eitaa logo
ویکی شبهه ( پاسخ به شبهات و شایعات فضای مجازی)
17.6هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
3هزار ویدیو
14 فایل
. ❌ تبادل و تبلیغ نداریم❌ 📲ارسال شبهات و شایعات👇 https://eitaa.com/joinchat/2097479691C55df9079c9 📲کانال ✅ ویکےشبهہ ✅ در تلگرام: https://telegram.me/Wiki_Shobhe . .
مشاهده در ایتا
دانلود
◀️شبهه ⛔️ سوال: ⛔️ @Wiki_Shobhe دین حضرت محمد (ص) قبل از اسلام کدام دین بود؟ ✅◀️ پاسخ : ▶️✅ @Wiki_Shobhe نظریات متعددی در پاسخ به این پرسش وجود دارد(1) كه مهمترین آنها عبارتند از: 1- پیامبر اسلامی به هیچ شریعتی عمل نكرده و پیرو هیچ دینی نبوده است. 2- ایشان پیرو دین مسیحیت بوده است. 3- ایشان پیرو دین حضرت ابراهیم (ع) بوده است. 4- پیروی دین خود (اسلام) بوده است. اما نظریه نخست را نمی‏توان پذیرفت، زیرا اولاً حضرت پیش از بعثت به كارهای مختلفی از قبیل عبادات، معاملات و سایر كارها می‏پرداخته و هرگز نمی‏توان پذیرفت كه این اعمال تابع هیچ یك از شرایع و ادیان آسمانی نبوده است. علاوه بر این لازمه این قول این است كه مردم عادی متدین به دینی باشند ولی پیامبر اسلام از هیچ دینی و آیینی در كارهای روزمره خود پیروی نكند. اما نظریه دوم نیز قابل قبول نیست، زیرا اگر ایشان تابع دین مسیحیت بودند مسیحیان و دشمنان اسلام این مطلب را به رخ مسلمانان می‏كشیدند و می‏گفتند كه پیامبر شما تا دیروز مسیحی بود و از دین ما پیروی می‏كرد، امروز آمده ادّعای پیغمبری می‏كند و این سرزنش را آنقدر ادامه می‏دادند كه به گوش ما نیز می‏رسید كما اینكه یهود به مسلمانان و پیامبر (ص) اعتراض می‏كردند و می‏گفتند اگر تو پیغمبری پس چرابه سوی قبله ما (بیت المقدس) نماز می‏خوانی و آنقدر این سخن را تكرار كردند تا موجب ناراحتی حضرت شدند، آنگاه به دستور الهی، قبله مسلمانان از بیت المقدس به سمت كعبه تغییر كرد.(2) نبودن چنین اعتراض و سرزنشی از سوی مسیحیان می‏تواند شاهد خوبی بر عدم تابعیت پیامبر اسلام از دین مسیحیت باشد. ثانیاً: فرضیه مذكور فرع بر این است كه جهانی و فرا منطقه‏ای بودن دین مسیحیت ثابت شود تا اینكه بگوییم این دین شامل تمام اقوام از جمله قوم عرب و سرزمین مكه و اطراف آن بوده و در نتیجه پیامبر اسلام را تابع این دین بدانیم، و اثبات چنین مطلبی كار آسانی نیست.(3) ثالثاً: عمل به شریعت مسیح (ع) در گرو آگاهی از احكام آن است و این آگاهی یا از طریق خواندن كتاب های مسیحیت (از جمله انجیل) امكان‏پذیر است و یا از طریق معاشرت با مسیحیان. اما فرض اول كه با امی بودن پیامبر و عدم قدرت بر خواندن و نوشتن ایشان باطل است. و امّا فرض دوم نیز صحّت ندارد چون حضرت در طول زندگی خود با مسیحیان معاشرتی نداشته و در مكّه نیز اَحبار و رُهبانی وجود نداشتند كه پیامبر بطور مستمر احكام دستورات دین مسیحیت را از آنها فرا بگیرد. رابعاً: تابع هر دینی - به حكم عقل - مقامش كمتر و پایین‏تر از مقام صاحب آن دین است، و اگر فرض شود پیامبر اسلام تابع دین مسیح (ع) بوده لازمه‏اش برتری عیسی (ع) بر پیامبر اسلام خواهد بود و حال اینكه این مطلب خلاف ضروریات اسلام و مسلمین است زیرا ما معتقدیم كه پیامبر ما از تمامی انبیاء برتر و مقامش والاتر است. اما نظریه سوم را نیز نمی‏توان پذیرفت زیرا قائلین به این نظریه به برخی از آیات قرآن تمسك كرده‏اند كه دلالت آنها بر مدعای مذكور ناتمام است. آیاتی مانند: «ثُمَ اُوحَینا اِلَیكَ اَنِ اتَّبَع مِلَةَ اِبْراهیمَ حَنِیفاً وَ ما كانَ مِنَ المُشرِكینَ»؛(4)سپس به تو وحی فرستادیم كه از آیین ابراهیم كه خالی از هرگونه انحراف بود و از مشركان نبود، پیرو كن و آیه:«قُلْ اِنَّنی هَدانی رَبّی اِلی صِراطٍ مُستَقیمٍ دیناً قیماً مِلَةَ اِبراهیمَ حنیفاً وَ ما كانَ مِن المُشرِكین»؛(5) بگو پروردگارم مرا به راه راست هدایت كرده، آیین پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)، آیین ابراهیم، همان كسی است كه از آیین های خرافی محیط خود روی گردانید و از مشركان نبود. روشن است كه مراد از این آیات چیزی غیر از دیدگاه سوم است؛ زیرا اولاً: این آیات شریفه بعد از بعثت نازل شده و مربوط به دین حضرت قبل از بعثت نیست. ثانیاً: بر اساس معارف اسلامی در روایات و غیر آنها دین حضرت ابراهیم پس از آمدن تورات موسی (ع) ترك شده كما اینكه دین یهود پس از آمدن انجیل عیسی (ع) متروك و دین مسیحیت پس از آمدن قرآن محمّد (ص) منقرض گشته است. پس حضرت نمی‏تواند تابع دینی باشند كه چند مرحله قبل توسط ادیان دیگر ترك شده است.(6) ثالثاً: مفسران گفته‏اند كه مراد از تبعیت حضرت از دین و ملت ابراهیم حنیف این است كه مشتركاتی در احكام میان این دو دین وجود دارد كه منشأ ظهور آن دین ابراهیم (ع) است و مراد از تبعیت پذیرفتن آن مشتركات در احكام است احكامی از قبیل: گرفتن شارب و گذاشتن ریش و غسل جنابت و طهارت گرفتن با آب و دیه مرد و...(7) تفسیرهای دیگری در مورد آیات یاد شده وجود دارد كه مجالی برای ذكر آنها نیست.(8)