#فال_روزانه ❤️💜
❤️ فال احساسی❤️
❤️فروردین : دوستت داره ،بهت خیلی فکر میکنه برای برگشتش دو دل شده شک داره بدبین شده ولی تا حداکثر سه هفته دیگه از سمتش خبر داری
❤️اردیبهشت: علاقه دو طرفه دیده میشه ولی هردوتاتون خیلی دهن بین و کله شق هستید این خصلت رو بزارید کنار ،اگه کات هستین برگشت هست تا ۲ وعده ی دیگه
❤️خرداد: اگر الف ،م در اسم خودتون یا معشوقتون هست همدیگر رو واقعا دوست دارید برای بعضیهاتون رقیب افتاده ولیجای نگرانی نداره وپوچ میشه
❤️تیر: ازدواج با عشقت داری ،اگر دورهستین از هم فاصلهمکانی دارید میاد به سمتت دیدار دارید ، هدیه برات داره
❤️مرداد: اگر مطلقه هستی با دو نفر رابطه داری اما کسی که محمد نام هست بهت علاقه داره بهتره با خیانت خراب نکنی ارتباط رو ،برای دوستانی که رابطشون سرد شده گرم تر شدن هست تا ۱ وعده آینده
❤️شهریور: دیدار در یک شهر دیگر یا بیرون از شهر دارید یا شاید باهم به یک شهر دیگری سفر کنید،ازش تلفن داری
❤️مهر: دوستت داره ،بهت وفاداره، و خود شما زیاد وفادار نیستی اما خوب علاقه هست ،یکسورپرایز عشقی برات افتاده
❤️آبان : اگر م،ر،ح در اسم خودتیا معشوقت هست بینتون رویک زن مطلقه خراب کرده ،ولی تا ۴ وعده آینده ارتباطتون دوباره شروع میشه
❤️آذر : تلفن عشقت اگر ۳/۴/۷/۲ داره ازش پیغام عاشقانه داری که تعجب میکنی ،بعد از مدتها فاصله باهاش دیدار داری
❤️دی: پدرت یا یکی از اعضای خانواده یکی از شما حاضر نیست ب این وصلت رضایت بده و در حال حاضر بحث دارین اما صبر کنید امسال درست میشه،علی و رضا نامها امسال ازدواج با عشق دارند اگر هم کیس احساسیتون اینا هستند باهاش ازدواج دارین
❤️بهمن : سردرگمی ،بلاتکلیفی،ناراحتی ،سر دو راهی موندی بین دو عشق گیر کردی اما مهرماه راهتو انتخاب میکنی کسی کهحرف ن ، ب داره بهت پیشنهاد ازدواج میده
❤️اسفند : ترس داری توی این رابطه ،شک داری به عشقت شکت بی مورده،افکارت پوچه چونبهت عشق داره ،برگشت دوباره داره اگر کات هستین ولی غرور دارین یکی از شما باید کوتاه بیاد
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
سوال ۷۴۷🌸🍃
سلام خسته نباشید،من دوسالیه عروسی کردم شوهرم خیلی به...
ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 19 ساله )
سلام خسته نباشید،من دوسالیه عروسی کردم شوهرم خیلی به زنای دیگه نگاه میکنه خودم بارهامتوجه شدم الان یه چندماهیه که فکرمیکنم نظرخاصی به یه نفرتوفامیل داره،ماخونه مادرشوهرم زندگی میکنیم اون خانم جاریم هفته ای چندبا میان اونجاوشوهرم به هربهانه ای وقتی اونامیان میره اونجا،خیلی بهش حساس شدم وقتی اوناهستن همش چشمم به شوهرمه ببینم نگاش میکنه یانه که متاسفانه بدم نگاه میکنه وخیلی اتفاقای دیگه که باعث شک من شده واقعاروحیم بهم ریخته ونمیدونم بایدچکارکنم وچجوررفتارکنم که زندگیم طعم خوشی بگیره،وچی به شوهرم بگم وازکجابفهمم ایناچیزی بینشون هست یانه?هردفعه که اونامیان حالم بدمیشه وسعی میکنم به هربهانه ای شوخرمونگهدارم داخل خونه،خواهش میکنم کمکم کنید،یوقت فکرمیکنم خودم وسواس فکری گرفتم،ولی میخوام یجوری مطمئن بشم که چیزی بینشون نیست
مشاور: خانم مولوی زاده
با سلام خواهر عزیز؛ شک و سوءظن از وسوسه های شیطان بوده که باید با خواندن قرآن و توسل به ائمه از آن دوری جست. گاهی ما با رفتارهای غلط خود و حساسیت های نابجای خود در طرف مقابل خود دیوار دفاعی ایجاد کرده و او را دچار لجاجت و انجام رفتار نادرست می نماییم و جو صمیمانه زناشویی خود را دچار آسیب می کنیم.در اینجا به شما دوست عزیز توصیه می شود از هرگونه حساسیت و توجه و تمرکز در این موضوع اجتناب نموده و قبح این عمل را حتی با وجود مشاهده رفتار مشکوک نشکسته و خویشتن داری نمایید. از طرفی با توجه مضاعف به همسر خود و ایجاد فضایی سرشار از مهر و عطوفت همسر خود را به لحاظ روحی سیراب نموده و به سمت خود جذب نمایید. بخصوصدر جمع خانوادگی ایشان را با الفاظی محبت آمیز مورد محبت و احترام قرار دهید تا اطرافیان نیز از روابط عاشقانه شما اطمینان حاصل نموده و جای هیچ گونه سوءتفاهم باقی نماند. در کنار این رفتار درست از محبت همسر خود نیز اطمینان داشته و رفتاری که خاکی از ضعف شما در این خصوص می باشد از خود نشان نداده و با عزت نفس خود این مسئله را مدیریت نمایید تا ان شاءاله زندگی شیرین زناشویی شما به دور از هرگونه گزند و آسیب قرار بگیرد. با آرزوی لحظاتی خوش برای شما دوست عزیز
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#همسرداری 🌿
ازدواج با مردان مسن
درست است که اختلاف سنی مناسب یکی از فاکتورهای مهم در ازدواج به شمار می رود اما هنوز هم خبر ازدواج های عجیب و غریبی ممکن است به گوشتان بخورد که در آن دختری جوان با مردی میانسال ازدواج کرده است. ازدواج هایی که در آنها فاصله سنی بیشتر شبیه فاصله سنی دختر و پدر است تا زن و شوهر.
,
تحقیقات گویای این مطلب هستند که خانم ها به طور طبیعی بیش از آقایون عمر می کنند. البته این امر بدان معنا نیست که تا به حال اتفاق نیفتاده که مردی بیش از همسر خود عمر کند، بلکه به طور طبیعی ثابت شده که میانگین طول عمر خانم ها بیشتر از آقایون است. به همین دلیل اگر قصد وارد شدن در یک رابطه با فردی مسن تر از خودتان را دارید، بهتر است این مسئله را همواره در ذهن داشته باشید.
با توجه به سن فعلی شما و تفاوت سنی موجود این موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود. به عنوان مثال خانم 30 ساله ای که با یک آقای 50 ساله وارد ارتباط می شود باید به این نکته توجه داشه باشد که اگر بخواهد با این مرد ازدواج کند، ممکن است که به سرعت بیوه شود. البته این امر برای خیلی از افراد اهمیتی ندارند و بیشتر ترجیح می دهند از زمانیکه در کنار هم هستند استفاده کنند تا اینکه بخواهند به زمان مرگ شریک خود فکر کنند. به هر حال خانم های جوان باید از یک چنین حقیقتی آگاه باشند و تصمیم گیری های خود را در نهایت دقت انجام دهند. خود فرد تنها کسی است که می تواند تشخیص دهد که آیا این موضوع برای ایجاد رابطه اهمیت دارد و یا خیر.
