eitaa logo
~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
1.5هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
42 فایل
دیـٰانت منهـٰاے سیـٰاست🍃 نتیجہ‌اش مےشود کربلـٰا💔؛ نہ‌ ظهور!💚 شروط‌"تبادل‌،کپی..."🤗↶ https://eitaa.com/sh_Vesal180 "شنوای حرفاتون هستیم"😉↶ https://daigo.ir/secret/1491814313 هشتگ‌ها😇↶ https://eitaa.com/3121542/16574 .
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ❇️ 🌟 تشرف شهید اسماعیل هنری به نقل از فرزندشان: پدرم سالها قبل از شهادتش کتابی در رابطه با ملاقات امام زمان ارواحنافداه بدست‌شان میرسد و مطالعه میکند، کلا با اینکه فردی مخلص با تقوا بود بیشتر از همیشه در فراق امام زمان ارواحنافداه ضجه و ناله میزدند، عاشق دیدار با حضرت مهدی ارواحنافداه بودند، جمعه ها وقتی که در سیرجان بودند از صبح زود با دهان روزه به بیابانهای و باغهای اطراف شهر میرفتند، قرآن و مفاتیح هم همراهشان میبردند تا عصر در فراق امام زمان ارواحنافداه گریه و زاری میکردند. یکبار برادر بزرگم که ۸ سال بیش نداشت همراه خود برده بود میگفت بروید بازی کنید من دعا باید بخوانم. برادرم میگفت وقتی برمی گشتم می دیدم سرش را به دیوار باغ گذاشته صورتش پر از اشک شده بود ناله می زده مهدی جان آقای من، حجت من کجایی؟ وقتی به خانه بر می گشت رمقی در تن نداشت. ایشان حتی در وصیت نامه اش نوشته: مردم امام زمان ارواحنافداه را از خودتان خشنود نمایید، گناه نکنید. ✨💫✨ در سال ۶۲ ایشان عازم مکه مکرمه شدند در روز عرفه روز عرفات ایشان چادر به چادر دنبال امام زمان ارواحنافداه میگشتند وناله می زدند، در صحرای عرفات در آنجا با همراهانشان مشغول خواندن دعای عرفه میشوند همینطور که دعا میخواندندو آقا را صدا می زدند یکبار آقای عربی زیبا و نورانی را از فاصله دور دور ایشان را با اسم صدا میزند و میفرمودند: اسماعیل بیا، پدرم شهید هنری چندبار میگوید: من بیام!؟ آقا میفرمایند: بله اسماعیل بیا! ایشان تعریف میکند چون اطراف صحرای عرفات سنگ کلوخ و لجن بوده بنابراین تصمیم میگیرند کفش هایشان را بردارند برود ببیند آقا چیکارشان دارند یکمرتبه تا کفش هایشان را بر میدارد میبیند آقا نیستند، به دوستانشان میگویند آقای عرب را ندیدید؟ ✨💫✨ دوستانشان میگویند ما فقط می دیدیم میگویید من بیام ولی کسی را مشاهده نمی‌نمودیم در آنجا می فهمند آقا امام زمان ارواحنافداه را ملاقات نموده اند و حتی دوستانشان هم متوجه شده بودند ایشان حضرت را دیده اند ایشان از فرط گریه که چرا نتوانسته همراهشان برود بیحال میشود وقتی حالشان خوب میشود دوستان شان اورا می‌بوسند گریه میکنندو التماس دعا میخواهند شب عید قربان یعنی همان شب که بخواب میروند حضرت را مجدد در خواب می‌بیند که در کنار کعبه ایستاده اند و پدرم میگویند، در عالم خواب گفتم آقا کجایین؟ چرا رفتید؟ میفرمایند اسماعیل رفتی کفشهایت را برداشتی دیگر من رفتم ولی حاجی، حجت مقبول این پاکت نامه را بگیر میگویند پاکت را گرفتم گفتند بازش کن، بازش کردم نوشته شده بود دعوت به شهادت گفته بودی، شهادتت تایید شد. 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة ┄┅┅┅❅🍃🌺🍃❅┅┅┅┄ 👥به صراط بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2709913647Cce5ec22c54
‌حجت‌الاسلام کافی‌حجت‌الاسلام_کافی_تشرف_علی_بن_مهزیار.mp3
زمان: حجم: 21.97M
🔹 مستند داستان‌های محضر امام‌زمان ✨🌙 📝 ماجرای زیبای علی‌بن‌مهزیار که بعد از بیست سال به دیدار امام زمان نائل گردید... 💡 ┏━🍃🌺🍃━┓ @VESAL_180 ┗━🍂━