eitaa logo
أین بقیة الله...
135 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
417 ویدیو
18 فایل
سلام بر #صاحب_اختیارمان اینجا پایگاه مجازی #امام_زمان_عج است با #صلوات وارد شوید... #کپی برداری به هر نحوی #جایز است. کانال دوم ما مشاوره آنلاین @Hamdeli_313 #خادم کانال @Shahidane ارسال به ناشناس👇 https://harfeto.timefriend.net/16154425941110
مشاهده در ایتا
دانلود
روزهای آخر .. در بستر بیماری افتاده بودند .. نگران بودند ، دخترش علیها السلام از همه نگران تر .. دست خودش نبود ، حال را که می دید ، اشک هایش دانه دانه می چکید روی .. نگاهش کرد : ! به ما چیز هایی داده که به هیچ کس نداده ، نه پیش از ما نه پس از ما .. برترین ، توست ؛ بهترین ، .. کم کم نشست روی لب های .. خوشحالی دخترش را بیشتر از این می خواست.. - به که جانم در دست اوست ، این امت یک دارد و به قسم آن از توست .. 🍀 @yaran_mahdi_313 🍀
یکی از هموطنان ایرانی یک سال در ایام محرم به انگلستان سفر کرده بود. یک روز در منزل یکی از دوستان با تعجب دید که آن جا بساط دیگ و آتش و نذری (ع) برپاست. همه پیراهن مشکی به تن کرده و شال عزا به گردن آویخته؛ در این مجلس زوجی بودند که شده. متخصص قلب و عروق و فوق تخصص زنان و زایمان؛ سر صحبت را با زن باز کرده و او گفت: « من وقتی شدم، همه چیز این دین را پذیرفتم. به خصوص این که به خیلی اطمینان داشته باشم و می دانستم بی جهت به دگیری رو نمی آورم. و و تمام برنامه ها و اعمال را پذیرفتم و دیگر هیچ شکی نداشتم. فقط در یک چیزی کمی شک داشتم هر چه می کردم، دلم آرام نمی گرفت. آن مسأله آخرین و این دین مقدس بود. تا این که ایام فرا رسید. روز به صحرای رفتیم. تراکم جمعیت آن چنان بود که گویا قیامت برپا شده و مردم در صحرای محشر بودند. در آن شلوغی متوجه شدم که را گم کرده ام. هوا خیلی گرم بود و کسی زبان مرا نمی فهمید. هر چه گشتم چادرهایمان را پیدا نکردم. نزدیک گوشه ای نشستم و شروع کردم به گریه. گفتم به فریادم برس. در همین لحظه خوش سیما به طرف من می آید. جمعیت را کنار زد و به من رسید. چهره اش چنان جذاب و دلربا بود که تمام غم و ناراحتی خود را فراموش کردم. وقتی به من رسید، با جملاتی شمرده و با لهجه ی فصیح ، به من گفت: « راه را گم کرده ای بیا تا من را به تو نشان دهم. » او مرا راهنمایی کرد. چند قدمی بعد با چشم خود کاروان را دیدم. از او حسابی تشکر کردم و موقع خداحافظی به من گفت: « به سلام مرا برسان. » من بی اختیار پرسیدم بگویم چه کسی سلام رساند. او گفت: « بگو آخرین و آن که تو در راز و رمز بلند عمرش سرگردانی. » آن جا بود که متوجه شدم عزیزم را ملاقات کرده ام و به این وسیله مسأله ی طول عمر حضرت نیز برایم یقینی شد.» سالنامه نورعلی نور 🏴🏴 @yaran_mahdi_313 🏴🏴