افکار عمومی نیز در این میان قابل بحث و بررسی هستند. معمولاً اگر یک خانم جوان با مرد مسنی ازدواج کند مردم فرض را بر این می گذارند که خانم قصد شریک شدن در اموال او را دارد و می خواهد پس از مرگش صاحب کلیه دارایی های او شود. شاید همه خانم ها به چنین قصدی پا پیش نگذارند، اما در اکثر موارد مردم یک چنین پیش فرضی را در ذهن خود می پرورانند؛ اما حقیقت تلخ تر این است که حتی غریبه هایی که شما دو نفر را در خیابان می بینند، نگاه های زیر چشمی به شما می کنند و با این کار خود عدم رضایت از رابطه شما را به نمایش می گذارند.
اگر شما جزء آن دسته از افرادی هستید که نمی توانید چنین اتهاماتی را تحمل کنید، شاید به هیچ وجه قادر به برقراری رابطه با افراد سن بالا نباشید. توجیه کردن رابطه برای تک تک افرادی که می بینید، می تواند فشار بسیار زیادی را بر روی شما وارد کند. البته اگر اینقدر اعتماد به نفس داشته باشید و معتقد باشید که اهداف و نیاتتان برای خودتان مشخص است و هیچ لزومی ندارد که بخواهید تمام امور را در نظر دیگران موجه جلوه بدهید، می توانید از ازدواج خود لذت ببرید.
خانواده نیز یکی از فاکتورهایی است که می تواند در پیمودن این راه تاثیر گذار واقع شود. در چنین شرایطی افراد فامیل زن و مرد، دو دیدگاه کاملاً متفاوت را دنبال می کننند. افراد خانواده دختر معمولاً احساس می کنند که آقای مسن قصد سوء استفاده و بهره کشی از خانم را دارد و خانواده آقا نیز تصور می کنند که خانم به دنبال مال و منال آقا است. به هر حال تعجبی وجود ندارد که هر یک از خانواده ها سعی در حمایت از طرف خودشان دارند. هر چند نظر خانواده ها اهمیت دارد، اما باید بدانید که خودتان به شخصه باید در مورد زندگی خصوصی تان تصمیم بگیرید و گاهی اوقات ضروری است که مخالف نظر آنها عمل کنید.
معمولاً اگر یک خانم جوان با مرد مسنی ازدواج کند مردم فرض را بر این می گذارند که خانم قصد شریک شدن در اموال او را دارد و می خواهد پس از مرگش صاحب کلیه دارایی های او شود. شاید همه خانم ها به چنین قصدی پا پیش نگذارند، اما در اکثر موارد مردم یک چنین پیش فرضی را در ذهن خود می پرورانند
خانمی که تصمیم به برقراری رابطه با یک فرد مسن را می گیرد به خودی خود پذیرای مشکلات بسیار زیادی می شود. باید بداند که ممکن است در سنین جوانی همسرش را از دست بدهد و با مسئله مرگ او روبرو شود. همچنین باید با تفکرات درست یا غلط اطرافیان نیز کنار بیاید و با عقاید خانواده خود و همسرش نیز بسازد؛ اما نهایتاً این زوجین هستند که باید برای زندگی خود تصمیم بگیرند و ببینند که آیا با هم بودنشان ارزش عبور از چنین موانع دشواری را دارد
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#برشی_از_زندگی 🍎
ساعت ۱۲شب شده بود. بچه ها رو خوابونده بودم. خودم هم مثل هرشب منتظر بودم تا فرهاد بیاد خونه تا با هم شام بخوریم.
اما امشب یه شب خیلی خاصی بود برا من. دوست داشتم هر اتفاقی که میفته فقط به فرهاد خوش بگذره و امشبو فراموش نکنه.
داشتم موهامو شونه میزدم که در باز شد. فرهاد اومد،
+سلام عزیزم،خسته نباشی
-سلام ممنون.
+تا تولباستو عوض کنی منم میام شامتو میکشم
_ممنون میل ندارم
+همون غذایی رو که دوست داری پختم ها قرمه سبزی
_چیزی نگفت
با عجله لباس قرمز که دوست داشت رو پوشیدم و رفتم اشپزخونه میز رو مرتب کردم، دوتا شمع از کابینت در آوردم و روشن کردم گذاشتم سر میز. یه دسته گل نرگس هم خریده بودم عصر گذاشتم تو گلدون وسط میز خیلی شاعرانه شده بود.
