‹ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ .. ›
آن را برای خود شَر مےپندارید، بلکہ برایِ شما خِیر است.
سوره نور/آیہ¹¹🕊
خدایا فرمونِ زندگیمون رو بہ سمتے کہ خِیر و صلاحِمونہ بچرخون!🚗💛🖇
#رزق_امروزمون
@VESAL_180
╰⸻⸺ 𔘓 ⸺⸻╮
#قرار_نماز_شب
⚜️ آیةاللّه ناصری:
🌷 نماز شب، شفیع در نزد حضرت ملک الموت است. موقعی که حضرت ملک الموت تشریف می آورند، نماز شب می آید و شفاعت او را می کند. می گوید: «ایشان اهل نماز شب بوده است». البته او هم می داند. اما اينها جنبه تشریفاتی آن است.
🌷 دو رکعت نماز شب بخوان. حالا نماز شب هم نشد، نماز مستحبی بخوان. نماز قضا بخوان. نماز ِهدیه به پدر و مادرت بخوان.
🌷 هر دو رکعت نمازی که در شب بخوانی، بهتر از هزار رکعت است که در روز خوانده بشود.
@VESAL_180
14.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گناه چیست؟ توبه چگونه است؟
💢یه چالش عاشقانه♥️🍃
#نون_شب💯
#استاد_پناهیان
♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
بِسمِ نآمَتـ ڪِھ اِعجاز میڪُنَد... بســمِ #اللھ••💙
بِسمِ نآمَتـ ڪِھ اِعجاز میڪُنَد...
بســمِ #اللھ••💚
نمازمؤدبانه خوندن فقط یہ جومعرفت میخاد🌿
#چله_نماز_اول_وقت
╭──╯@VESAL_180╰──╮
بچه ها این تکنیک عاااالیه😍
آخه مگه میشه همش به یاد امام زمان باشی و حضورشو حس کنی بعد دلت بیاد #گناه کنی⁉️
امکان نداره🙂
اصلا یه سوال ...
تو روت میشه جلو معلمت که خیلی دوسش داری و باهاش تعارف داری گناه کنی؟🤔
نه دیگه!!
خودتو بیمهکن رفیق 💪🏻
#خودسازی
♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
دلم شکسته_۲۰۲۱_۰۸_۲۹_۱۱_۴۹_۳۳_۵۷۷.mp3
10.2M
دلم شکسته...💔
「 میشہازمراضیباشی!؟
دردتبہجونم =)!
#حال_خوب✨
@VESAL_180🍃
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
دلم شکسته...💔 「 میشہازمراضیباشی!؟ دردتبہجونم =)! #حال_خوب✨ @VESAL_180🍃
از من از عشق حقیقی مپرس که قبل از تمام شدن سوالت ،
چشمانم حقیقت را فریاد میزنند ...
کجای عالم اینچنین محبتی پیدا میشود که :
ناب باشد ...
حقیقی باشد ... بی مثال باشد ؛ بی مثال باید ...
من فکر میکنم وسط سینه زنی ارباب اوجِ عشق بازی ... اونجا لذت محبت حقیقی و بی انتها کمی فقط کمی چشیده میشه :)🥀
#حرف_دل
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
بسم رب حق🌱 ✨پسرک فلافل فروش✨ #پارت57 اینقسمت#تفکرفرهنگی اين را بارها مشاهده کردم که شخصيت های فر
بسم رب حق🌱
✨پسرک فلافل فروش✨
#پارت58
این قسمت#مردمیداننبرد
اولين بار که ايشان را ديدم
همراه ما با يک خودرو به
سمت نجف برمی گشتيم.
موقع اذان صبح بود که به
ورودینجف وکنار وادیالسلام
رسيديم،هادیبه راننده گفت:
_ نگه دار.
تعجب کرديم،گفتم:
_شيخ هادی اينجا چه کار داری❓
گفت:
_ميخواهم بروم وادی السلام.
گفتم:
_نميترسی؟
اينجا پراز سگ وحيوانات است.
صبر کن وسط روزبرو تویقبرستان.
هادی برگشت و گفت:
_مرد ميدان نبرد از اين چيزها
نبايد بترسد.بعد همپياده شد ورفت.
بعدها فهميدم که مدتها در ساعات
سحر به وادی السلام می رفته و
بر سر مزاری که برای خودش مشخص
کرده بود مشغول عبادت می شده.
هادی مرد مبارزه بود.
