فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_هوشنگ_ابتهاج
🌴💢🌴
ای نوای بی نوا ، نی را بخوان ...
🌴🕯🌴
@Yas8488
رویاهای با تو بودنم را آب بـُــرد
شاید بخاطر
چشــــم تــو بــود که از ســــر دلتـــنگي
در اغوش من
بــراي ديـــگری اشــــک ميــريخت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خستہ ام...
از اين زندان ڪہ نامش زندگيست
پس قشنگی های دنيا مال ڪيست؟!
باختيم در عشق اما باختن تقدير نيست...
ساختيم با درد تنهايی مگر تقدير چيست؟!
خدایا…!
اندکی نفهمی عطا کن که راحت
زندگی کنیم !
مردیم از بس فهمیدیم و
به روی خودمون نیاوردیم…!
✨
تنگ غروب و هول بیابان و راه دور
نه پرتو ستاره و نه نالهی جرس
#هوشنگ_ابتهاج
" أنا أخاف الحزن الذي يكلّفني الصمت، لا الحديث. "
"من از غمی می ترسم که به قیمت سکوت تمام می شود، نه حرف زدن."
#لاادری
🌴🕯🌴
نگفتهایم و ندانی که چیست در دلِ ما...!
کفایت است بدانی که بی تو آشوب است.
#یاسر_قنبرلو
🌴🕯🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبیه ِ برگ ِ جدا از درخت بر کف باغ
نه وصل حال ِ مرا خوب میکند، نه فراق...
🌴🕯🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثنوی زیبای گرگ
#فریدون_مشیری
#نفس عماره
🌴🥀🌴
گفت دانایی که: گرگی خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر
لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
زور بازو چاره ی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زور آفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می شود انسان پاک
و آنکه از گرگش خورد هردم شکست
گرچه انسان می نماید گرگ هست
و آن که با گرگش مدارا می کند
خلق و خوی گرگ پیدا می کند
در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری، گر که باشی هم چو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر
مردمان گر یکدگر را می درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگ ها فرمانروایی می کنند
و آن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنایان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟...
🌴🕯🌴
@Yas8488
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴💙🌴من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم
امید روشنائی گر چه در این تیره گیهانیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
سرود فتح می خوانم
و می دانم
تو روزی باز خواهی گشت
#فریدون_مشیری
🌴🕯🌴
@Yas8488