#کرامات_حضرت_مهدی_علیه_السلام
#اباصالح! بيا درمانده ام من!
#علّامه_مجلسي ميفرمايد:
مرد شريف و #صالحي را ميشناسم به نام #اميراسحاق_استرآبادي.
او #چهل بار با پاي #پياده به #حج مشرّف شده است و در ميان مردم مشهور است كه #طيّالارض دارد.
او يك سال به #اصفهان آمد؛ من حضوراً با او #ملاقات كردم تا حقيقت موضوع را از او جويا شوم.
او گفت: يك سال با #كارواني به طرف #مكّه به راه افتادم.
حدود #هفت يا نُه منزل بيشتر به #مكه نمانده بود كه براي انجام كاري تعلّل كرده، از #قافله عقب افتادم.
وقتي به خود آمدم، ديدم #كاروان حركت كرده و هيچ اثري از آن ديده نميشد.
راه را گم كردم؛ حيران و سرگردان وامانده بودم.
از طرفي #تشنگي آن چنان بر من غالب شد كه از زندگي نااميد شده، آمادهي #مرگ بودم.
[ ناگهان به ياد #منجي بشريّت #امام_زمان (عج) افتادم و ] فرياد زدم: #يااباصالح!
#يا ابا صالح!
راه را به من نشان بده! خدا تو را #رحمت كند!
در همين حال، از دور #شبحي به نظرم رسيد؛ به او خيره شدم و با كمال ناباوري ديدم كه آن مسير #طولاني را در يك چشم به هم زدن، پيمود و در كنارم ايستاد.
#جواني بود #گندمگون و زيبا با لباسي پاكيزه كه به نظر ميآمد از #اشراف باشد. بر #شتري سوار بود و مشك #آبي با خود داشت.
#سلام كردم. او نيز #پاسخ مرا به نيكي ادا نمود.
#فرمود: تشنهاي؟
گفتم: آري، اگر امكان دارد كمي آب از آن #مشك مرحمت بفرماييد!
او #مشك آب را به من داد و من آب نوشيدم.
آنگاه فرمود: ميخواهي به #قافله برسي؟
گفتم: آري.
او نيز مرا بر ترك #شتر خويش سوار نمود و به طرف #مكّه به راه افتاد.
من عادت داشتم كه هر روز دعاي « حرز يماني » را قرائت كنم.
مشغول قرائت #دعا شدم. در حين #دعا گاهي به طرف من برميگشت و ميفرمود: اين طور بخوان❗️
#چيزي نگذشت كه به من فرمود: اينجا را ميشناسي؟
#نگاه كردم، ديدم در حومهي شهر #مكّه هستم. گفتم: آري ميشناسم.
#فرمود: پس پياده شو!
من پياده شدم، برگشتم او را ببينم، ناگاه از #نظرم ناپديد شد.
متوجّه شدم كه او #قائم_آل_محمد است.
از گذشتهي خود #پشيمان شدم و از اين كه او را #نشناختم و از او جدا شده بودم، بسيار #متأسف و ناراحت بودم.
پس از هفت روز #كاروان ما به #مكّه رسيد، وقتي مرا #ديدند، تعجّب نمودند؛ زيرا يقين كرده بودند كه من جان #سالم به در نخواهم برد.
به همين خاطر بين #مردم مشهور شد كه من #طيّالارض دارم.
منبع: كتاب داستانهايي از امام زمان (ع)
💞☘💞☘💞☘💞
@yaran_mahdi_313
💞☘💞☘💞☘💞
#تشرف_یافتگان
تشرف #ملا_محمد_تقی_مجلسی_اصفهانی مشهور به #مجلسی اول، پدر بزرگوار علامه محمدباقر #مجلسی
👇
«من در اوائل #بلوغ سخت در طلب #رضاى خداوند بودم به طورى كه #آرامش نداشتم و همواره مشغول #ذكر او بودم تا اینكه وقتى در میان خواب و #بیدارى دیدم
#حضرت_صاحب_الزمان «صلوات اللّه علیه» در جامع قدیم #اصفهان نزدیك درب طنبى كه اکنون #مدرسه است ایستادهاند.
من #سلام كردم و خواستم پاى او را ببوسم. #حضرت مرا گرفته و مانع شدند. پس #دستشان را بوسیدم و مسائلى را كه بر من #مشكل شده بود از وى پرسیدم.
از جمله اینكه چون من در #نمازهایم دچار این وسوسه شده بودم كه این #نمازها آنچنان كه از من خواسته شده نیست،
لذا #نمازهایم را قضا مىكردم و ازاینرو به #نماز_شب نمىرسیدم و راجع به این موضوع از استادم #شیخ_بهائى رحمة اللّه پرسیده بودم و ایشان گفته بودند: #نماز_ظهر و #عصر و #مغرب را كه قضا مىكنى به قصد نماز #قضا و نماز شب بجا بیاور
و من همین #كار را مىكردم،
خلاصه از #حضرت_حجّت_علیه_السّلام پرسیدم: #نماز_شب بخوانم؟ فرمود: #بخوان ولى نه آنچنان كه تاكنون مىكردى.
💞☘💞☘💞☘💞
@yaran_mahdi_313
💞☘💞☘💞☘💞