باسلام وعرض ادب واحترام وتبریک وتسلیت بمناسب شهادت امام حسن عسگری و سالروز به امامت رسیدن منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعودعلیهماالسلام
خدمت اعضای محترم گروه #فراجناحی_بیندیشیم و کانال #ولایت_فقیه و#ظهور
خلفای عباسی به دلیل ترس از نفوذ ائمه معصوم (ع)، تهدیدی جدی برای حیات و زندگانی امام مهدی (عج) محسوب می شدند، بنابراین به خواست خداوند آن حضرت از دیده ها پنهان شد و به این ترتیب، غیبت صغری شکل گرفت.
امام زمان (عج) دوازدهمین پیشوای شیعیان جهان در روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری برابر با شهادت پدر بزرگوارشان امام حسن عسگری (ع) درسامرا، امامت را آغاز کردند.
هرچند ایشان در زمان غیبت نیز سرپرستی و هدایت شیعیان را بر عهده دارند اما این غیبت و هجران، درد و حرمان بزرگی برای پیروان آن حضرت محسوب می شود
آغاز امامت امام زمان(عج) در مناسبت های رسمی کشور، در سالهای اخیر مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. نگاه اهلبیت(ع) همانند نگاه قرآن بر مساوات میان مسلمانان متمرکز بوده، بنابراین آغاز امامت ولی عصر (عج) روزی است که با تاکید بر برادری و برابری و همچنین «ید واحده» بودن مسلمان ها در برابر کفار، مشرکان و دشمنان، انگیزه ای بر تحکیم بیش از پیش اتحاد و همدلی به شمار می رود.
در بحث از امامت و غیبت امام مهدی(عج) با دو مساله مواجه هستیم. ابتدا اثبات امامت آن حضرت و سپس بحث از غیبت ایشان که فرع بر بحث امامت است. زیرا تا زمانی که امامت و ولایت امام مهدی(عج) ثابت نشود غیبت ایشان نیز اثبات نخواهد شد.
برای اثبات امامت امام مهدی(عج) برهانهایی اقامه شده است که یکی از ازان برهانهای پر کاربرد، برهان «سبر و تقسیم منطقی» است. روش اثبات در این برهان بر اصول سه گانه استوار است: 1- اعتقاد به وجوب امامت 2- اعتقاد به عصمت امام 3- اعتقاد به خارج نبودن اعتقاد حق و درست از دایره امت اسلامی.
پس از تبیین اصل اول که عقلی است و اصل دوم که عقلی و نقلی است و اصل سوم که بدیهی است، تمام مذاهب و فرق هایاسلامی با این مقیاس های سه گانه سنجیده شده اندو هر مذهبی که با اصول مذکور وفق یافت، حق است.
علمای شیعه به ویژه شیخ طوسی در مقام پاسخ به به اشکالات وارد شده از سوی مخالفان از این روش استفاده و حقانیت ادعای مذهب شیعه، امامت و ولایت ائمه را اثبات کرده اند.
افراد و گروه های مختلفی که با این مقیاس سنجیده شده و از دایره شمول اصول سه گانه فوق خارج میشوند عبارتند از: مذهب تسنن، مدعیان دروغینی از جمله: کیسانیه، زیدیه، باقریه، نفس زکیه، اسماعیلیه، ناووسیه، افطحیه، موسویه یا واقفیه، محمدیه، عسکریه و ...
همانطور که قبلا اشاره شد از اصول سه گانه دو اصل نیاز به بحث دارد که اولی به صورت عقلی و دومی به صورت عقلی و نقلی اثبات میشود. در این مقاله که بر مبنای کتاب غیبت شیخ طوسی نوشته شده است، به ترتیب هر یک از اصول را بررسی و اشکالات وارده را پاسخ میدهیم.