کادو رو هم قایم کردم کنار میز.
+بفرما آقا فرهاد عزیزم. پادشاه من، همسر من، شام میل کنین
با بی میلی اومد سر میز نشست. گل نرگس رو بو کرد و گفت گلها هم مثل گلهای قدیم دیگه بو نداره، یه لبخند تمسخرآمیز زد بهم و منم سعی کردم تحمل کنم و امشب هیچی نگم.
+گفتم فدا سرت عزیزم. ببین مریمت برات چی پخته، غذای خوشمزه واسه عشق خودم. براش بکشم بخوره خستگیاش بره سیر بشه بلکه اخماش باز بشه آقامون.
کشیدم غذاشو گذاشتم جلوش، چند قاشقی خورد و خورد شروع کرد بهونه گرفتن
_چرا این غذات همیشه یه مزه ای میده که من بدم میاد ازش
قاشقشو انداخت و رفت جلو تلوزیون لم داد.
خیلی بهم ریختم سعی کردم جلو خودمو بگیرم و هیچی نگم
گوشیش زنگ خورد.
دیدم رفت تو تراس و شروع کرد به حرف زدن، کلی میخندید پشت تلفن،تو سرم داشت یه پتک میکوبید.
عصبی شده بودم دستام میلرزیدن. شمعا رو فوت کردم و ظرفا رو جمع کردم. ریختم همه رو تو دستشور. شروع کردم به شستن ظرفها
فرهاد تلفنش تموم شد دوباره اومد جلو تلوزیون لم داد. سیگارشو روشن کرد و داشت با گوشیش ور میرفت.
یهو صدای شکستن شیشه اومد. باز طبق معمول همسایه طبقه بالایی بودن. یه زن و شوهر تازه ازدواج کرده بودن. یه ماه میشد رفتند سرخونه زندگیشون. یه شب نشد اینا با هم خوب باشن. هرشب صدای دعواشون میومد. امشب خیلی صدا بیشتر شده بود. داشتم گوش میدادم زجه هایه زهرا رو که الیاس داشت میزدش.
فرهاد یهو گفت : من اصلا نمیفهمم اینا که با هم نمیسازند اصلا چرا با هم زندگی میکنند!؟
این جملش مثل چی داشت دل منو چنگ میزد.
با خودم میگفتم کاش همین جمله رو یکی به من میگفت. وقتی هنوز بچه هام نبودن. چرا من چشمامو بستم موقع ازدواجم. چرا ندیدم که فرهاد اینجوریه. چرا نفهمیدم این محبت حالیش نیست. چرا نفهمیدم این هیچوقت بهم توجه نمیکنه.
تو هیچ احساسی نداری. اصلا یادت نیست که چخبره تو دل من. کادوش بخوره تو سرش اصلا سالگرد هم نمیخوام. مگه منو دوست نداشت؟ پس چرا با من ازدواج کرد؟ چرا یبار نگفت دوسم داره؟ چرا بخاطر دوست داشتن یبار بغلم حتی نکرد؟ هیچوقت منو بخاطر خودم نخواست. یبار نگف مريم تو چی میخوای؟ توچی پس مريمم. همش و همش خودش و خودش
بابا منم توجه می خوام. تو توجه نکنی من از کی توجه بخام اخه....
گریم گرفت، نمیخواستم فرهاد اشکامو ببینه
ظرفارو ول کردم اومدم اتاق بچه ها. نازنین و محسن دو سه ساعتی بود که خوابیده بودن. نشستم کنار تختشون. دست کشیدم تو موهای نازنین. وقتی این دو تا رو میدیدم با خودم میگفتم مریم تو نباید کم بیاری. تو اگه کم بیاری این دو تا طفل معصوم داغون میشن. تو که زندگی نکردی حداقل بذار این دوتا خوشبخت بشن. میخوای اینا بشن بچه های طلاق ؟؟
باز یبار به خودم میگفتم پس من چی مگه من آدم نیستم؟ گناه من چیه این احساس نداره ؟ بابا خسته شدم.
چشم های محسن و موهای نازنین آرومم کردند.
