eitaa logo
🏵️کانال مهدویت 🏵️
1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
9.1هزار ویدیو
35 فایل
شروع کانال11ابان ۱۴۰۰ پایان کانال مصادف با ظهور امام زمان (عج) برای خادم کانال دعای شهادت کنید🙏♥️ ارتباط با ادمین 👇 @Saeed_51d
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻فضیلت لعن دشمنان اهل‌بیت (سلام الله علیهم) در خلوت ▪️از صلوات‌الله‌علیه روایت شده است که فرمودند: مردی نزد حضرت (سلام الله علیه) آمد و عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا! من ناتوانم و نمی‌توانم با بدنم شما را نصرت کنم و کاری جز برائت از دشمنان شما و لعن بر آن ملاعین، از عهدۀ من بر نمی‌آید؛ حال بفرمائید وضع من چگونه است؟» حضرت صادق سلام الله علیه فرمودند: 💢«پدرم از پدران بزرگوارش (سلام الله علیهم) از صلّی‌الله‌علیه‌وآله نقل کردند که حضرت فرمودند: کسی که از یاری ما اهل‌بیت، ناتوان است و در تنهائی‌های خود، دشمنان ما را لعنت می‌کند، خداوند صدایش را به همۀ ملائکه‌اش از زمین تا عرش می‌رساند؛ پس هرگاه چنین فردی بر دشمنان ما لعنت کند، (فرشتگان) با او همراهی کرده و همانی که وی لعن کرده را لعنت می‌کنند و سپس می‌گویند: بار الها! بر این بنده‌ات درود فرست، کسی که در حدّ توانش مایه گذاشت و اگر بیش از این توانایی داشت هم قطعاً انجام می‌داد. پس از جانب خداوند متعال چنین ندا می‌رسد که: من دعای شما را اجابت کردم و ندایتان را شنیدم و بر روح او در میان ارواح، درود فرستادم و او را نزد خود از برگزیدگانِ خوبان قرار دادم.» 📚 تفسیر الامام العسکری علیه‌السلام، ص۴۷ بحار الانوار (علامه‌مجلسی)، ج۸۹، ص۲۵۴ ⚜@AshaboSaheb
🔴 آيا اميرالمؤمنين سلام‌الله‌علیه، آن دو نفر را به طور مشخص لعنت كرده است؟ در آن زمان که علی سلام‌الله‌علیه به اصرار مردم، حاکم شده بود، روزی در مسجد نشسته بود و اصحابش دور او حلقه زده بودند... در آن میان، مردی از منافقین که دورتر نشسته بود و آن‌ها را تماشا میکرد جلو آمد و با صدایی رسا امام را مخاطب کرد و گفت: ((خدا گواه است که من تو را دوست دارم هم در ظاهر و هم در باطن، هم به زبانم و هم به قلبم)) سخنش که تمام شد جز سکوت چیزی شنیده نمی‌شد، گوئی که همه لال شده و منتظر جواب امام بودند... و اما این چشمان امام بود که به آن مرد منافقِ پر ادعا دوخته شده بود... و به ناگاه جوابش همه را تكان داد كه بدون هیچ رودربایستی فرمود : ((دروغ گفتی، به خدا قسم نه تو مرا دوست داری و نه من تو را)) مرد که دست و پایش را گم کرده بود، دستش را جلو آورد و گفت: ((دستت را بده تا با تو بیعت کنم)) امام که خواست نفاق او را برملا کند، فرمود: ((بر چه چیزی با من بیعت میکنی؟)) گفت: ((بر اینکه ادامه دهنده‌ی راهِ آن دو نفر باشی)) البته او به اسمِ هر دو نفر تصریح کرد. 🔻امام خشمگین شده و فرمود: ((دستت را جمع کن، خدا آن دو نفر را لعنت کند)) و امام ادامه داد: ((به خدا سوگند آینده‌ی تو را می‌بینم که در ضلالت کشته خواهی شد و چنان اسب ها صورتت را لگد می‌کنند که خانواده‌ات هم چهره‌ات را تشخیص نمی‌دهند.)) و چیزی نگذشت که جنگ خوارج برپا شد و او در لشکر دشمن آمد و به همان کیفیت کشته شد و به جهنم رفت. 📚بحار الأنوار ج۳۴، ص۲۵۷