~چَنـد قـَدَمـ👣تآ وِصـآلــّ🍃
بسم رب حق🌱 ✨پسرک فلافل فروش✨ #پارت_54 این قسمت#آخرین_حضور خواهرش مي گفت: _گاهی ازنجف زنگ میزد مي
بسم رب حق🌱
✨پسرکفلافلفروش✨
#پارت55
این قسمت#آخرینحضور
هادی وقتی در نجف مشغول
درس و کار بود، مانند ديگر
جوانان اين توانایی را در
خودش ديد که تشکيل خانواده
دهد و مسئوليت خانواده ی
جديدی را به دوش بگيرد.
به اطرافيان گفته بود اگر
مورد خوبی سراغ دارند به
او معرفی کنند.هادی هم
مثل همه ملاک هایی برای
انتخاب همسر در ذهنش داشت.
ملاک های او بر خلاف برخی
جوانان نسل جديد، ملاکهای
خاص و خدایی بود.
ديدگاهش دنيوی نبود.
او به فراتر از اين چيزها مي
انديشيد.هادی دلش میخواست
همسرش حجاب کامل داشته باشد.
ميگفت دوست ندارم همسرم به
شبکه های اجتماعی و تلويزيون
و...وابستگی غلط داشته باشد.
هادی اخبار را پيگيری می كرد،
اما به راديو و تلويزيون وابستگی
و علاقه نداشت.
وقتش را پای سريالها و فيلمها
تلف نمي كرد.میگفت خيلیازاين
برنامه ها وقت انسان را هدر میدهد.
از نظراو زندگي بدون اينهازيباتر
بود چندجایی هم در نجف برای
خواستگاری رفته بود اما.....
بارآخر باپدرش صحبت كردوگفت:
_بايد عيد نوروز با من به نجف بياييد.
من رفتهام خواستگاری وازمنخواسته
اند با خانواده ات به خواستگاری بيا.
روزهای آخر كارهای خودش را
هماهنگ كرد.حدود هزاران چفيه
برای حشدالشعبی خريد.
چندينهزار پرچم و پيشانیبند
هم طراحی وچاپ کرد وباخودش برد.
خواهرش می گفت:
_آخرين باروقتی هادی به نجف رفت
يک وصيت نامهبا دست خط کاملا
معمولی که پاکنويس هم نشده
بودداخل كمد پيدا كرديم.
در آنجا نوشته بود:
♡حجاب های امروزی بوی حضرت
زهرا نمی دهد حجابتان را زهرایی کنيد♡
♤پيرو خط ولایت فقيه باشيد♤
اگردنبال اين مسير باشيد،به
آن چيزی که میخواهيد میرسيد
همانطور که من رسيدم.
راهپيمایی نُه دی يادتان نرود.
ادامه دارد ...✨
#یک_لقمه_کتاب
┏━🍃🌺🍃━┓
@VESAL_180
┗━🍂━