از دراورم قرصهامو برداشتم و دوتا خوردم. پتو رو کشیدم رو محسن بلند شدم رفتم آشپزخونه. همینجور که داشتم چای رو آماده میکردم با خودم گفتم فردا میرم پیش زهرا همه زندگیمو بهش میگم. شاید اون بتونه قبل این که دیر بشه خودش رو نجات بده.
دوتا چایی ریختم با یه تیکه کیک گذاشتم رو سینی رفتم نشستم کنار فرهاد گفتم شام که نخوردی عزیزم حداقل چایی بخور.
راستی فرهاد اینم کادو سالگرد عروسیمون، مبارکت باشه....
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#نکات_سلامتی 🍏
عفونت واژن در زنان؛ درمان و پیشگیری
********************
درمان
برای تشخیص عفونت واژن، پزشک آزمایش مستقیم ترشحات واژن (جهت بررسی میکروسکوپی) و در صورت لزوم کشت از ترشحات را درخواست خواهد کرد.
برای درمان عفونتهای زنانه، پزشک داروهای خوراکی یا موضعی (قرص، کرم یا ژل واژینال) برای بیمار تجویز میکند که حتما باید دوره درمان آن کامل شود.
از آنجا که بعضی از عفونتها به ظاهر فروکش میکنند، ولی درمان نمیشوند، حتما یک یا دو هفته پس از اتمام دوره درمان، برای معاینه مجدد به پزشک مراجعه کنید.
در موارد عفونتهای مزمن نیز درمان همسر و همچنین استفاده از ترکیبات پروبیوتیک که امروزه به صورت داروهای خوراکی یا واژینال در دسترس است و سبب تقویت میکروبهای غیر بیماریزای واژن میشود، باید مد نظر قرار بگیرد.
پیشگیری با رعایت نکات بهداشتی
بهترین راه پیشگیری از عفونتهای زنانه، رعایت بهداشت ناحیه تناسلی، پوشیدن لباسهای زیر نخی، استفاده از ژلهای شستوشوی واژن (در صورت لزوم)، شستن مرتب لباس زیر و قرار دادن آن جلوی نور آفتاب برای خشک شدن یا اتو کشیدن آن (اگر نور آفتاب نبود)، جدا کردن لباس زیر از دیگر لباسها هنگام شستوشو، تعویض سریع مایو پس از اتمام شنا و نپوشیدن مایو روی لباس زیر، جلوگیری از مصرف خودسرانه آنتی بیوتیک ها برای درمان بیماریهایی مثل سرماخوردگی و مراجعه مرتب به پزشک برای معاینه است.
لباس زیر خود را حداقل دو روز در میان عوض کنید و بشویید و جلوی نور آفتاب پهن کنید تا خشک شود
رژیم غذایی خاصی برای پیشگیری از عفونت واژن توصیه نمیشود، ولی ماست به علت داشتن اسیدلاکتیک ممکن است به احیای میکروبهای غیر بیماری زای واژن و کاهش عفونت کمک کند.
در اینجا چند توصیه بهداشتی به خانم ها داریم:
- پس از ادرار کردن و دفع مدفوع همیشه از سمت جلو به طرف عقب، خودتان را بشویید. این کار از راندن میکروب های ادرار و مدفوع به طرف واژن جلوگیری میکند.
- همیشه سعی کنید جنس لباس زیرتان (شورت) از الیاف نخی باشد، نه پلاستیکی (نایلونی). از پوشیدن لباس تنگ مانند شلوار جین تنگ، ساپورت، جوراب شلواری و مایو نیز به مدت طولانی اجتناب کنید. لباسهای گشاد و نخی به تن کنید.
- لباس زیر خود را حداقل دو روز در میان عوض کنید و بشویید و جلوی نور آفتاب پهن کنید تا خشک شود. اگر دسترسی به نور خورشید نداشتید، بعد از خشک شدن لباس، آن را اتوی داغ بکشید.- برای شستشوی لباس زیر خود از مواد شوینده ملایم استفاده کنید و لباس زیر خود را با وایتکس نشویید، چون محیط طبیعی واژن را به هم می زند.همچنین لباس زیر خود را جدا از سایر لباس ها بشویید و آن را در ماشین لباسشویی نیندازید.
