🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
یه بار از احمدعلی پرسیدم:
👬آخه رفیق، چطوریه که تو اینقد معرفتت نسبت به خدا بیشتره و حال و هوات یه جور دیگس؟😔
اول از گفتنش تفره رفت اما وقتی باز پرسیدم گفت: طاقت شنیدنشو داری؟😖
من که جاخورده بودم گفتم آره.
تعریف کرد که یه روز با بچه ها رفته بودن اردو👬👬
معلم صداش کرده و ازش خواسته کتری رو آب کنه برا چایی...
🔴میگفت:
دماوند بودیم، شاخه و برگا رو کنار زدم 🍀🍃🌹 تا برسم رودخونه
همین که رسیدم به رودخونه زانوهام سست شدن و سرمو انداختم پایین و بدنم شروع کرد به لرزیدن😭
👈همونجا میتونستم گناه کنم🔴❌
👈🌹اما سرمو انداختم پایین و گفتم خدایا من اینجا هیشکی جز خودت نمیبینتم و توانایی گناه دارم اما به خاطر خودت گناه نمیکنم...
آخه چندتا خانوم داشتن اونجا تو آب شنا میکردن😖
رفتم و از یه جای دیگه آب برداشتم
هنوز حالم دگرگون بود و از ته دلم گفتم: یاالله یا الله...😭
همون موقع بود که انگار تموم شن های اونجا هم باهم میگفتن: سبوح قدوس ربکم و رب الملائکه و روح🍃🌹🍃
بچه ها حواسشون به من نبود اما حال من خیلی دگرگون بود و انگار از همون موقع درهایی از ملکوت اعلا برام باز شد🌺
اینارو نگفتم که فکر کنی من کسیم، اینو بدون که هرکی به خاطر خدا گناهی رو ترک کنه خوده خدا براش خیلی خوب جبران میکنه...
😭
تا وقتی هم زنده ام برای کسی این ماجرارو تعریف نکن...
{{نقل از دوست شهید دکتر نوری}}
🌹شهدارا یادکنیم با ذکر صلوات🌹
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#شهید_احمدعلی_نیری
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره