eitaa logo
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
1.7هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
34 فایل
دیـٰانت منهـٰاے سیـٰاست🍃 نتیجہ‌اش مےشود کربلـٰا💔؛ نہ‌ ظهور!💚 شروط‌"تبادل‌،کپی..."🤗↶ https://eitaa.com/sh_Vesal180 "شنوای حرفاتون هستیم"😉↶ https://daigo.ir/secret/1491814313 هشتگ‌ها😇↶ https://eitaa.com/3121542/16574 .
مشاهده در ایتا
دانلود
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
بسم‌حق..🍂 #پارت32 پسرک‌فلافل‌فروش ادامه#شاگرد‌امام‌صادق«؏» _._._._._._ از طرفی ما داریم توی مسجد و ب
بسم‌حق...🍂 پسرک‌فلافل‌فروش این‌قسمت _._._._._ از مدت ها قبل شاهد بودم که کتاب خصائص الحسینیه را در دست دارد و مشغول مطالعه است. هادی مرتب مشغول مطالعه بود. عشق و شوری که از زیارت امام حسین (ع )در قلب ما پدید آمده بود، در او چند برابر بود. به ما می گفت: امام صادق (ع) فرموده اند: هر کس به زیارت امام حسين (ع) نرود تا بمیرد، در حالی که خود را هم شیعه ی ما بداند، هرگز شیعه ی ما نیست. و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمان بهشتیان است. در جای دیگری می فرمایند: زیارت حسین بن علی (ع)بر هر کسی که ایشان را از سوی خداوند، (امام) میداند لازم و واجب است. هر که تا هنگام مرگ، به زیارت حسین (ع) نرود، دین و ایمانش نقص دارد. از طرفی کلام بزرگان را نیز به ما متذکر می شد که می فرمودند: برای اینکه دین شما کامل شود و نقایص ایمان و مشکلات اخلاقی شما برطرف شود حتما به کربلا بروید. خلاصه آن چنان در ما شور کربلا ایجاد کرد که برای حرکت کاروان لحظه شماری می کردیم. شهریور ۱۳۹۰ بود. مقدمات کار فراهم شد. با تعدادی از بچه های کانون شهید آوینی از مسجد موسی ابن جعفر (ع) راهی کربلا شدیم... ادامه دارد... 📚 ┏━🍃🌺🍃━┓ @VESAL_180 ┗━🍂━
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
بسم‌حق...🍂 #پارت33 پسرک‌فلافل‌فروش این‌قسمت#تحول‌اساسی _._._._._ از مدت ها قبل شاهد بودم که کتاب خصا
بسم‌حق...🍂 پسرک‌فلافل‌فروش ادامه‌ _._._._._ نه تنها من که بیشتر رفقا اعتقاد دارند که هادی هر چه می خواست در این سفر به دست آورد. به نظر من آن اتفاقی که باید برای هادی می افتاد، در همین سفر رخ داد. در حرم ها که حضور می یافتیم حال او با بقیه فرق می کرد. این موضوع در سوز و صدا و حالات ایشان به خوبی مشخص بود. در زیارت ها بسیار عجیب و غریب بود. اتفاقی که در آن سفر افتاد، تحول عظیم در شخصیت هادی بود که ایشان را زیر و رو کرد. بالاخره همه ی ما که در آن سفر حضور داشتیم اهل هیئت بودیم، اما همه احساس می کردیم که این هادی با هادی قبل از سفر به کربلا خیلی تفاوت دارد. دیگر از آن جوان شوخ و خنده رو خبری نبود. او در کربلا فهمید کجا آمده و به خوبی از این فرصت استفاده کرد. پس از آن سفر بود که با یکی از دوستان طلبه آشنا شد. از او خواست تا در تحصیل علوم دینی یاری اش کند. بعد از سفر کربلا راهی حوزه ی علمیه ی حاج ابوالفتح شد. ما دیگر کی او را می دیدیم. یک بار من به دیدن او در محل حوزه ی علمیه رفتم. قرار شد با موتور هادی برگردیم. در مسیر برگشت بودیم که چند خانم بدحجاب را دید. جلوتر که رفت با صدای بلند گفت: خواهرم حجابت و حفظ کن.بعدحرکت کرد. توی راه با حالتی دگرگون گفت: دیگه از اینجا خسته شدم.این حجاب ها بوی حضرت زهرا (س) نمیده. اینجا مثلا محله های محله های مذهبی تهران هست و این وضعیت رو داره! بعد با صدایی گرفته تر گفت: خسته ام، بعد از سفر کربلا دیگه دوست ندارم توی خیابون برم. من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کنه خیلی چیزها رو از دست میده. چشم گنهکار لایق شهادت نمیشه. هادی حرف می زد و من دقت می کردم که بعد از گذشت چند ماه، دل و جان هادی هنوز در کربلا مانده. با خودم گفتم: خوش به حال هادی، چقدر خوب توانسته حال معنوی کربلا را حفظ کند. هادی بعد از سفر کربلا واقعه کربلایی شد. خودش را در حرم جا گذاشته بود و هیچ گاه به دنیای مادی ما برنگشت. آن قدر ذکر و فکرش در کربلا بود که آقا دعوتش کرد. پنج ماه پس از بازگشت از کربلا، توسط یکی از دوستان، مقدمات سفر و اقامت در حوزه ی علمیه نجف را فراهم کرد. بهمن ماه ۱۳۹۰ راهی شد. دیگر نتوانست اینجا بماند. برای تحصیل راهی نجف شد. یکی از دوستان، که برادر شهید و ساکن نجف بود، شرایط حضور ایشان در نجف را فراهم کرد و هادی راهی شهر نجف شد. ادامه دارد... 📚 ┏━🍃🌺🍃━┓ @VESAL_180 ┗━🍂━