eitaa logo
باشگاه نویسندگی.
1.4هزار دنبال‌کننده
271 عکس
54 ویدیو
10 فایل
'به نام خدا' . اینجا هستم تا بهت کمک کنم که همیشه بنویسی. پا به پای هم‌ باشیم، اینجا باهام حرف بزن: https://daigo.ir/secret/920567090
مشاهده در ایتا
دانلود
صدایِ اُمید را میشنوم، از فرآسویِ آسمان مرا فرامی‌خواند. نوری در دوردست مقصدِ مرا نشانگر است و وُجودم به سوی آن جاریست. با صدایِ ضعیف و نازُکِ پیرزنی افکارم پرید. _ایستگاهِ بعدی کجاست؟ لبخندی محزون روی لب داشت و نوری در وُجودش می‌درخشید. به سوالِ او اندیشیدم، آیا ایستگاهِ بعدی هم وجود داشت؟ ایستگاهی که شاید در این زندگی مقصدِ من باشد. مقصدی در اعماقِ اَبدیت! لحظه‌ای بعد سَرم را بلند کردم و او آنجا نبود. اتوبوس توقف کرده بود و عده‌ای مقابلِ در جمع شده بودند. تیز شدم و آرام از صندلی برخاستم. پیرزن روی زمین بیهوش افتاده بود. ناگهان تنها چیزی که در آن لحظه به گوشم برخورد این جمله بود: نبضش نمی‌زند! و او به ایستگاهِ بعدی سفر کرده بود، ایستگاهی در فراسویِ اَبدیت! نویسنده‌؛ پارادوکس‌🎭 🏠‧₊˚@WriteClub
Nature.🌿
__👤توصیه‌های موراکامی برای نویسندگان بخوانید.🕯 ~° فکر می‌کنم اولین قدم برای یک رمان‌نویس مشتاق این است که رمان‌های زیادی بخواند. می‌بخشید که با چنین حرف معمولی‌ای شروع کردم ولی هیچ تمرینی تا این حد ضرورت ندارد. برای رمان نوشتن در ابتدا باید متوجه شوید یک رمان واقعی چطور نوشته می‌شود. خیلی مهم است که تا جوان هستید هر چقدر می توانید رمان بخوانید. هر کتابی که به آن دسترسی دارید – رمان‌های عالی، رمان‌های نه چندان عالی، رمان‌های عجیب، تا زمانی که به خواندن ادامه دهید (اصلاً!) مهم نیست. تا جایی که می‌توانید داستان‌های بیشتری را بخوانید و درک کنید. خودتان را با بسیاری از نوشته‌های عالی آشنا کنید. این مهم ترین وظیفه ی شما است.   کلمات قدیمی را بردارید و دوباره آن‌ها را جدید کنید.📖 ~° تلونیوس مانک، یکی از محبوب ترین پیانیست ها برای من است. یک بار وقتی کسی از او پرسید چطور توانسته صدای خاصی را از پیانو خارج کند، مانک به کلیدهای پیانو اشاره کرد و گفت: «نُت جدیدی که نیست. وقتی به کلیدها نگاه می‌کنید همه ی نت‌ها از قبل آن جا هستند. ولی اگر واقعاً منظوری از نواختن نتی به خصوص داشته باشید، صدای متفاوتی ایجاد خواهد شد. باید نت‌هایی را انتخاب کنید که از نواختنشان منظوری دارید!» ~° اغلب وقتی دارم می نویسم این حرف ها را به یاد می آورم و با خودم فکر می کنم: «درست است. کلمات  جدیدی وجود ندارند. کار ما این است که معانی جدید و مفهوم های فرعی را به کلمات معمولی بدهیم.»  این فکر برایم اطمینان بخش است. این فکر بدین معنی است که هنوز هم محدوده های وسیع و ناشناخته ای در مقابل ما وجود دارد، قلمروهای حاصلخیزی که فقط منتظر ما هستند تا در آن‌ها زراعت کنیم. 🏠‧₊˚@WriteClub
هدایت شده از باشگاه نویسندگی.