او در ميدان رزم و در مقابل
دشمن هم دست از اعتقاداتش
بر نمی داشت.
هميشه تصوير مقام عظماي
ولایت را بر روی سينه داشت.
برای رزمندگان عراقی صحبت
میکرد و آنها را از لحاظ اعتقادی
آماده می کرد.
يادم هست خيلی با اعتقادبه
جمعی از رزمندگان عراقی
مي گفت:
_لحظه یشهادت نام مقدس ياحسين
را به زبان داشته باشيد تاخود آقا
بالای سرتان بيايد.
کل وسايل همراه هادی،در همه ی
مدت حضور در ميادين نبرد،فقط يک
ساک دستی کوچک بود.
تعلقات او ازهمهی دنيای مادی
بريده شده بود.در دوران نبرد
خيلي کم غذا می خورد،
می گفت:
_شايد بقيه ی رزمندگانهمين را
هم نداشته باشند.
کم می خوابيد و به واقع خودش
رابرای وصال آماده کرده بود.
هادی درخط نبرد هم وظيفه ی
روحانی بودن و مبلّغ بودن خود
را رها نمی کرد.
در آنجا هم، وظيفه ی هر کس را به
آنها متذکر می شد.
زمانی هم كه احتياج بود در كار
تداركات و رساندن آب وآذوقه كمك
می كرد.
ادامه دارد ...✨
#یک_لقمه_کتاب
┏━🍃🌺🍃━┓
@VESAL_180
┗━🍂━
حاج قاسم
سید نبود
آیت الله نبود
دکتر نبود
مهندس نبود
کلا هم توی عمرش دو تا پست بیشتر نداشت
حاج قاسم فقط یه چیز داشت: #اخلاص!
فقط با همون اخلاص
قلب میلیونها نفر رو تسخیر کرد
#رزق_امروزمون
♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
حال خوب | ج۹ _ قسمت سوم نگاهمون رو باید عوض کنیم... برای چی میخوایم به خدا نزدیک بشیم🤔⁉️ فقط موقع
حال خوب_ج۱۰ قسمت اول_۲۰۲۲_۰۶_۰۵_۲۱_۱۲_۲۳_۰۴۳.mp3
5.81M
حال خوب | ج۱۰ _ قسمت اول
یکی از عواملی که موجب میشه ما متوجه نشیم که حالمون بده ، اینه که خودمون رو با بقیه مقایسه میکنیم🙄‼️...
بعد که میبینم بقیه هم مثل ما هستن
فکر میکنیم حالمون خوبه😐💔
این مقایسه ،خیلی آدم رو به اشتباه میندازه⚠️
#حال_خوب
#نون_شب💯
♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
بِسمِ نآمَتـ ڪِھ اِعجاز میڪُنَد... بســمِ #اللھ••💚
بِسمِ نآمَتـ ڪِھ اِعجاز میڪُنَد...
بســمِ #اللھ••🌱
#دوکلومحرفحساب🚶🏿♂
برایمدرکدرسبخونی
بعدشفقطیهمدرکداری...؛
برایخدادرسبخونی
تکتکلحظاتیکهدرسمیخونی
روبراتجهادمینویسن...!(:
#جهاد_علمی📚
♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
4_5780519715440954965.mp3
6.94M
📝 چند سال دیگه پشیمون میشی
از همین امروز شروع کن!
امام صادق (علیه السلام)
دوست ندارم شما رو در دو حالت ببینم :
یا دانشمند
یا در حال علمآموزی...
#پیشنهاد_دانلود👌🏻
#استاد_رائفی_پور🎙
┏━🍃🌸🍃━┓
@VESAL_180
┗━🍁━
📝یادداشتهای یک رماناینترنتیخوان
1⃣ #قسمت_اول
🤓✍ من رمان خوانم. لذتی از ساعات روزم را اگر بخواهم شمارش کنم، خواندن صفحاتی است که لحظه های خالی و پر زندگیام را به خودش مشغول می کند.
😃✍ این حال خوشم را یکی دو هفته نیست که پیدا کرده ام، چند سال است که چشم و دلم را به ذهن نویسنده هایی که توان آن را دارند تا لحظات رؤیایی مرا رنگی کنند، باز کرده ام.
👦✍یادم است اولین بار که بچهها، دورهم از لذت شب بیداری و خواندن رمان می گفتند، گنگ و پراشتیاق نگاهشان می کردم.