- در صورتی که از تامپون در دوران قاعدگی استفاده میکنید، حداکثر آن را هر سه تا چهار ساعت یک بار عوض کنید. پیش از گذاشتن تامپون نیز دستهای خود را کاملا بشویید. در طی خواب شبانه هیچگاه از تامپون استفاده نکنید و به جای آن از نوار بهداشتی استفاده کنید.
- نوار بهداشتی (پد) را باید هر چهار تا شش ساعت یکبار (حداکثر هشت ساعت) عوض کرد. پیش از گذاشتن پد نیز دستهای خود را با آب و صابون بشویید.
- از تامپون، نوارهای بهداشتی و دستمال توالت بودار (معطر) استفاده نکنید.
- هرگز ناحیه تناسلی خود را با صابون نشویید، زیرا باعث عفونت واژن می شود. بهترین ماده برای شستن ناحیه تناسلی، آب ولرم یا ژلهای مخصوص شستشوی واژن (در صورت لزوم) است که در همه داروخانهها موجود می باشد. از نشستن در وان حمام پر از کف صابون نیز خودداری کنید.
- هنگام شامپو زدن و آب کشیدن موها در حمام، سر خود را به جلو خم کنید تا شامپو روی ناحیه تناسلی نریزد.
- به هیچ وجه ادرار خود را نگه ندارید. لذا قبل از بیرون رفتن از منزل، حتما دستشویی بروید و زیاد آب و مایعات ننوشید، چون ممکن است به توالت دسترسی نداشته باشید.
- ناحیه تناسلی و اطراف آن را خشک و تمیز نگه دارید، زیرا رطوبت رشد میکروبها را سرعت میبخشد. لذا بعد از شستن ناحیه تناسلی در توالت، خودتان را با دستمال خشک کنید. بعد از حمام نیز این ناحیه را کاملا با حوله خشک نمایید.
- هیچگاه لباس خیس و مرطوب نپوشید و چنانچه لباسهایتان خیس شد، فورا آنها را عوض کنید. بعد از شنا نیز فورا مایوی خود را درآورید. در ضمن هیچ وقت روی لباس زیر خود، مایو نپوشید.
- مصرف بیرویه و خودسرانه آنتیبیوتیکها، میکروبهای مفید و طبیعی بدن را از بین می برد و زمینه ابتلا به عفونتهای قارچی واژن را افزایش میدهد.
- خانمهایی که در دوران بارداری، شیردهی و یائسگی هستند و همچنین خانمهایی که از قرصهای ضدبارداری استفاده میکنند، از آنجایی که میزان هورمونهای بدنشان تغییر می کند، باید بهداشت فردی خود را بیشتر رعایت کنند تا دچار عفونت نشوند.
🫂 یواشکی های زندگی💍🔞
#داستان_زندگی 🌸🍃 #ترنم مقدمهـ ...: نمیدونم خوشبختی سهم منه یا بدبختی نمیدونم آخر این زندگی قرار
#داستان_زندگی 🌸🍃
ترنم
-نکردی؟
-نخیرررر..تازه میگه خودت موافقت کردی من با عموت حرف زدم حالا دیگه نمیشه بزنی زیرش آبروم پیش عموت میره..اه
هی آبرو آبرو..میگه از الان به بعد مجبوری باهاش ازدواج کنی...
بذارزنگ بزنم مانیا هم بیاد اینجا
زیر لب گفتم:باشه بگو
نیم ساعت بعد صدای دادمانیا بودکه توخونشون پیچیده بود.