1.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"اگه یک نویسنده‌ عاشقت‌ بشه، تو هیچ‌وقت نمی‌میری" 🏠‧₊˚@WriteClub
🔖به شخصیت‌ها امداد غیبی نرسونید. ~° فرض کنید شخصیت داستان صبح تا شب می‌خوره و می‌خوابه. کنارش سیلی از اتفاقات شانسی و تصادفی هست. کمک همیشه از روی هوا می‌رسه، اون هم بدون دلیل. شخصیت همیشه تنبله، کنش و تکاپویی نداره. 🖍در صورتی که دلیلی قوی براش نداشته باشید یا موضوع پیرنگ و کشمکش داستان‌تون نیست، انجام چنین کاری بزرگ‌ترین گناه در حق داستان و خواننده‌ست. 🏠‧₊˚@WriteClub
نسیم می وزد ؛ هوا به لطف باد خنک است . احساس سرما می کنم و دست به سینه می نشینم . بوی بهار می آید و از تماشای گل و درخت های سبز لذت می برم . آفتاب کمی گرم است و رنگ زیبایی به آسمان و زمین بخشیده است . صدای همهمه اطرافم را فرا گرفته است . اما فقط من هستم و خیالاتم . مثل همیشه غرق خیال و رویا هستم و تماشای طبیعت از بیرون پنجره برایم الهام بخش است . امیدوارم روز خوبی باشد ؛ همین و بس ....❤️🌼 نویسنده‌؛ ریحانه گل‌داماد🛵 🏠‧₊˚@WriteClub
WhatToRead چشمان‌تان را باز کنید و ببینید با آن ها چه می توانید بکنید قبل از اینکه برای همیشه بسته شوند..📺 🏠‧₊˚@WriteClub
WhereToRead عادات عجیب نویسندگان بزرگ🙈💯 🔖عقربه قطب‌نمای چارلز دیکنز به‌سمت شمال چارلز دیکنز موقع خواب، یک قطب‌نمای ناوبری داشته که عقربه‌های آن را به سمت جهت جغرافیایی شمال تنظیم می‌کرده و آن را کنار تخت خود می‌گذاشته است. دیکنز معتقد بوده این مسئله الهامات نویسندگی و خلاقیت او را تحریک می‌کند! قطب‌نمای خالق نیکلاس نیکلبی، روزگار سخت، آرزوهای بزرگ و سرود کریسمس هم به خلق این آثار کمک فراوانی کرده! 🔖دکتر زوس؛ نوشتن برای بچه‌ها با کلاه گذاشتن سر خودش زوس گایزل معروف به دکتر زوس نویسنده و تصویرگر داستان کودکان یک کلکسیون کلاه داشت. هر زمان در نوشتن یک داستان دچار قفل ذهنی می‌شد، درِ کمدش را می‌گشود و یکی از کلاه‌ها را بر روی سرش می‌گذاشت. قفل ذهنی ناگهان گشوده می‌شد! 🔖مارکز و خبرخوانی نویسنده‌ی پاییز پدرسالار، صدسال تنهایی و عشق در زمان در ابتدا اصلا روزنامه نگار بود. بعدها هم که قدم در راه نویسندگی و ادبیات گذاشت عادت داشت تا صبح زود از خواب بلند شود و ابتدا خبرها را بخواند و بعد شروع به نوشتن کند. 🔖وقتی موراکامی از دو حرف می‌زند از چه حرف می‌زند؟ موراکامیِ ژاپنی عادت دارد هرروز صبح ساعت ۴ از خواب بیدار شود و هرشب هم ساعت ۹ شب به رختخواب می‌رود. موراکامی در کنار اینکه نویسنده‌ی با انضباطی است، ورزشکار منضبطی نیز هست. دویدن در برنامه روزانه همیشگی او وجود دارد. علاقه او به دو باعث شده تا یکی از کتاب‌هایش به شکل کامل به دو اختصاص داده شده باشد. 🔖ایزابل آلنده و ۸ ژانویه مرموز ایزابل آلنده نگارش اولین اثرش را در روز ۸ ژانویه سال ۱۹۸۱ آغاز کرد. به‌حسب یک اعتقاد، او نگارش تمامی کتاب‌های بعدی‌اش را هم در روز ۸ ژانویه آغاز کرده است. اطرافیان او می‌دانند که آلنده روز ۸ ژانویه بیش از هرچیز نیاز به آرامش و خلوت با خود دارد. شاید این ۸ ژانویه شروع یک کتاب جدید باشد. 🔖جان اشتاین بک؛ خودکار از من به دور باد! نویسنده‌ی موش‌ها و آدم‌ها عادت داشت پیش‌نویس آثارش را فقط با مداد بنویسد. او همیشه تعداد زیادی مداد نوک تیز در کنارش برروی میز می‌گذاشت. وجود این مدادها حس خوبی به برنده نوبل ادبیات می‌داد. 🔖مایا آنجلو و نوشتن فقط در اتاق‌های یک هتل محلی نویسنده و شاعر آمریکایی، صبح به صبح ساعت ۶ صبح از آپارتمانش خارج می‌شد و تا ساعت ۲ بعد از ظهر در یک هتل کوچک محلی می‌نوشت. یک دسته کاغذ، فرهنگ لغات و تعدادی وسیله کم، تنها چیزهایی بود که او با خود به اتاق هتل می‌برد. مایا فقط یک درخواست از کارکنان هتل داشت: این که همه‌ی عکس‌ها از دیوارهای اتاق پایین بیاید. 🏠‧₊˚@WriteClub
Cake.🪻
🧑🏻‍🏫تجربه‌های کتابخوانی یک نویسنده اولین تجربه کتاب‌خوانی من به زمانی برمی‌گردد که یک کتاب کودک با عنوان "داستان‌های یک جادوگر شرور" نوشته هانا کرن را خواندم. کتاب‌های این نویسنده در من حس امنیت ایجاد کرد. به این ترتیب من "روزنامه جادوگران" خودم را نوشتم و آن‌را برای دوستانم می‌فرستادم. سال‌ها بعد "هری پاتر و سنگ جادو" را از کتاب‌خانه قرض گرفتم و آن قدر شیفته‌اش شدم که تمام کتاب را در رایانه‌ام تایپ کردم. فکر می‌کنم از این طریق بود که نوشتن را آموختم.📚 اما آنچه تأثیر فوق‌العاده‌ای بر جریان نوشتن من داشت شعر بود. شعرهای آنا انکوئیست طرز فکر مرا تغییر داد. هنگامی که خواندن آثار این شاعر هلندی که دخترش را در یک تصادف از دست داده بود شروع کردم بسیار جوان بودم. من اولین بار نحوه بیان و شرح عزاداری و غم را نه در انجیل یا کتاب کودکان بلکه از شعرها آموختم و این شاعر بود که الهام‌بخش من برای نوشتن آثار خودم شد. 🏠‧₊˚@WriteClub