✍ #خاطرات_افلاکیان
براي کمک و آماده نمودن غذا در #سفره_امام_حسين (ع) به مسجد محله رفته بود.وقتي به منزل بازگشت، ميان اهل خانه شروع به گريه و زاري براي امام حسين (ع) و اهل بيت (ع)نمود کنجکاو شديم که علت را بدانيم با اصرار زياد ما لب به سخن گشود و گفت :من با نيت بر آوردن حاجتم براي پخت و پز براي مراسم امام حسين (ع)به مسجد رفته بودم،طولي نکشيد که #حاجتم برآورده شد.شهيد علاقه عجيبي به امام حسين (ع) و حتي نامشان داشتند.
✍ #رواي: کلثوم ملائی مادر شهيد"
🌷 #شهید_جلیل_ترکی_زاده🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطرات_افلاکیان
#امام_زمان_عج ( #خاطره_ای_از_شهید_مهدی_منتظرالقائم )
نيمه شعبان سال 1369 بود.
گفتيم امروز به ياد امام زمان (عج) به دنبال #عمليات_تفحص ميرويم اما فايده نداشت
خيلي جستوجو كرديم. پيش خود گفتيم يا امام زمان (عج) يعني ميشود بينتيجه برگرديم؟
در همين حين 4 يا 5 شاخه گل شقايق را ديديم كه برخلاف شقايقها، كه تكتك ميرويند، آنها دستهاي روييده بودند.
گفتيم حالا كه دستمان خالي است شقايقها را ميچينيم و براي بچهها ميبريم.
شقايقها را كنديم. ديديم روي #پيشاني_يك_شهيد روئيدهاند.
او نخستين شهيدي بود كه در تفحص پيدا كرديم، #شهيد_مهدي_منتظر_قائم."
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطرات_افلاکیان
برادرم در شهرستان کهنوج #معلم بود. همچنین درسمت #بخشدار در بخشی از کهنوج خدمت کرد و در کارنامهاش مسئولیت علوم تربیتی آموزش و پرورش کهنوج هم وجود داشت. در اصل او یک #فعال_فرهنگی بود.
نامههایی که برادرم طی زمان #اسارتم برایم مینوشت، از لحاظ احساسی و بار ادبی #فوقالعاده بود و قابل تامل، مهمتر از همه خیلی روحیهبخش بود. به طوری که نه تنها برای من، بلکه برای سایر اسرا هم همینطور بود. آنقدر نامههایش #تاثیرگذار بود که در آسایشگاهها دست به دست میشد.
به هر حال او یک #زندگی_عارفانه_و_شاعرانه داشت؛ هم در پستهای اجرایی که داشت هم در کسوت یک معلم. در عین حال وقتی درباره زندگی برادرم مینویسم قطعاً گریزی هم به دوران کودکی خودم خواهم داشت و خاطراتی که با او تجربه کردم و بخش دیگر خاطرات دوستانش. ضمن اینکه از برادرم دستنوشتههایی به جای مانده که در حال گردآوری آنها هستم تا در کتاب « #برادرم_موسی» جای دهم.
✍ #راوی:احمد یوسف زاده برادر شهید
🌷 #شهید_موسی_یوسف_زاده🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطرات_افلاکیان
#رفتارش_علی_گونه_بود
علی رحم اخلاق خاصی داشت، هیچ وقت در کارها کوتاهی نمی کرد. در کارهای خانه به من کمک می کرد. به بچه هام علاقه زیادی داشت، در زمان انقلاب کمتر به خانه می اومد ولی مهر و محبت زیادی به بچه ها داشت . شبی دو ساعت به بچه هام #قرآن یاد می داد، علاقه شدیدی به قرآن خواندن داشت. تقریبا هر دو ماه یک بار قرآن را #ختم می کرد. سوره بقره را حفظ کرده بود. #نماز_جمعه و #دعای_کمیل او ترک نمی شد.
اهل مطالعه بود، مرتب روزنامه می خرید و مطالعه می کرد. مخالف شدید #اسراف_کردن بود و توصیه می کرد اسراف نکنید.
به من و بچه هام همیشه می گفت: تا من در سنگرم شما هم در پشت سنگر باشید و نماز جمعه، دعای کمیل و هر سخنرانی و مجلسی باشه ، ترک نکنید .
هیچ وقت ندیدم یه دقیقه دورتر به نماز جماعت برسه. وقتی به نماز جمعه می رفت #فرزندان_یتیم را با خودش می برد، گر چه اسمش علی بود بلکه رفتارش هم علی گونه بود. همان طوری که مولایمان با فرزندان یتیم خوش رفتاری می کرد او هم همان سیره را داشت، به عیادت اقوام و خویشان می رفت رفتارهای او سرمشقی شد برای تمام بازماندگانش.
