ایتا - °نِدایِ شُهَدا° #شھیدانہ

#شھیدانہ🌸🌱

به رفیقش پشت تلفن گفت:
ذکر "الهی به رقیه" بگو
 مشکلت حل میشه
رفیقش یک تسبیح برداشت
به ده تا نرسیده 
دوستاش زنگ زدن

 و گفتن سفر کربلاش جور شده...!

#شهید_حسین_معز_غلامی

169 مشاهده13:28

°نِدایِ شُهَدا°

‹❤️📮›

•
زخم‌هارابه‌جان‌خریدند 💔
تازخمۍبرجانِ‌مان‌ننشیند ..ッ
•
#شھیدانہ💔

#ندای_شهدا 🖤❤️

147 مشاهده09:22

°نِدایِ شُهَدا°

‹❤️📮›

•
زخم‌هارابه‌جان‌خریدند 💔
تازخمۍبرجانِ‌مان‌ننشیند ..ッ
•
#شھیدانہ💔
#ندای_شهدا 🖤❤️
@Yaalimadad313313

109 مشاهده09:07

°نِدایِ شُهَدا°

‹❤️📮›

•
زخم‌هارابه‌جان‌خریدند 💔
تازخمۍبرجانِ‌مان‌ننشیند ..ッ
•
#شھیدانہ💔

#ندای_شهدا 🖤❤️

110 مشاهده04:28

°نِدایِ شُهَدا°

💌 #شھیدانہ

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یڪبارڪہ‌جلوےدوستانم‌قیافہ‌
گرفتہ‌بودم‌😌
ابراهیم‌ڪنارم‌آمد
وآرام‌گفت:
نعمتے‌ڪہ‌خداوند‌بہ‌تو‌
داده‌بہ‌رخ‌دیگران‌نڪش..!

🌹‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌↵شَھیـدابـراهـیـم‌هــادی••
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دُختَران‌زِینَبیــ🌿

#ندای_شهدا 💥

111 مشاهده18:22

°نِدایِ شُهَدا°

'꧕👀🖤◠◠'
گفت :
میدونۍ چࢪا میگیم ‌ࢪفیق شہید 
خیلے کمڪت‌ میکنہ؟!
-بࢪا؎ اینڪھ ‌ࢪفیق‌ ࢪوی ‌ࢪفیق‌
اثࢪ میزاࢪھツ♥️✨
معࢪفت ‌بھ‌ خࢪج‌ میدھ‌ و
یھ ‌ࢪوز بھ ‌ࢪسم‌ ࢪفاقت‌ میبࢪتت
پیش ‌خودش...

#شھیدانہッ
🌹🍃🌹🍃

116 مشاهده09:01

°نِدایِ شُهَدا°

💌#شھیدانہ

🌀سر جهیزیه خریدن با محسن خیلی ماجرا داشتیم. مدام با پدر و مادرم کَل کَل(جر و بحث) داشت كه چرا اینقدر پول خرج می‌کنید و ما اصلا به این لوازم نیاز نداریم.
گیر داده بود که مُبل نمی‌خواهیم.

نگران بود:
﴿شاید یکی که نداره ببینه و دلش بخواد!﴾

175 مشاهده10:22

°نِدایِ شُهَدا°

‹❤️📮›

•
زخم‌هارابه‌جان‌خریدند 💔
تازخمۍبرجانِ‌مان‌ننشیند ..ッ
•
#شھیدانہ💔
#ندای_شهدا 🖤❤️
@Yaalimadad313313

66 مشاهده06:49

°نِدایِ شُهَدا°

یه بار وقتی اومد خونه،
داشت نفس نفس میزد . .
گفتم : چرا با آسانسور نیومدی؟!
گفت : وقتی رفتم سوار بشم دیدم
دو تا دختر جوون تو آسانسور هستن
و درست نیست که باهاشون سوار آسانسور بشم.
گفتم : خب صبر می‌کردی وقتی پیاده شدن
میومدی . .
گفت : بوی ادکلن این خانم ها تو فضای آسانسور پیچیده . .
با پله راحت تر بودم و اذیت هم نمی شدم.🌿

شهید_محمدمهدی_رضوان
راوی : مادر شهید

#شھیدانه

111 مشاهده13:44

°نِدایِ شُهَدا°

سردوراهی‌گناه‌وثواب
به‌حب‌شهادت‌فکرکن
به‌نگاه‌امام‌زمانت‌فکرکن
ببین‌میتونی‌ازگناه‌بگذری...؟!
ازگناه‌که‌گذشتی‌از‌جونت‌هم 
میگذری...🕊
#شھیدانه

86 مشاهده14:37

پرسش‌ها

قوانین

داغ‌ترین‌ها

چندسکویی