🗣✍ اسم شخصیت ها، حرف ها، حس ها، حالات و رفتارهایشان را که تعریف می کردند، گاهی از کیفی که می بردند جیغ می زدند و صورت هایشان پر از لبخند می شد.
❌✍کار سختی نبود که من هم یکی دو تا از رمان ها را دانلود کنم و شبی، کمی از خوابم بزنم و شیرینی لحظه ها تا صبح بیدار نگهم دارد.
📲✍ این لحظه ها برای من تمامی نداشت. شروعی بود که به ذوقش از درسم می زدم، خواب نازنینم را ندیده می گرفتم، غذا را نصفهنیمه میخوردم، اصرار های خانواده برای مهمانی رفتن و گردش را رد می کردم، تا در تنهایی ها بتوانم حریصانه صفحات موبایل و کامپیوتر را چشمچرانی کنم.
😇✍حالا دیگر خواب هایم پر از خیالی بود که دوستشان داشتم و ناخود آگاه لبخند را روی لبم می نشاند.
◀️ ادامه دارد...
#چله_ترک_رمان_اینترنتی
#چله_ترک_رمان_غیر_اخلاقی
♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
بایـد بـه این بـلوغ بـرسیم کـه؛
نبایـد دیـده شـویم،
انکـس کـه باید بـبیند،میبینـد!
👤حاجقـاسم!
#لحظه_ای_با_شهدا
♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
میگفت:
پاڪ بودن بهایننیست ڪهتسبیح📿برداری
و ذڪر بگے . .
پاکے بهاینه ڪه تو موقعیت گناه؛
از گناه فاصله بگیرۍ : )
اون لحظهای که میتونی گناه کنی ولی نمیکنی ثوابش از هزاردور تسبیح انداختن بیشتره رفیق😎
#خودسازی
#مبارزهکنبانفست👊
♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
بسم رب حق🌱 ✨پسرک فلافل فروش✨ #پارت58 این قسمت#مردمیداننبرد اولين بار که ايشان را ديدم همراه ما با
بسم رب حق🌱
✨پسرک فلافل فروش✨
#پارت59
اینقسمت#انسانالهی
من همه گونه انسان ديده ام.
باافراد زيادي برخورد داشته ام.
اما بدون اغراق مي گويم كه مثل
شيخ هادی راكمترديده ام.
انسان مؤمن،صالح،عابد،زاهد،
متواضع،شجاع و... او برای جمع
ما خيرمحض بود.
اين سخنان، نه به خاطر اين است
كهاو شهيد شده،ماشهيد زيادديدهايم.
اما هادی انسان دیگری بود.
به همهی دوستان روش دیگری
از زندگی را آموخت.
او انسان بزرگی بود، بهخاطراينكه
دنيا در چشمش كوچك بود.به همين
خاطر در هر جمعی وارد می شد
خير محض بود.
بسیاری از روزها را روزه دار بود،
اما دوست نداشت كسی بداند.
از خنده زيادي بهخاطر غفلت از
ياد خدا گريزان بود،اما هميشه
لبخند برلب داشت.
تمام صفات مؤمنين رادراومیديديم.
هميشه به ما كمك می كرد. يعنی
هرکسی را كه احتياج به كمك داشت
ياری می كرد.
يكبار برای منزل خودم يك تانكر
خريدم و نمیدانستم چگونه به خانه
بياورم، ساعتي بعد ديدم كه هادی
تانكر را رویكمرش بسته و به خانهآمد!
او آنقدر در حق من برادری كرد كه
گفتنی نيست.بعضي روزهاازاوخبر
نداشتيم او مريض بود و ما بیخبر بوديم.دوستنداشت كسی بداند!
ازمشكلات واز امور دنيایی
حرف نمیزد،انگار كه هيچ مشكلي ندارد.
اما می دانستيم كه اينگونه نيست.
خوب درس میخواند وزود مطلب
را می گرفت.خوب میفهميد.در كنار
دروس حوزوی، فعاليت های بسیاری
انجام می داد.
يكبار در مسير كربلا با او همراه بودم.
متواضع اما بشاش و خنده رو بود.از
همه ديرتر میخوابيد و زودتر بلندمیشد.
كم خوراك و كم خواب بود.
اهل عبادت و زيارت بود.
وقتی به كنار حرم معصومين
میرسيد ديگردرحال خودش نبود.
همه فن حريف بود.در نبرد ومبارزه،
مرد ميدان جهاد و به نوعی فرمانده
بود، در ديگر كارها نيز همينطور.
