چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی 🌴💙🌴  

عاقل آن است که این موقع شب خوابیده منِ دیوانه که خوابم به خیالت طی شد شهریار 🌴💙🌴

🧡🌿 کجا پناه بَرَم از غمت؟ که حتی شعر برای من - من ِبیچاره - چاره ساز نشد #سجاد_رشیدی_پور 🌴💙🌴

ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار تا دست خداحافظی ‌اش را بفشارم #فاضل_نظري 🌴💙🌴

#هوشنگ_ابتهاج یکی مرغ غریب است که باغ دل من خورد به دامش نتوان یافت ، پی دانه بگردید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌🌴💙🌴

سال ها پرسیدم از خود کیستم؟ آتشم، شوقم، شرارم، چیستم؟ دیدمش امروز و دانستم" کنون.. او به جز من، من به جز او نیستم!!! 👤مولانا 🌴💙🌴

می روم تا انتهای کوچه ی دلواپسی خشت خشتش را به یاد او زیارت می کنم 🌴💙🌴

دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق وگرنه از تو نیاید که دل شکن باشی ابتهاج 🌴💙🌴

گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز گفتا ز خوبرویان این کارکمتر آید حافظ 🌴💙🌴

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر اید گفتم که ماه من شو گفتا اگر بر اید 🌴💙🌴

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر اید گفتم که ماه من شو گفتا اگر بر اید 🌴💙🌴

🌴💙🌴

هَستَم زِ غَمَش چنان پریشان کِه مَپُرس! 🌴💙🌴

همه ی دل خوشی ام آخر شب ها این است دو سه خط با تو سخن گفتن و آرام شدن 🌴💙🌴

باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوَم وَز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارَت شوَم من نیستم چون دیگران بازیچه ی بازیگران اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شَوم #رهی معیری 🌴💙🌴

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود حافظ 🌴💙🌴

از عشق تو جز "شعر" نشد هیچ نصیبم بی آنکه بفهمم، شده یک شهر رقیبم... #امید_صباغ_نو 🌴💙🌴

زلف و رخسار تو ره؛ بر دل بیتاب زنند رهزنان قافله را، در شب مهتاب زنند شکوه ای نیست ز طوفان حوادث ما را دل به دریازدگان، خنده به سیلاب زنند... 🌴💙🌴

◽️ نباش چون عطر،چون ذره های نور ، چون خیال ِ خوب ِ کسی که نیسٺ که نیسٺ که نیسٺ اما عجیب ، هسٺ معصومه صابر 🌴💙🌴

تا چند حماقت؟ هان؟ تا چند حماقت؟ ای عشق خدا حافظ ای دل به سلامت یاسر قنبر لو 🌴💙🌴

به دریا شکوهِ بردم از شب ِ دشت، وزین عمری که تلخ تلخ بگذشت به هر موجی که می‌گفتم غم خویش سری می‌زد به سنگ و باز می‌گشت فریدون مشیری 🌴💙🌴