🌷 #شهید_علیرحم_عسکری_چالشتری🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطرات_افلاکیان
قهرمان عرصه های #شجاعت و #اخلاق بود کم صحبت می کرد. #اهل_تظاهر نبود و خستگی نمی شناخت. اهل تهجد بود و اگر از وی در مورد عملیاتی سئوال می شد، تمام حرکات و تاکتیک ها و تحرکات چریکی خود را به دیگر بچه ها نسبت می داد. با این که فردی بسیار عاطفی بود اما در مواقع عملیات، همچون #شیری_خشمناک نعره می زد و از پا افتادن رفیقان همراه، او را از رسیدن به هدف باز نمی داشت.
وی پیشبرد اهداف اسلامی خویش را بر سه اصل بنا نهاده بود فراخواندن دوستان به #اتحاد_و_همدلی، جذب افراد بی تفاوت و تلاش در جهت اصلاح آن ها.
🌷 #شهید_حسین_سبحانی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطرات_افلاکیان
#عدم_ترک_جبهه_حتی_بخاطر_بچه_مریض
#صدای_رگبار و #انفجار به گوش می رسد. بی سیم چی می رود و سراغ ترکی را می گیرد. او را نشان می دهند به او نزدیک شده و می گوید: « آقا تماس گرفتند که بچه تون مریضه، برای درمانش خانواده به حضور شما نیاز دارند گفتند هر طور شده چند روی مرخصی بیاین .»
حسینعلی کمی فکر کرد و آهی می کشد و می گوید: اگه باز تماس گرفتند از طرف من پیغام بده نمی توانم.
اما امکان داره بچه تون #تلف بشه
نه نمی شه، خودت می دونی عملیات نزدیکه، نمی تونم برگردم . برادرم هست. اینجا به حضور من بیشتر نیازه. #خدا_اگه_بخواد_اونو_حفظ_می_کنه.
🌷 #شهید_حسینعلی_ترکی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
حفظ آثار شهدای دستجرد
✍ #خاطرات_افلاکیان
🌷میدانم که شهید بهادر شریفی درمرحله اولی که به #جبهه رفتند از لحاظ سن شناسنامه ای نمی توانستند به اعزام شوند ، ولی ایشان شناسنامه برادربزرگترازخود راارایه دادند وثبت نام نمودند .پس از اینکه مراحل قانونی را طی نمودندوآموزشهای لازم را از طرف مرکز آموزش وقت دیدند ومی خواستند به جبهه اعزام شوند آنوقت نام وشناسنامه خود راارایه دادند وبه جبهه اعزام شدند .شهید بهادر سه ماه در جبهه بودند و پس از تسویه حساب به خانه برگشتند .درآن زمان ند ما برادران کوچکتر از ایشان از لحاظ سن وسال در حدی نبودیم که به شخصیت ایشان وتحولاتی که در#رفتار، #کرداروخلق وخوی ایشان پیش آمده است به خوبی پی ببریم ولی چیزهایی که در خاطرمان مانده است این بود که شهید بهادر در مدت کوتاهی که در خانه بودند آنقدر متحول شده بودند که اصلاً در خاطر ما نمی گنجد که بتوانیم آنها را به زبان بیاوریم ایشان #چهره_ای_نورانی_والهی پیدا کرده بودند ما چند نفربودیم که تقریباً هم سن وسال شهید بهادر بودیم وی با ما #نماز_جماعت برپا می کرد خودش به عنوان امام جماعت در جلو می ایستاد وما هم در پشت سروی نماز جماعت برپا میکردیم ایشان یک مسابقه گل کوچک بین ما برادرها وپسرعموها برگزار کرد وپس ازاتمام بازیها به نفرات تیمهای اول تا سوم جوائزی اهداء کردند. این تحولات رفتاری وشخصیتی در مدت تقریباً دو هفته از فاصله ترخیص ازجبهه مرحله اول واعزام به جبهه در مرحله دوم بود. شهید بهادر شریفی پس ازاعزام در مرحله دوم به جبهه هنوزچند روزی نگذشته بود که خبر شهادت وی از طرف بنیاد شهید به اهل خانه داده شد . ایشان درآذر ماه سال1361 درجبهه قصر شیرین به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.
🍃 #یادشان_گرامی_و_راهشان_پررهرو
✍ #راوی : قدرت الله شریفی برادر شهید
🌷 #شهید_بهادر_شریفی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطرات_افلاکیان
برادرم در شهرستان کهنوج #معلم بود. همچنین درسمت #بخشدار در بخشی از کهنوج خدمت کرد و در کارنامهاش مسئولیت علوم تربیتی آموزش و پرورش کهنوج هم وجود داشت. در اصل او یک #فعال_فرهنگی بود.
نامههایی که برادرم طی زمان #اسارتم برایم مینوشت، از لحاظ احساسی و بار ادبی #فوقالعاده بود و قابل تامل، مهمتر از همه خیلی روحیهبخش بود. به طوری که نه تنها برای من، بلکه برای سایر اسرا هم همینطور بود. آنقدر نامههایش #تاثیرگذار بود که در آسایشگاهها دست به دست میشد.
