eitaa logo
🎀 کانال یا امیرالمؤمنین علیه السلام 🎀
1.2هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
2.8هزار ویدیو
22 فایل
💞گلچینی از احادیث ، داستانها، ﻓﻀﺎﺋﻞ و قضاوتهای حضرت امیرالمؤمنین و معصومین علیهم السلام به همراه مطالب بصیرت افزا « تبادل نداریم » کپی آزاد به عشق ائمه معصومین علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️ حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را با زبان دوست داریم یا با قلب و زبان ؟؟؟ روزى از روزها امیرالمؤمنین على (ع) در مسجد كوفه نشسته بود. مردى از اهل كوفه به خدمت آن حضرت رسيده و بعد از سلام عرض كرد: من شما را دوست دارم. امام (ع) فرمودند: با يا و زبان؟ جواب داد: با قلب و زبان شما را دوست دارم. حضرت فرمودند: انشاءالله به تو نشان خواهم داد كه چه كسى مرا با دل و زبان دوست دارد. امام (ع) فرمودند: برخيز با من بيا. از كوفه بيرون رفتند و حضرت فرمودند: چشمت را روى هم بگذار. آن مرد چشمانش را روى هم گذاشت و سه قدم برداشت . حضرت فرمودند: چشمت را باز كن، چشمش را باز كرد. خودش را در شهرى بزرگ ديد كه مردم آن بعضى و برخى بودند. امام فرمودند: با من بيا تا و زبانى را به تو معرفى كنم. رفتند تا به دكان قصابى رسيدند. امام درهمى به آن مرد داده و فرمودند: از اين قصاب گوشت خريدارى كن. مرد كوفى درهم را گرفت و به سوى رفت و گفت: اين درهم را بگير و به من گوشت بده. قصاب او را ديده، لذا از او پرسيد: اهل كجايى؟ گفت: اهل كوفه هستم. قصاب گفت: تو از شهر مولاى من (ع) هستى؟ گفت: بله. قصاب گفت: بايد امشب مهمان من باشى به خاطر على مرتضى (ع). كوفى گفت: رفيقى هم دارم. قصاب گفت: . كوفى به خدمت امام (ع) آمده و جريان را به عرض آن حضرت رسانيد و باهم بر در دكان قصاب رفتند. قصاب با خوشحالى پرسيد: شما از كوفه، شهر مولاى من امیرالمؤمنین (ع) هستيد؟ جواب دادند: بله. قصاب دكانش را بست و باهم به خانه آمدند. قصاب به همسرش گفت: دو مرد غريب از شهر مولايم على ابن ابى طالب (ع) نزد من آمدند، آنها را گرامى بدار. قصاب با برخاست و براى آنها مكان لايقى را فرش كرده و مشغول خدمت شد. امام (ع) نگاهى به داخل خانه كرد، مثل دو ستاره درخشان مشاهده كرد. شبانگاه قصاب به خانه آمد به همسر خود گفت: چه كردى؟ گفت: آنچه دستور دادى انجام دادم. مغرب شد و امام به نماز مشغول گرديد. قصاب به آن بزرگوار اقتدا كرد. بعد از نماز مغرب شخصى در خانه قصاب را كوبيد. قصاب بيرون آمد و جلادى را ديد و گفت: چه كار دارى؟ گفت: پادشاه دستور داده تو را به برسانم و خونت را براى او ببرم. چرا كه او شده و براى اطباء خون محب على (ع) را تجويز كرده اند. قصاب گفت: من مهمان دارم، اجازه بده سفارش آنها را به همسرم بكنم. داخل خانه شد و به همسرش گفت: اى يار وفادار و بانوى نيكوكار، مهمانان را گرامى بدار كه شنيده ام مولاى من مهمان را زياد دوست دارد. من بيرون منزل كارى دارم. اين را گفت و از خانه بيرون رفت. بلافاصله كودكانش از پى پدر بيرون رفتند و پدر متوجه نشد. جلاد قصاب را زير تيغ خوابانيد. ناگاه پسر بزرگتر پيش رفت و گفت: اى جلاد پدرم را رها كن و مرا به جاى او به قتل برسان. جلاد طفل را زير تيغ خوابانيد، خواست سر از بدنش جدا كند برادر كوچك خود را روى برادر بزرگتر افكند. جلاد را كشت و خون آنها را گرفته به نزد پادشاه برد و تمام ماجرا را نقل كرد. قصاب با چشم پرآب و جگر كباب سر و تن فرزندان خود را برداشته و از همسرش در زاويه خانه اش گذاشت و نزد همسرش رفت و گفت: غذا را حاضر كن. سپس به خدمت امام آمد و ديد نمازشان تمام شده است. سفره را گسترده و را آورد و گفت: بفرماييد و غذا ميل كنيد. امام فرمودند: تا بچه ها نيايند غذا نمى خوريم ! ادامه دارد ..... @Valayat61
