~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
بسمحق... :)🍂 #پارت4 پسرک فلافل فروش اینقسمت #روزگارجوانی _._._._._ فرزند اولم مهدي بود؛ پسری بس
بسمحق... :)🍂
#پارت5
اینقسمت #پسرکفلافلفروش
_._._._._
كار فرهنگی مسجد موسی ابن جعفر 7 بسيار گسترده شده بود. سيد
علی مصطفوی برنامههای ورزشی و اردویی زيادی را ترتيب ميداد.
هميشه برای جلسات هيئت يا برنامههای اردويی فلافل ميخريد. ميگفت هم سالم است هم ارزان.
يك فلافلفروشی به نام جوادين در خيابان پشت مسجد بود كه از
آنجا
خريد ميكرد.
شاگرد اين فلافلفروشی يك پسر با ادب بود. با يك نگاه ميشد فهميد
اين پسر زمينهی معنوی خوبی دارد.
بارها با خود سيد علی مصطفوی رفته بوديم سراغ اين فلافلفروشی و با اين
جوان حرف ميزديم. سيد علیميگفت: اين پسر باطن پاكی دارد، بايد او را
جذب مسجد كنيم.
برای همين چند بار با او صحبت كرد و گفت كه ما در مسجد چندين
برنامهی فرهنگی و ورزشی داريم. اگر دوست داشتی بيا و توی اين برنامهها
شركت كن.
حتی پيشنهاد كرد كه اگر فرصت نداری، در برنامهی فوتبال بچههای
مسجد شركت كن. آن پسرك هم لبخندی ميزد و ميگفت: چشم اگر
فرصت شد، ميام.
رفاقت ما با اين پسر در حد سلام و عليك بود. تا اينكه يك شب مراسم
يادوارهی شهدا در مسجد برگزار شد. اين اولين يادوارهی شهدا بعد از پايان
دوران دفاع مقدس بود.
از زبان یکی از جوانان مسجد
ادامه دارد...
#یک_لقمه_کتاب📚
┏━🍃🌺🍃━┓
@VESAL_180
┗━🍂━