اصل اول: وجوب و لزوم امامت
علمای شیعه از جمله شیخ طوسی در اثبات اصل اول از قاعده ای موسوم به «قاعده لطف» استفاده میکنند. به طور مختصر لطف عبارت است از: «هر آن چه که بندگان را به اطاعت خداوند نزدیک و از معاصی دور نگه میدارد.»
قاعده عقلی، ارسال رسل و نصب امام، جهت هدایت و تبیین تکالیف الهی «لطف» محسوب شده و واجب عقلی است.
لطف بر خداوند واجب است در غیر این صورت هرج و مرج حاکم شده و تعیین تکلیف از سوی خداوند برای بندگان بیهوده خواهد بود.
در خصوص قاعده لطف اشکالاتی وارد شده است که به صورت خلاصه مطرح و پاسخ را به صورت مختصر بیان میکنیم:
1)اگر امام که لطف است و به خاطر او به بندگان تکلیف میشود، در غیبت باشد مساله ای تحت عنوان «تکلیف ما لا یُطاق» به وجود میاید.
تکلیف ما لا یطاق تکلیفی است که از توان بندگان بر نمی اید.
#پــاســــخ: علت غیبت خود مردم هستند و فرقی بین غیبت و ظهور در تکلیف به بندگان نیست.
2) چگونه به #امامی معرفت پیدا کنیم که وجود ندارد؟
آیا وقتی خداوند ما را به معرفت امام تکلیف میکند با نبودن امام، در این خصوص نقض غرض نمیشود؟
#پــاســـخ: در هر دو حال غیبت و ظهور، امام لطف الهی است، با این که دست او از امور کوتاه است اما لطف از طریق او به زمین میرسد هر چند که کامل نیست، حاصل نشدن لطف کامل تقصیر مردم است.
3) فایده #امامت که همان #دوری_مردم_از_گناهان است زمانی است که دست #امام در امور باز باشد.
با وجود غیبت باز بودن دست #امام واجب نیست، و وقتی دست امام باز نباشد چه فرقی دارد که در غیبت باشد یا وجود نداشته باشد؟
هر دو یکی است.
#پــاســـخ: شیعه اعتقادی ندارد که در زمان غیبت باز بودن دست #امام_واجب_نیست، بلکه در هر دو حال #غیبت و #ظهور فی نفسه دست او باز است و فرقی ندارد، بلکه در حالت غیبت باز نبودن دست #امام تقصیر مردم است.
4) وجوب نصب #امام بخاطر مصالح دنیایی است، بنابراین در مصالح دنیایی این لطف لازم نیست.
#پــاســخ: بسیاری از امور مربوط به #امام دینی است از قبیل وجوب اقامه امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و ... بنابراین نمیتوان گفت که وجوب نصب #امام تنها به خاطر مصالح دنیایی است. برای مثال انزجار از ظلم که نتیجه «معرفت» است از امور دنیایی است پس در این صورت کسب معرفت برای کافر لازم نیست. اما اگر کسب معرفت امری دینی باشد پس بسیاری از امور #امامت هم دینی است
5) آیا خداوند نمیتواند به جای این لطف، لطف دیگری را جایگزین کند؟
#پــاســخ: در این صورت «لطف» برای خداوند واجب تخییری خواهد بود در حالی که واجب عینی است. اگر قرار بر جایگزینی باشد «کسب معرفت الهی» برای کافر که لطف است، در صورت عدم حصول معرفت برای کافر باید جایگزین شود در حالی که معرفت بَدَل ندارد. پس اگر معرفت بدل ندارد #امام هم بدل ندارد.
6)وجوب امامی که دستش در امور باز باشد سه حالت دارد:
الف ـ نصب او بر خداوند واجب است، اگر دست امام باز نباشد این نصب بیهوده است.
ب ـ نصبش بر عهده ما است که در این صورت باز مشکل تکلیف ما لا یطاق بوجود میاید زیرا ما نمیتوانیم او را نصب کنیم.
ج ـ نصبش بر عهده خدا باشد و باز گزاردن دست او بر عهده مردم، در این صورت علاوه بر این که دلیلی برای آن نداریم در صورت تحقق آن نفع آن به دیگران میرسد که خود نقض اصول است.
