مائیم و خیال یار و این گوشه دل

#مهدیا‏ همه آبادنشینان زخرابی ترسند,
من خرابت شدم ودم به دم آبادترم؛
‏ *‏اللهم عجل الولیک الفرج‏*‏ 🌴🥀🌴

یک نظر سمت پدر،جدش و مادر دارد یک نظـر بر دل بیچاره ی خواهر دارد جگـرش سوخته با کینه‌ و مکر اما باز در دلش غصه ی گــودال و برادر دارد  لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ الله #یاامام‌حسن #یاامام‌حسین ✍#اسماعیل‌علیخانی 🌴🥀🌴

زمین‌ماند از خباثت‌ها کلامت شد از بی یاوری ابتــر قیامت بمیرم، بی‌بصیرت‌های ‌بی‌دین "مذل‌المومنین" دادنــد نامت #یاامام‌حسن ✍#اسماعیل‌علیخانی 🌴🥀🌴

صاحبدلی ڪجاست که خواند به یک نگاه در اشک  ما حڪایـت گویای زندگی #معینی_کرمانشاهی 🌴🥀🌴

جانا چه گویم شرح فراقت؟ چشمی و صد نم، جانی و صد آه... #حافظ 🌴🥀🌴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

بسم الله الرحمن الرحیم الهی ب امید تو

باقی همه صرف حسرت روی تو شد بنگر به چه روزگار بگذشت࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌴🥀🌴

خوشست خلوت اگر یار یارِ من باشد... حافظ

نه من بسوزم و او شمعِ انجمن باشد

به سانِ سوسن اگر دَه زبان شود حافظ چو غنچه پیشِ تواش مُهر بر دهن باشد

روا مدار خدایا که در حریمِ وصال رقیب محرم و حِرمان نصیبِ من باشد

هوایِ کویِ تو از سر نمی‌رود آری غریب را دلِ سرگشته با وطن باشد

بله ادم غریب دور از وطن همیشه دوست دارد ب وطن برگرده این خواست باطنی دل هر غریب دور از وطن است

من تـو را امروز میخواهم نه مثلِ "شهریار" در خیالات ثریا غرق باشم ســــــال ها عاقبت هم با دو چشمِ تَر بگویم عشق من آمدی جــــانم به قربانت ولی حالا چرا آرش_مهدی_پور

بی وفا حا لا که من افتاده ام از پا چرا

بی محلّی کردنـَت بدجور داغَم میکند دلخوشم که ، از محبت خارها گل میشود

شهریارا من به قربانت چی کرد آن دلبرت اینقدر پر سوز شعر گفتی که ما هم سوختیم صاحب زاده

زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشید چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا زهی ماه زهی ماه زهی باده همراه

که جان را و جهان را بیاراست خدایا زهی شور زهی شور که انگیخته عالم زهی کار زهی بار که آن جاست خدایا فروریخت فروریخت شهنشاه سواران زهی گرد زهی گرد که برخاست خدایا فتادیم فتادیم بدان سان که نخیزیم ندانیم ندانیم چه غوغاست خدایا ز هر کوی ز هر کوی یکی دود دگرگون دگربار دگربار چه سوداست خدایا نه دامیست نه زنجیر همه بسته چراییم چه بندست چه زنجیر که برپاست خدایا چه نقشیست چه نقشیست در این تابه دل‌ها غریبست غریبست ز بالاست خدایا خموشید خموشید که تا فاش نگردید که اغیار گرفتست چپ و راست خدایا

من مهربان ندارم نا مهربان من کو ارام جان من کو

غمی هست در دل که گفتن ندارد شنفتن ندارد نهفتن ندارد چو گفتن ندارد غم دل چگویم چگویم غم دل که گفتن ندارد #فیض_کاشانی 🌴🥀🌴