ۱۸ ساله ام هر شب #ساعت ۳ به کجا می رود ⁉️⚠️
❌سرگذشت تلخ اما واقعی...
#چند شبی بود که متوجه سر وصداهای عجیبی از اتاق دخترم الهام میشدم
اما اهمیت نمیدادم ؛ یک شب ساعت حدود ۳ نصف شب رفتم اتاق #الهام که در کمال تعجب دیدم نیست 😳
برگشتم و با ترس همسرم مریم را بیدار کردم و با عجله به اتاق #دخترمون رفتیم
اما در کمال ناباروری دیدم ....😱
#ادامه داستان 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1144914193C283d282194
برا #ادامه سرگذشت و داستان های واقعی عضو شوید