باشگاه نویسندگی.
5️⃣ دانشمند دیوانه (The Mad Scientist) دانشمند دیوانه صفات غیرمعمول شخصیتی و افکار بزرگ و آزمایشها
6️⃣ شکافی در یخ (A Crack in the Ice)
هر فیلمی که در منطقهای یخی اتفاق بیفته، مثلا دریاچهی یخزده داشته باشه، احتمالا صحنهای داره که یخ شکاف بخوره و شخصیت بیفته پایین.
مثال: در سریال «سایه و استخوان»، یخشکافی زیر پای یکی از شخصیتها باز میشه. لحظهای مهم در رابطهی اون و همراهشه که ببینیم آیا همراهش اون رو نجات میده یا نه.
🧊 این تروپ مثل بقیهی تروپهای معروف، آنچنان همهگیر نیست، ولی اگه جایی باشه تقریبا با اطمینان میشه حدس زد اتفاق بعدی چیه.
#تروپ
#از_چه_بنویسیم
🏠‧₊˚@WriteClub
گفتههای نویسندگان بزرگ دربارهی نوشتن!✍️🏿
"همه داستانی برای تعریف کردن دارند. همه نویسندهاند. بعضی در کتاب مینویسندش، برخی آن را در قلبشان حفظ میکنند."
- ساوی شارما📘
"من باید داستانی بگویم. این وسوسهای فکری است. هر داستانی بذری درونِ من است که شروع به رشد و رشدِ بیشتر میکند، مثل یک تومور، و باید دیر یا زود با آن کنار بیایم."
ایزابل آلنده📗
"تاریخنگاران ثبت میکنند، رماننویسان خلق میکنند."
- ای. ام. فورستر📒
"نوشتن راجع به پول در آوردن نیست؛ راجع به مشهور شدن و قرار گذاشتن و پیدا کردن معشوق و دوست نیست.
نوشتن جادوست."
- استیون کینگ📕
#به_نویسنده
🏠‧₊˚@WriteClub
🏷'چه زمانی به خط بعد بریم؟'
,
وقتی دوربین داستان حرکت میکند., شخصیت جدیدی پیدا میشود. ,
دیالوگ جدیدی گفته میشود., یک ایده یا موضوع جدید نوشته میشود. ,
زمان میگذرد یا به نقطهی خاصی بازمیگردد., وضعیت تغییر میکند. ,
حس و حال عوض میشود., میخواهید اثر دراماتیکی ایجاد شود. #چطور_بنویسیم 🏠‧₊˚@WriteClub
چند دیالوگ که اگر در جای مناسب به کار
برن، قلب خواننده رو خواهند شکاند.☂️
¡ اصلا میشنوی چی میگم؟
¡ واقعا آرزو میکنم کاش به دنیا نمیاومدم.
¡ کل کاری که میکنی مشروب خوردنه.
¡ دیگه نمیتونم با تو به زندگی ادامه بدم.
¡ خدایا، گفتم اهمیت نمیدم!
¡ تعجبی نیست که کسی ازت خوشش نمیاد.
¡ گفت دیگه برنمیگرده.
¡ الان میخوای گریه کنی مثلا؟
¡ فراموشت نمیکنم.
¡ نه، دوستت ندارم.
¡ تو هیچی نیستی! میشنوی چی میگم؟! هیچی!
¡ اگه وجود نداشتی این اتفاقها نمیافتادن.
¡ اگه دیر برسم چی؟
¡ همین چند دقیقه پیش رفت..
#از_چه_بنویسیم
🏠‧₊˚@WriteClub
‹ من تورا دوست دارم، چون یک تجربهای با هزاران خاطره؛ نه فقط یک چهره با صورتهای متفاوت. ›
֙⋆ #لعیا | زیباست، و دوستداشتنی
برای خوشحال کردن آدمها دیر نکنید.
نگید فردا، نگید الان وقت نمیکنم، نگید شاید یه روز مناسبتر... نه. همین امروز، همین الان؛ امروز اون روزِ مناسبه.
֙⋆ #لعیا | روزهای مناسبِ از دست رفته
وقتی نویسنده با تنبلی شاخبهشاخ میشود!💤
WhatToRead
تنبلی در سادهترین تعریفش بیرغبتی به کار است.
شخصیت نقاش چشمانداز در داستان «خانهای با یک شیروانی» چخوف میگوید: «چون به ایستایی ابدی محکوم بودم، در زندگی هیچ نکردم. ساعتها از پشت پنجره به آسمان و پرندگان و خیابانها خیره شدم، هرچه از پست برایم آمد، خواندم و خوابیدم. گاهی از خانه بیرون رفتم و تا نیمهشب در خیابانها پرسه زدم.» 🌓
با اینکه نمیشود گفت کسی که نشسته و برای کاراکترهای داستانی یا ذرات زیر اتمی دنبال اسم و توضیح میگردد، هیچ کار نمیکند، ولی تلقی عمومی و کلیشهای از تنبلی همچنان غالب است.
بله بله همه اینها را شنیدهایم. اما گول نخورید: تنبلی شکل واحدی ندارد. آدمهای پرانرژی ممکن است شبیه هم باشند اما تنبلها هرکدام باسرعتهای مختلف ساز خودشان را میزنند. تنبلی عمیق بیش از آنکه بهمعنای هیچ کارنکردن باشد بهمعنای تقلای و رنج بیش از اندازه برای هرکار است.🥀
واقعبین باشیم بعضی از پسرها و دخترها نویسنده میشوند چون تنها دفتر کاری که دوست دارند، داخل سرشان است و همان میل و انگیزهای که آنها را به نوشتن سوق میدهد، میتواند مانع کارکردنشان شود. یادتان باشد احساس نارضایتی کلی نسبت به جهان که ریشه همهٔ نوشتنهاست میتواند نویسنده را پایین بکشد، از انگیزه تهی کند و به صرافت بیندازد که آیا اصلا ارزشش را دارد یا نه؟
لم کار این است که آدم این تهدید را به فرصت تبدیل کنید. رابرت برتون پر تلاش نوشت :«من از اندوه مینویسم که مشغول باشم و از اندوه حذر کنم.»
من هم اتفاقا همیشه برای خودم کلی آرزو و برنامه داشتم، میخواستم رمانهای کت و کلفت بنویسم اما جاهطلبی بدون انرژی به چه درد میخورد؟ چیزی غیر از خیالبافی است؟👤
#به_نویسنده
#اطلاعات_نویسندگی
🏠‧₊˚@WriteClub
ترفندهایی برای طنزنویسی!🍓
WhereToRead
~ بازی با کلیشههای زبانی آشنا و بازسازی آنها
~ استفاده نابهجا از ادبیات رسمی یا محاورهای
~ غلطنویسی و یا غلطگویی عمدی
~ استفاده از تعابیر طنز آمیز برای توصیف صحنه
~ و شگردهای دیگر در واژگان و کلام...
#چطور_بنویسیم
🏠‧₊˚@WriteClub