خاكی و افتاده بود. بارها ديدم كه
سينی چاي را در دست دارد و به
سمت برخی نيروهای ساده می رود.
عاشق زيارت شبجمعه دركربلابود.
وقتی هم كه شهيد شد،چهارروز
پيكرش گم شده بود، البته اين
حرفها بهانه است.
هادی دوست داشت يكشب جمعه ی
ديگر به كربلا برود كه خدادعايش را مستجاب كرد.
روز يكشنبه شهيد شد و شب جمعه
در كربلا و نجف تشييع شد. درست
در اولين روزفاطميه!
ادامه دارد ...✨
#یک_لقمه_کتاب
@VESAL_180
╰⸻⸺ 𔘓 ⸺⸻╮
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
بِسمِ نآمَتـ ڪِھ اِعجاز میڪُنَد... بســمِ #اللھ••🌱
بِسمِ نآمَتـ ڪِھ اِعجاز میڪُنَد...
بســمِ #اللھ••🕊
طوری تَلاش کنید 💪کِه اگر روزی
امام زمان عج فرمودند:
" یه سرباز متخصص میخام
بفرمایند ؛ فلانی بیاید "
سربازی کِه هیچ کارایـی
نداشته باشه بدردِ اقا نمیخوره..
برید آمادگیِ جسمانیِ
خودتون رو ببرید بالا
مومن باشید.. همراه با آمادگیِ جسمانی...♥️✨
#شهیدحسین_معزغلامی
#لحظه_ای_با_شهدا 🌷
♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
مهمه که چجوری
به مشکلات نگاه کنی...!!!
#جهانبینی_توحیدی✨
♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
بسم رب حق🌱 ✨پسرک فلافل فروش✨ #پارت59 اینقسمت#انسانالهی من همه گونه انسان ديده ام. باافراد زيادي
اسرا🌱:
بسم رب حق🌱
✨پسرک فلافل فروش✨
#پارت60
اینقسمت#ابراهیمتهرانی
چندروزی بودكه هادی رانمیديدم.
خبری از او نداشتم،نمیدانستم
برای جنگ با داعش رفته،در مسجد
هندی همه از او تعريف می كردند؛
از اخلاقخوب،لبخندان و مهمتر
اينكه با لولهكشی آبدر منزل بيشتر
مردم،يك يادگار ازخودش گذاشته بود🌱
يكی دو بار هم به او زنگ زدم.
اما برنداشت،توی گوشی ناماورا به عنوانابراهيم تهرانیثبت كرده بودم.
خودش روزاول گفته بودمن را ابراهيم صداكنيد. بچه ی تهران هم بود.
برای همين شد ابراهيم تهرانی.
تا اينكه يك روز به مسجد آمد.
خوشحال شدم وسلامعليك كرديم.
گفتم:
_ابراهيم تهرونی كجايي نيستی؟
می دانستم در حوزه ی علميه هم
او را اذيت كرده اند.او با دوچرخه به
حوزه و برای كلاس مي رفت، اما برخی
افراد با اين كار مخالفت می كردند.
با اينكه درس و بحث او خوب بود
و حسابی مشغول مطالعه بود،
اماچون دركناردرس مشغول لوله
كشی بود،بعضيها ميگفتند يك
طلبه نبايداين كارها را انجام دهد!
خلاصه آن روز كمي صحبت كرديم.
من فهميدم كه برای جهاد به نيروهای حشدالشعبي ملحق شده.
آن روز در خلال صحبتها احساس
كردم در حال وصيت كردن است.
نام دو سيد روحانی را برد و
گفت:
_من به دلایلی به اين دو نفر
كم محلی كردم.
از طرف من از اين دو نفر حلالیت
بطلب،بعد يكی از اساتيد خودش
را نام برد و گفت:
_اگر من برنگشتم،حتماً ازفلانی
حلالیت بطلب.نمیخواهم كينهاي
از كسی داشته باشم و نمی خواهم
كسی از من ناراحت باشد.
میدانستم آنشيخ يكبار به مقام
معظم رهبری توهين كرده بود و ...
اوهمينطور وصيتكرد وبعد هم رفت.
يك پيرمرد نابينا در محل داشتيم
كه هادی با او رفيق بود. او را
تر وخشك می كرد.حمام می برد و...
هميشه هم او را با خودش به مسجد
میآورد. هادی سراغ او رفت و با هم
به مسجد آمدند.بعد از نماز بود كه
ديگر هادی را نديدم.تا اينكه هفتهی
بعد يكی از دوستان به مسجد آمد
و خبر شهادت او را اعلام كرد.