#پــاســخ: پاسخ حالات الف و ب این است که اگر خداوند نصب کرده اما دست او را باز نگذاشته به این معنی است که باز گذاردن دست او بر ما واجب است،
حالت ج هم صحیح نیست زیرا افرادی مانند انبیا و ائمه یا دیگران که قبول مسئولیت کرده و به دیگران نفع میرسانند جایگاه مخصوصی در قیامت داشته و مورد عنایت هستند.
در ضمن همین اشکال به اهل حل و عقد که در صدر اسلام و اکنون برای مردم رهبر انتخاب میکنند قابل طرح است زیرا نفع این انتخابها و انتصابها به دیگران هم میرسد.
7)چرا وجود #امام در زمان غیبت هم لازم است؟
آیا بهتر نبود اصلا نبود؟
#پــاســخ: اگر #امام نبود در این صورت تکلیفی هم نبود زیرا #امام بیان کننده حدود تکالیف است، پس اگر تکالیف دینی وجود دارد یعنی این که #امام هم وجود دارد، اما اگر حضور ندارد در غیبت است.
اگر خداوند #امام را فرستاده اما ما در برابر او تکمین نکرده ایم مشکل از جانب ماست و غیبت هم به دلیل عدم تمکین ماست. با این حال لطف هر چند به صورت ناتمام به ما میرسد و با ظهور #امام این لطف کامل میشود.
8)تمکین در برابر #امام در صورتی است که وی وجود داشته و ظاهر باشد، یا حداقل بدانیم که جای ایشان کجاست. اگر منظور از تمکین آمادگی برای یاری باشد ما هم در زمان ظهور آماده خواهیم بود چه باشد و چه نباشد. پس چگونه تمکین با وجود #امام کامل است؟
#پــاســخ: لطف خدا (که همان تصرف #امام در امور است) با سه امر کامل میشود:
الف ـ ایجاد #امام توسط خدا
ب ـ امر #امامت که بر عهده #امام است
ج ـ یاری #امام توسط مردم. اگر #امام وجود دارد و #امامت هم دارد پس اطاعتش بر ما واجب است. با این حال چگونه اعتقاد به عدم وجود او داشته باشیم؟
9)اگر ما آماده یاری حضرت باشیم چه فرقی بین وجود #امام و غیبت او و عدم او وجود دارد؟
پــاســخ: خداوند #اطاعت از #امام را واجب کرده پس امام وجود دارد و #اطاعت از او در همه حال واجب است در غیر این صورت تکلیف به اطاعت معنا نخواهد داشت. در صورتی این اشکال وارد است که اطاعت موقتی و منوط به حضور #امام باشد در حالی که این گونه نیست. نظیر همین اشکال را برای «معرفت» هم میتوانیم مطرح کنیم. اگر برای معرفت، نصب دلیل از جانب خداوند نیاز است و تکلیف به کسب معرفت بدون دلیل و راهنما شایسته نیست، #امام نیز همین گونه است.
تا این جا اشکالات مربوط به قاعده لطف ذکر شد.
مسایل دیگری در این خصوص مطرح است که ذکر میگردد.
10)فرمانبرداری و اطاعت از #امام فقط در زمان ظهور بر ما واجب است نه در همه حال از جمله غیبت. در این صورت وجود او هم لازم نیست.
#پــاســخ: اگر خداوند اطاعت را واجب کرده پس حتما باید# امامی هم وجود داشته باشد. خداوند ابتدا تکلیف را مقرر کرده و سپس مکلف میکند نه این که ابتدا مکلف کرده سپس تکلیف بکند.
از سوی دیگر #امامی که مکلف به قیام است چگونه میتواند معدوم باشد؟ از طرفی نصب #امامت تنها به خاطر اطاعت از وی نیست و اطاعت فرع بر #امامت است، #امامت شئون دیگری هم دارد.