🐓#حدیث_طیر
✍انس بن مالک می گويد:
🌷هر روز يکی از فرزندان انصار کارهای پيغمبر را انجام می داد.روزی نوبت من بود.
امّ ايمن#مرغ_بريانی را در محضر پيغمبر آورد و گفت: يا رسول اللَّه! اين مرغ را خود گرفتهام و به خاطر شما پختهام.
⭐️حضرت گفت: خدايا#محبوبترين بندگانت را برسان که با من در خوردن اين مرغ شرکت کند. در همان هنگام در کوبيده شد.
🔷پيغمبر فرمود:انس! در را باز کن. گفتم: خدا کند مردی از انصار باشد. اما#علی(علیه السلام)را پشت در ديدم.گفتم:پيغمبر مشغول کاری است،و برگشتم سرجايم ايستادم. بار ديگر در کوبيده شد.پيغمبر گفت: در را باز کن. باز دعا می کردم مردی از انصار باشد. در را باز کردم،باز علی بود.گفتم: پيغمبر مشغول کاری است،و برگشتم بر سر جايم ايستادم. باز در کوبيده شد؛
🔹پيغمبر فرمودند:انس! برو در را باز کن و او را به خانه بياور.تو اول کسی نيستی که قومت را دوست داری.او از#انصار نيست.من رفتم و#علی را به خانه آوردم و با پيغمبر مرغ بريان را خوردند.
📚صحیح ترمذى،ج 5،ص 595.
📚 البدایة والنهایةابن کثیر،ج7،ص353
📚اسدالغابة،ج4/ص23
🦋کانال مادرم فاطمه سلام الله علیها🦋
🌐@mathramfatimeh🌺
#حدیث_طیر
اَنَس بن مالک می گوید:
برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) مرغی بریان آورده شده بود. پیامبر فرمود: خدایا، #محبوبترین_خلق خود را نزد من بفرست تا از این مرغ بخورد. پس از آن ابوبکر آمد، ولی پیامبر او را نپذیرفت. سپس عمر آمد، او را هم نپذیرفت. سپس#علی آمد، به او اجازه داد.
------------------------------
📚منبع
خصائص امیرالمؤمنین/نسائی،ج۱،ص۲۹
مسند ابییعلی،ج۷،ص۱۰۵
🦋کانال#مادرم_فاطمه سلام الله علیها🦋
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
☘❀@Yafatimaha❀☘