~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
📝یادداشتهای یک رمان اینترنتی خوان 7️⃣ #قسمت_هفتم 📱✍🏻هدی میگوید : اصلاً بچهها ، من خیلی اهل مد و
📝یادداشتهای یک رمان اینترنتی خوان
8️⃣ #قسمت_هشتم
‼️✍🏻هدی دارد این منِ من را تهدید میکند. نه... خانم شریفی دارد تمام من های ما را له میکند.
با یک جوان اینطور رفتار میکنند که داروندارش را زیر سؤال ببرند؟!
🤐✍🏻بیشخصیت... این کلمه را که میگویم ، هدی میخندد و نرگس میگوید: خودمون، خودمون رو بی شخصیت کردیم. همینکه تمام شخصیتمون با چهارصد تومن کموزیاد میشه... یعنی که هیچ.
💸✍🏻نگاه به ساپورتم میکنم. بیست تومان خریدم. البته دخترخاله ام همین را آز شمال تهران خریده بود سیصد و پنجاه تومان!
🙄✍🏻 مانتویم هم صد تومان. شال هم که ده تومان از مترو خریدم. با مخلفات لوازمآرایش و رنگ مو، جمعاً دویست تومان است که شخصیتم!
🔎✍🏻یکهو میزنم زیر خنده. بچهها هم انگار مثل من داشتند حساب میکردند. هرکس قیمت وجودیاش را میگوید.
🤔✍🏻شاید به خنده تمام شد این شخصیتسازیمان، اما من بعدها مدام فکر میکردم که واقعاً من چقدر میارزم؟ اصلاً ارزشگذاری آدمها بر طبق چه چیزی است؟
💎✍🏻آدمها به درک...! من که زن هستم، چه چیز خاصی دارم که بتوانم جلوه اش بدهم؟ همین جسم نازنین که در تمام رمانها مردها فقط من را با این جسم میبینند و دیگر هیچ؟ یعنی من هیچ ویژگی ارزشمندی ندارم که بشود رویش حساب کرد؟
⁉️✍🏻اگر اینطور باشد از خدا قهر میکنم! من را مثل حیوان آفریده که ساعات خوش مردهایی که در همه رمانها به عقل و شعور و درایت معرفی میشوند را بسازم و دیگر هیچ...
#چله_ترک_رمان_اینترنتی
#چله_ترک_رمان_غیر_اخلاقی
♡﴾ @VESAL_180 ﴿♡
┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