هدایت شده از خاکریز خاطرات شهیدان
#یک_خاطره
🔸لازم داشت؛ بخشیدمش...
#متن_خاطره |عبدالحسین رو بردم تا براش کفش بخرم. سریع یه کفش معمولی و ارزون رو انتخاب کرد؛ خریدیم و برگشت...
اولین روز مدرسه، کفشهای نو رو پوشید و راهی شد سمت مدرسه؛ دیگه ندیدمش تا اینکه شب وقتی وارد خونه شدم؛ یه کفش پاره نظرم رو به خودش جلب کرد. رفتم و ازش پرسیدم: حسین جان! کفشات؟! دستپاچه شد و به مِن و مِن افتاد.... بعد از چند دقیقه گفت: یه بنده خدایی کفش لازم داشت و نمیتونست بخره؛ برا همین کفشمو بهش دادم...
اینو گفت و بعد از چند دقیقه یهو نگران ازم پرسید: بابا ناراحت شدی؟
گفتم: نه پسرم! نگران کار خودمم. نگرانِ اینکه شما دارید از ما سبقت می گیرید...
👤خاطره ای از زندگی سردار شهید عبدالحسین ناجیان
📚منبع: کتاب "گزارش یک مرد" صفحه ۱۳
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@khakriz1_ir
●واژهیاب:
#شهید_ناجيان #انفاق #گذشت #بیتفاوت_نبودن #شهدای_تهران #مزار_بهشتزهرا