به هر حال او یک #زندگی_عارفانه_و_شاعرانه داشت؛ هم در پستهای اجرایی که داشت هم در کسوت یک معلم. در عین حال وقتی درباره زندگی برادرم مینویسم قطعاً گریزی هم به دوران کودکی خودم خواهم داشت و خاطراتی که با او تجربه کردم و بخش دیگر خاطرات دوستانش. ضمن اینکه از برادرم دستنوشتههایی به جای مانده که در حال گردآوری آنها هستم تا در کتاب « #برادرم_موسی» جای دهم.
✍ #راوی:احمد یوسف زاده برادر شهید
🌷 #شهید_موسی_یوسف_زاده🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطرات_افلاکیان
وقتی من سرباز بودم برادرم جبار خیلی برای رفتن به جبهه بی قراری می کرد و چند بار هم اقدام کرد اما به دلیل سن کم موفق نشد عازم میدان نبرد شود، تا به سن قانونی خدمت رسید و به جبهه قلاویزان مهران اعزام شد. همرزمان شهید می گفتند وی بسیار #شجاع #کاری و #با_محبت بود هم در میدان نبرد و هم در انجام کارهای شخصی همرزمان، همیشه ظرف غذای بچه ها را می شست و پوتین های آنها را واکس می زد، روز آخر به همه سنگرها سر زد و از همه خداحافظی کرد انگار می دانست می خواهد به #آرزویش برسد. یکی از بچه های هم سنگرش را ندیده بود که به دوستانش گفته بود از طرف من از وی #حلالیت بطلبید و حیف شد ندیدمش. وقتی ترکش به بدنش اصابت کرد و به شدت زخمی شد لحظه آخر همان همرزمش که موفق به دیدارش نشده بود به بالینش آمد خوشحال شد و گفت: بیا تا ببوسمت تنها از تو خداحافظی نکرده بودم و بعد از چند دقیقه دیدار با وی به دیدار معبودش شتافت.
✍ #راوی:برادر شهید
🌷 #شهید_جبار_تاری🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطرات_افلاکیان
#محاصره_سه_روزه
مجيد در #عمليات_طريق_القدس فتح بستان به مدت سه روز در محاصره كامل دشمن بود ، اما با زيركي خاصي بالاخره خود را به نيروهاي خودي رساند ؛ با اينكه در اين محاصره نيروهاي عراقي چنان به او نزديك شده بودند كه كار براي #اسارت او به درگيري لفظي هم كشيده بود .
با اين همه هنگامي كه به خانه بازگشت ، با هيچ كس موضوع محاصره خود را مطرح نكرد و ما بعد از مدتها به واسطه نوار مصاحبه اي كه از #تبليغات_جبهه و #جنگ به دستمان رسيد ، از موضوع مطلع شديم .
✍ #راوی:برادر شهید
🌷 #شهید_مجید_بقایی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطرات_افلاکیان
برادرم امیر خیلی با اخلاق بود و شجاعت از صفات بارز ایشان بود.یادم می آید که یک شب که همه اهل خانواده دور هم جمع شده بودیم دیدم امیر در بین ما حضور ندارد همه اتاقها و حیاط خانه را گشتم و خبری از امیر نبودوقتی در حیاط را باز کردم و صدای #مرگ_بر_شاه را شنیدم فوراً خودم را به جمع رساندم و امیر را در لابه لای جمع دیدم با ایما و اشاره به به او فهماندم که از غروب تا حالا کجا بودی؟
آرام آرام به طرفم آمد و گفت : راستش را بخواهید همه روستا را گشتم و جزء این تعداد کم کسی مرا همراهی نکرد گفتم چرا دارید این کارها را می کنید گفت برادر باید بر ضد #شاه_خائن تظاهرات کنیم. اگر هم در این راه کشته شوم از کارم دست بر نمی دارم.
خلاصه این که امیر با شرکت در تظاهراتهای محلی همراهی خود با مردم را از دست نمی داد و زندگی خانوادگی و دیگر تعلقات آن هرگز وی را از انجام تکالیفش باز نمی داشت.
✍ #راوی:برادر شهید
🌷 #شهید_امیر_آقایی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطرات_افلاکیان
صبح #عيد_فطر در سپاه بوديم پرويز ابتدا همه را از خواب بيدار كرد سپس خود به حمام رفت پس از استحمام لباس نويي را كه تازگي مادرش براي او خريده بود پوشيد و خودش را آراست من دچار حيرت شدم و به #مزاح به او گفتم پرويز آيا خبري است (يعني ميل #ازدواج داري؟)خنديد و گفت: آري. و من به خيالم كه پرويز حقيقتا ميل ازدواج دارد پس از اندي متوجه شدم كه اين اعمال او يك #امر_مستحبي است.
✍ #راوی:دوست شهید
🌷 #شهید_پرویز_محبی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398