🇮🇷ویکی شبهه🇮🇷
@Wiki_Shobhe
🌐«کانال جامع شبهات و شایعات فضای مجازی»🌐
◀️شبهه #شماره_589
💡کلمات کلیدی : #ساره، #جنگ_بدر، #مکه، #مدینه، #مسلمان
⛔️ شبهه: ⛔️
@Wiki_Shobhe
«ﺳﺎﺭﻩ»، ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
- ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ؟
- ﻧﻪ
-ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ؟
- ﻧﻪ
- ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ؟
_ﺷﻤﺎهمیشه ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎنی ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ،ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ،نه جامه ای دارم،نه مرکبی ونه پولی که زندگی ام رابگذرانم،
(خلاصه شده توسط ویکی شبهه)
✅◀️ پاسخ شبهه: ▶️✅
زنی به نام «ساره» دو سال پس از جنگ «بدر» به مدینه آمد.
وقتی رسول خدا از وِی پرسید:
آیا اسلام آوردهای؟
گفت: نه.
فرمود: برای چه اینجا آمدهای؟
گفت:
قریش اصل و نسب من میباشند، گروهی از آنان کشته و گروهی به مدینه مهاجرت نمودهاند، و پس از جنگ «بدر» کارِ من رونق خود را از دست داد؛ و من از روی احتیاج به اینجا آمدهام.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فوراً دستور داد:
پوشاک و خوراک لازم در اختیار او بگذارند.
با اینکه او مشمول محبّتهای پیامبر اسلام بود، ولی با گرفتن مبلغ ده دینار از «حاطب بن ابی بلتعه» جاسوسی بر ضدّ اسلام را به عهده گرفت، و حاضر شد نامه وی را که حاکی از آمادگی مسلمانان برای فتح مکّه بود به قریش برساند. [1] .
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سه تن از سربازان رشید خود «علیعلیه السلام، زبیر و مقداد» را خواست و به آنها مأموریت داد که راه مکّه را در پیش گرفته و این زن را هر کجا دیدند، دستگیر کرده و نامه را از وِی بگیرند.
آنان در نقطهای به نام «روضة خاخ» [2] زن را دستگیر کرده و بارهای او را دقیقاً وارسی کردند، ولی چیزی از او نیافتند.
از طرفی زن جاسوس، بردن نامه از طرف «حاطب» را شدیداً تکذیب میکرد.
علی علیه السلام فرمود:
به خدا قسم، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هرگز خلاف نمیگوید.
باید نامه را بدهی، و الاّ به هر قیمتی باشد نامه را از تو میگیریم.
در این لحظه «ساره» احساس کرد، امام علی علیه السلام تا فرمان پیامبر را انجام ندهد، دست بر نمیدارد.
خطاب به فرستادگان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم گفت که:
مقداری فاصله بگیرید.
سپس نامه کوچکی را از لابلای تابهای گیسوی بلند خود بیرون آورد و به حضرت علی علیه السلام داد و توطئه جاسوسی طرفداران قریش ناکام ماند.
پیامبر از اینکه یک مسلمان سابقهداری که حتی در لحظات سختِ اسلام، به یاری اسلام شتافته، دست به چنین کار ناشایستهای زده است، سخت ناراحت شد.
فوراً «حاطب» را احضار کرد و درباره دادن چنین گزارشی از او توضیح خواست.
وی به خدا و رسول وی سوگند یاد نمود و گفت:
کوچکترین تزلزلی به ایمان من راه نیافته است.
ادامه پاسخ 👇👇