#تشرف_یافتگان
#آقا [آیت الله العظمی بهجت] فرمودند:
در تهران استاد روحانیی بود که #لُمعَتین را تدریس می کرد، مطلع شد
که گاهی از یکی از #طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.
روزی چاقوی استاد (در زمان گذشته وسیله نوشتن #قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن #قلم به همراه داشتند ) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچه هایش برداشته
و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود،
مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود.
و عصبانیت #آقا نیز تمام نمی شود.
روزی آن #شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:
«آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند.»
#آقا یادش می آید و تعجب می کند که آن #طلبه چگونه از آن #اطلاع داشته است‼️
👇👇👇