eitaa logo
باشگاه نویسندگی.
1.4هزار دنبال‌کننده
271 عکس
54 ویدیو
10 فایل
'به نام خدا' . اینجا هستم تا بهت کمک کنم که همیشه بنویسی. پا به پای هم‌ باشیم، اینجا باهام حرف بزن: https://daigo.ir/secret/920567090
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖به شخصیت‌ها امداد غیبی نرسونید. ~° فرض کنید شخصیت داستان صبح تا شب می‌خوره و می‌خوابه. کنارش سیلی از اتفاقات شانسی و تصادفی هست. کمک همیشه از روی هوا می‌رسه، اون هم بدون دلیل. شخصیت همیشه تنبله، کنش و تکاپویی نداره. 🖍در صورتی که دلیلی قوی براش نداشته باشید یا موضوع پیرنگ و کشمکش داستان‌تون نیست، انجام چنین کاری بزرگ‌ترین گناه در حق داستان و خواننده‌ست. 🏠‧₊˚@WriteClub
نسیم می وزد ؛ هوا به لطف باد خنک است . احساس سرما می کنم و دست به سینه می نشینم . بوی بهار می آید و از تماشای گل و درخت های سبز لذت می برم . آفتاب کمی گرم است و رنگ زیبایی به آسمان و زمین بخشیده است . صدای همهمه اطرافم را فرا گرفته است . اما فقط من هستم و خیالاتم . مثل همیشه غرق خیال و رویا هستم و تماشای طبیعت از بیرون پنجره برایم الهام بخش است . امیدوارم روز خوبی باشد ؛ همین و بس ....❤️🌼 نویسنده‌؛ ریحانه گل‌داماد🛵 🏠‧₊˚@WriteClub
WhatToRead چشمان‌تان را باز کنید و ببینید با آن ها چه می توانید بکنید قبل از اینکه برای همیشه بسته شوند..📺 🏠‧₊˚@WriteClub
WhereToRead عادات عجیب نویسندگان بزرگ🙈💯 🔖عقربه قطب‌نمای چارلز دیکنز به‌سمت شمال چارلز دیکنز موقع خواب، یک قطب‌نمای ناوبری داشته که عقربه‌های آن را به سمت جهت جغرافیایی شمال تنظیم می‌کرده و آن را کنار تخت خود می‌گذاشته است. دیکنز معتقد بوده این مسئله الهامات نویسندگی و خلاقیت او را تحریک می‌کند! قطب‌نمای خالق نیکلاس نیکلبی، روزگار سخت، آرزوهای بزرگ و سرود کریسمس هم به خلق این آثار کمک فراوانی کرده! 🔖دکتر زوس؛ نوشتن برای بچه‌ها با کلاه گذاشتن سر خودش زوس گایزل معروف به دکتر زوس نویسنده و تصویرگر داستان کودکان یک کلکسیون کلاه داشت. هر زمان در نوشتن یک داستان دچار قفل ذهنی می‌شد، درِ کمدش را می‌گشود و یکی از کلاه‌ها را بر روی سرش می‌گذاشت. قفل ذهنی ناگهان گشوده می‌شد! 🔖مارکز و خبرخوانی نویسنده‌ی پاییز پدرسالار، صدسال تنهایی و عشق در زمان در ابتدا اصلا روزنامه نگار بود. بعدها هم که قدم در راه نویسندگی و ادبیات گذاشت عادت داشت تا صبح زود از خواب بلند شود و ابتدا خبرها را بخواند و بعد شروع به نوشتن کند. 🔖وقتی موراکامی از دو حرف می‌زند از چه حرف می‌زند؟ موراکامیِ ژاپنی عادت دارد هرروز صبح ساعت ۴ از خواب بیدار شود و هرشب هم ساعت ۹ شب به رختخواب می‌رود. موراکامی در کنار اینکه نویسنده‌ی با انضباطی است، ورزشکار منضبطی نیز هست. دویدن در برنامه روزانه همیشگی او وجود دارد. علاقه او به دو باعث شده تا یکی از کتاب‌هایش به شکل کامل به دو اختصاص داده شده باشد. 🔖ایزابل آلنده و ۸ ژانویه مرموز ایزابل آلنده نگارش اولین اثرش را در روز ۸ ژانویه سال ۱۹۸۱ آغاز کرد. به‌حسب یک اعتقاد، او نگارش تمامی کتاب‌های بعدی‌اش را هم در روز ۸ ژانویه آغاز کرده است. اطرافیان او می‌دانند که آلنده روز ۸ ژانویه بیش از هرچیز نیاز به آرامش و خلوت با خود دارد. شاید این ۸ ژانویه شروع یک کتاب جدید باشد. 🔖جان اشتاین بک؛ خودکار از من به دور باد! نویسنده‌ی موش‌ها و آدم‌ها عادت داشت پیش‌نویس آثارش را فقط با مداد بنویسد. او همیشه تعداد زیادی مداد نوک تیز در کنارش برروی میز می‌گذاشت. وجود این مدادها حس خوبی به برنده نوبل ادبیات می‌داد. 🔖مایا آنجلو و نوشتن فقط در اتاق‌های یک هتل محلی نویسنده و شاعر آمریکایی، صبح به صبح ساعت ۶ صبح از آپارتمانش خارج می‌شد و تا ساعت ۲ بعد از ظهر در یک هتل کوچک محلی می‌نوشت. یک دسته کاغذ، فرهنگ لغات و تعدادی وسیله کم، تنها چیزهایی بود که او با خود به اتاق هتل می‌برد. مایا فقط یک درخواست از کارکنان هتل داشت: این که همه‌ی عکس‌ها از دیوارهای اتاق پایین بیاید. 🏠‧₊˚@WriteClub