من به اعلامیه ی او نگاه كردم.
تصوير خودش بودامانوشته بود:
♡شيخ هادی ذوالفقاری♡
اما من او را به نام ابراهيم تهرانی ميشناختم.بعدها شنيدم كه يكي
ازدوستان شهيداو ابراهيمهادینام
داشت وهادی بهاو بسيارعلاقهمند بود.
خبر را در مسجد اعلام كرديم.
همه ناراحت شدند. پيكر هادی
چند روز بعد به نجف آمد.هم
برای تشييع او جمع شدند.وقتي
من در خانه گفتم كههادی شهيد
شده،همهیخانوادهی ماناراحتشدند.
همسرم گفت:
_میخواهم به جایمادرش كهدراينجا
نيست در تشييع اين جوان شركت كنم.
بسيار مراسم تشييع با شكوهي
برگزار شد. من چنين تشييع با
شكوهي را كمتر ديده ام.
پيكر او در همه ي حرمين طواف
داده شد واينگونه باشكوه درابتداي
وادي السلام به خاك سپرده شد.
از آنروز تا حالا هيچ روزي نيست
كه در منزل ما براي شيخ هادي
فاتحه خوانده نشود.
هميشه به ياد او هستيم.لوله كشي
آب منزل ما يادگاراوست،يادم نميرود.
يكهفته بعد ازشهادت خوابش را ديدم.
درخواب نميدانستم هاديشهيدشده.
گفتم: شما كجايي؟چي شد؟نيستي❓
لبخندي زد وگفت:
_ الحمداللهبه آرزوم رسيدم.
ادامه دارد...✨
#یک_لقمه_کتاب
@VESAL_180
••••\<🌻🌻🌻>\•••
چشمی که به نامحرم عادت کنه
خیلی چیزارو از دست میده..💔
-🌱شهیدمحمدهادیذولفقاری
#چله_ترک_نگاه_حرام
┏━🍃🌸🍃━┓
@VESAL_180
┗━🍁━
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشتهای یک رماناینترنتیخوان 1⃣ #قسمت_اول 🤓✍ من رمان خوانم. لذتی از ساعات روزم را اگر بخواهم
📝یادداشتهای یک رمان اینترنتیخوان
2⃣ #قسمت_دوم
😨✍ با «#قرار_نبود» همراه ترسا میشدم و قربان صدقهی قد و بالای آرتان می رفتم.
👥✍با دو برادر «#اسطوره» هم قدم میشدم و لب جدول همراه دانیار راه میرفتم و برای معده درد برادرش دلگیر بودم.
😕✍با «دروغ شیرین» دنبال کسی میگشتم که دروغی بگوید و پشتش شیرینی یکعمر را برایم به ارمغان بیاورد.
😐✍با «پانتی بنتی» کینه هایم را با صاحب کینه در میان میگذاشتم و آخرش هم با خودش آرام میگرفتم.
😍✍ با «طواف عشق» در تمام زیارتهای اجباریم امید داشتم که کسی باشد و من را بعد از زیارت هم بخواهد.
👩✍ با «بانوی قصه ها» حاضر بودم مثل زنی باشم که خودش را برای کودکهای بی مادر به آب و آتش بزند، اما سر آخر نصیبش مرد جنتلمنی بشود که آرزوی هر دختری است.
😓✍ با «#گناهکار» عقده ی تنهایی و خفت آرشام را به جان میخریدم و نهایت آرشام میشد مرد شب و روزم.
✈️✍ با «توهّم عاشقی» از عرفان دل می کندم و همراه آیدین به فرانسه میرفتم.
😶✍با «#این_مرد_امشب_می_میرد» حاضر بودم یک دختر احمق جلوه کنم اما مرد وزین داستان، آخرش نصیب من بشود.
🤬✍ روزی صدها صفحه میخواندم. گاهی از قلم نویسندهها به تنگ میآمدم و چند تا ناسزا نثارشان میکردم، اما باز هم نمیشد که نخواند...
◀️ ادامه دارد...
#چله_ترک_رمان_اینترنتی
#چله_ترک_رمان_غیر_اخلاقی
♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
17.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهشت، با تمام زیباییها و نعمتهایش،
تنها به قدر خانهایست مجلل
با پذیرایی درجه یک
برای مهمان!
اما اصل لذتش، به این چیزها نیست...
#استاد_شجاعی🎙
♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