💖امیرالمؤمنین على عليه السلام می فرمودند : ⬇️به هركس در چهار خصلت داده شود، خير دنيا و آخرت به او داده شده و به بهره خود از هر دو رسيده است: پارسايى اى كه او را از هاى نگه دارد ؛ خوش خويى اى كه با آن در ميان مردم زندگى كند ؛ بردبارى اى كه با آن، نادانى و جسارت نادان را دفع كند ؛ و شايسته اى كه او را در كار دنيا و آخرت، كمك كند. 📚الأمالي للطوسي: ص ۵۷۷ ح ۱۱۹۰ عن فاطمة بنت الحسين عن أبيها عن الإمام عليّ عليهماالسلام، تنبيه الخواطر: ج ۲ ص ۷۱، بحار الأنوار: ج ۶۹ ص ۴۰۴ ح ۱۰۶ 💖 اللهم صل علی امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام 💖 @Valayat61
🎀 بهترین سنی می نویسد: «خدیجه (سلام‌الله‌علیها) از حیث از کامل‌ترین زنان بود؛ او ، ، و از اهل بود؛ رسول خدا(ص) او را گفت، بر دیگر زنانش تفضیل داد و در بزرگداشتش بسیار سخن فرمود.» رسول خدا(ص)فرمود: خداوند همسری بهتر از نصیب من نکرده است، وقتی که همه بودند، او به من آورد. وقتی که مردم من را می کردند، او من را تصدیق کرد. وقتی که دیگران من را ساختند، او دارایی خود را برای من خرج کرد. 📚ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۱۰ 📚ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص 📚طبرانی، المعجم الکبیر، ج23، ص13؛ 📚اربلّی، کشف الغمه في معرفة الأئمه، ج1، ص508.۲۸۷
♻️ زندگی نامه و حضرت علیه السلام 🌷 جناب علی اکبر ، ◀️بزرگترین پسر امام (ع) و مادرش است. ◀️او راوی حدیث، مردی رشید، ، ، پاک، و از جهت و قیافه شبیه ترین فرد به رسول خدا(ص) بود. ◀️جناب علی اکبر، سپاه ابن زیاد را رد کرد. ◀️اگرچه اقوال زیادی درباره سن جناب علی اکبر وجود دارد، اما به نظر میرسد، سن ایشان بین ۲۳ تا ۲۷ درست است. ◀️طبق زیارت نامه ای که برای ایشان توسط اهل‌بیت(ع) بیان شده، علی اکبر دارای و احتمالا ۲ فرزند بوده که اسم یکی از آنان است. ◀️ایشان اولین شهید بنی هاشم در بود. ◀️علی اکبر هنگام ورود به میدان فرمود: منم علی، فرزند حسین بن علی(ع)، به خدا سوگند، ما به جانشینی پیامبر سزاواریم. شما(دشمنان) را با و آنقدر می زنیم، تا نیزه خم گردد و شمشیر درهم پیچد. ◀️جناب علی اکبر پس از آن‌ که جنگ سختي کرد و عدّة زيادي را به هلاکت رساند، نزد پدر برگشت و گفت: پدرجان!، تشنگي من را کشت و سنگيني آهن (زره) بي‌تابم کرد. آيا آبي هست؟ امام گريست و فرمود: «پسرجان!، از کجا آب بياورم؟، اندکي ديگر بجنگ، بزودي جدّت رسول‌خدا را ملاقات مي‌کني و از جام سرشار او سيراب مي‌شوي که ديگر پس از آن تشنه نگردي!» ◀️مرَّة بن‌مُنْقِذ بن‌نُعْمان عَبدي لَيْثي او را ديد و گفت: گناه عرب بر گردن من باشد اگر اين جوان از كنار من بگذرد و اين كار را تكرار كند و من پدرش را به عزايش ننشانم. علي ‏اكبر بار ديگر به دشمن حمله كرد و با شمشيرش آنها را مي‏زد تا آن‌كه مُرّة بن‌مُنْقِذ ‌عبدي ضربتي بر او زد و او را نقش زمين کرد و آن گروه او را محاصره کرده و پيکر مطهّرش را با شمشير قطعه قطعه کردند. ◀️علي‌‌اکبر در آخرين لحظات عمر، ندا داد: «پدرجان! خداحافظ، اين جدّم رسول خداست كه تو را سلام مي‏رساند و مي‏گويد: سريعتر به ما ملحق شو». آنگاه علي فريادي زد و جان داد. ◀️امام حسین(ع) هنگام علی اکبر، خود را به او رساند و صورت خود را به صورت او گذاشت و - گلوی- او را به پرتاب کرد و قطره ای از ان به زمین برنگشت. ابومخنف در پایان گزارش مسلم از شهادت علی اکبر چنین روایت می‌کند: اقبل الحسين الى ابنه و اقبل فتيانه اليه فقال: احملوا أخاكم‏. 📣جوانان بنی‌هاشم بیایید علی را بر درِ خیمه رسانید. ◀️در علی اکبر آمده است: صلی الله علیک و علی عترتک و اهل بیتک و آبائک و ابنائک. 📚ابن قولویه، کامل الزیارت، ص۴۱۶، ۲39؛ 📚ابن سعد، طبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۲؛ 📚یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۴۶؛ 📚ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۴؛ 📚شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص106؛ 📚طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج5، ص446؛ 📚خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۰.