Cake.🪻
🧑🏻‍🏫تجربه‌های کتابخوانی یک نویسنده اولین تجربه کتاب‌خوانی من به زمانی برمی‌گردد که یک کتاب کودک با عنوان "داستان‌های یک جادوگر شرور" نوشته هانا کرن را خواندم. کتاب‌های این نویسنده در من حس امنیت ایجاد کرد. به این ترتیب من "روزنامه جادوگران" خودم را نوشتم و آن‌را برای دوستانم می‌فرستادم. سال‌ها بعد "هری پاتر و سنگ جادو" را از کتاب‌خانه قرض گرفتم و آن قدر شیفته‌اش شدم که تمام کتاب را در رایانه‌ام تایپ کردم. فکر می‌کنم از این طریق بود که نوشتن را آموختم.📚 اما آنچه تأثیر فوق‌العاده‌ای بر جریان نوشتن من داشت شعر بود. شعرهای آنا انکوئیست طرز فکر مرا تغییر داد. هنگامی که خواندن آثار این شاعر هلندی که دخترش را در یک تصادف از دست داده بود شروع کردم بسیار جوان بودم. من اولین بار نحوه بیان و شرح عزاداری و غم را نه در انجیل یا کتاب کودکان بلکه از شعرها آموختم و این شاعر بود که الهام‌بخش من برای نوشتن آثار خودم شد. 🏠‧₊˚@WriteClub
WhatToRead 💌🐣ا‌ولین رمان‌های من بد بودند چون نویسنده‌ی جوان رمانتیکی که من در آن زمان بودم زیاده از حد در شخصیت‌ها پیدا بود. نویسنده باید خود را با دو ضرورت متضاد وفق دهد؛ باید در رمانش درگیر باشد و از خود فارغ بماند. وقتی آدم با شخصیت‌های رمان قاطی می‌شود از خود فارغ می‌شود. آدم فکر نمی‌کند: «آیا اگر من بودم این یا آن کار را می‌کردم؟» آدم متوجه است که «اسمیت این کار را کرده است.» حتی آدم نمی‌گوید: «اسمیت در این یا آن موقعیت چه واکنشی نشان می‌دهد؟» چون اسمیت بنابر تصمیم خودش عمل می‌کند. آدم واقعاً وجود خودش را فراموش می‌کند. 🏠‧₊˚@WriteClub
🕵🏻توصیه‌های «لی اسمیت» در مورد رمان‌نویسی 1. روزنامه‌ای محلی را یک هفته بخوان. خبر ماجراهایی را که جنبه‌ی انسانی دارند از روزنامه ببر و به هر یک هم‌چون موضوعی برای نوشتن رمان نگاه کن. 2.در سمساری‌ها و حراجی‌ها به‌دنبال اشیایی بگرد که ممکن است در زندگی گذشته یا حال شخصیت‌هایت از آن‌ها استفاده شده باشد. 3. فهرستی تهیه کن از ماجراهایی که داستان آن‌ها را در کودکی شنیده‌ای. یکی از آن‌ها را با صدای راوی آن بنویس. اگر راوی دیگری هم بوده و ماجرا را یک‌سره طوری دیگری نقل کرده، روایت او را هم بنویس و به امکان بروز تنش های ناشی از وجود تفاوت بین آن‌ها توجه کن. 4. فرض کن شخصیت رمانت برخی از وقایع دوران کودکی خود را فراموش کرده‌است. ببین که به یادآوردن یکی از آن‌ها چطور ممکن است. داستانی را که درباره‌ی زندگی او نقل می‌کنی تحت تاثیر قرار دهد. 5. صحنه‌ای بنویس که نشان دهد شخصیت در جهانی زندگی می‌کند که گویی به آن تعلق ندارد. 6. کارهایی را در نظر بگیر که می‌دانی ممکن است شخصیت‌هایت در روز خاصی از زندگی خود انجام دهند. صحنه یا اولین فصل را به اتفاقی کاملا متفاوت در آن روز اختصاص بده. 7. آخرین جمله‌های رمانت را بر کاغذی بنویس و آن را به دیوار سنجاق کن تا بدانی مقصدت کجاست. نکته❗️ ناچار نیستی که این آخرین سطور را واقعا در پایان داستانت بیاوری. 🏠‧₊˚@WriteClub
استاد بهروز صفرزاده دربارۀ تفاوت مزبور و  مذبور به نکتۀ دقیقی توجه می‌کند و می‌نویسد: 🏏 «مزبور» در عربی اسم‌ مفعول است از مصدرِ زَبْر به معنیِ نوشتن؛ بنابراین، مزبور یعنی نوشته‌شده. «فردِ مزبور»، یعنی فردی که نامش در بالا نوشته شده‌ است. واژۀ زَبور، به معنای کتاب، نیز از همین ریشه است. 🏑| «مذکور» یعنی ذکرشده؛ نام‌برده. نکته❗️ بعضی‌ها از ترکیبِ مذکور و مزبور، «مذبور» را  می‌سازند که غلط است. مزبور با «ز» درست است. مذبور با «ذ» غلط است. 🏠‧₊˚@WriteClub
RedWine.🍷