رفتم از اتاق بیرون دیدم الهام داره باهاش حرف میزنه واونم آروم گرفته گوش میده
رفتم جلو الهام گفت:اومدی؟بیا داشتم براش میگفتم چیشده
بیحال رفتم طرف مبلو ولوشدم روشوگفتم:میگید چیکارکنم؟
مانیاگفت:من یه راه خوب دارم
باشادی برگشتم طرفشوگفتم:چی؟
گفت:بری بمیری و خندید
بابالش زدم توسرش ولی دیدم دلم خنک نمیشه
پاشدم بایه بالش دیگه انقدر زدم توسرش که به غلط کردم افتاد و دلم خنک شد
نشستم گفتم:جدی باشید دیگه اه.آخر هفته دارن میان خواستگاری مثلا
الهام گفت:پنجشنبه یا جمعه؟
گفتم:پنجشنبه
الهام:آهــا
مانیاگفت:میگمااا..به پریسا هم بگید بیاد شاید اون یه کاری تونست بکنه
الهام بهم نگاه کرد که یعنی بگم بیاد؟
با درموندگی سری تکون دادم و اونم رفت سمت تلفن
پریسا بعد یه ساعت اومد که تا رسید گوشیم زنگ خورد
یه سلام سرسری بهش کردمو رفتم تو اتاق الهام تا گوشیمو جواب بدم.
مامانم بود:کجایی تودختر؟چرا یهو به سرت میزنه میری بیرون.خبرم نمیدی بهمون الان دو ساعته که بیرونی کجایی؟
ناخواسته داد زدم:مگه براتون مهمه؟هر قبرستونی باشم بهتر از اونجاست
و گوشی رو خاموش کردم. نمیتونستم اینجوری ولی دست خودم نبود. نمیخواستم سرش داد بزنم نمیخواستم گوشیمو خاموش کنم
. نمیخواستم نگرانشون کنم ولی ناخواسته ته دلم یه حسی میگفت اینکارو بکنم تا یکم اذیتشون کنم
شونه ای بالا انداختمو رفتم بیرون.تو هال بچه ها دور هم نشسته بودن و تو فکر بودن
الهام گفت:کی بود؟
-مامانم
پریسا گفت:میخوای چیکار کنی؟
گفتم:اینهمه مغز متفکر جمع کردم دور خودم که اینو ازم بپرسن؟خو میخوام شماها کمکم کنید خیرسرتون
مانیا گفت:اینارو بیخیال جمعه میخوایم بریم کوه با بچه ها میای؟
که با نگاه خشمگین سه تامون رو به رو شد و با قیافه ای مظلومانه زیر لب گفت:ببخشید خب
گفتم :اومدنش که آره میام ولی الان بگو چه غلطی کنم
پریسا گفت:خواستگاری روبهم بزن
گفتم:آخه این بار بهم بزنم.اصلاروزخواستگاری خودمو گموگورکنم.بالاخره که گیرم میندازن
الهام سری تکون داد و گفت:راست میگه ولی باید یه جوری بهم بزنیم خواستگاری روکه برن دیگه برنگردن
مانیا:اگه منو نمیزنید یه چیزی بگم
من:آره میام
مانیا:وا به جهنم خب بیا.میزاری بگم یا نه
من:گفتم شاید میخوای بازم یاد آوری قرار جمعه رو بکنی
مانیا:نه میخوا م به الهام بگم با یه ابروریزی میرن دیگه برنمیگردن و ریز خندید
پریسا گفت:خب فامیلن..خانواده عموشه.نمیشه آبروریزی کنن که...یه عمر نگاشون تو هم قراره بیوفته
آهی کشیدمو گفتم:ای من چشمای اون شهاب رو در بیارم که نگاش تو نگام نیوفته
الهام:میخوای رسما بزنیم یه بلایی سر شهاب بیاریم؟
من:ولش کن بچه زدن نداره..ونالیدم:آخه من چه غلطی کنمممممممم
مانیا گفت:الهام برو یه کاغذوخودکار بیار
الهام:وا برای چی؟
گفتم:بابا این خانوم باید حتما بنویسه تفکراتشو تا بفهمه داره چیکار میکنه
الهام سری تکان داد و به طرف اتاق کار پدرش رفت و چند دقیقه بعد با یک دفترچه و یک خودکار برگشت و اونارو انداخت تو
بغل مانیا
مانیا:خب بیاید چند تا راه پیدا کنیم و ببینیم کدوم بهتره
پریسا:از ناقص کردن داماد شروع کن و هرهر خندید و الهام هم لبخندی نثارش کرد
مانیا:وا پسر به اون خوشگلی
گفتم:خیلی خوشگله مال خودت
مانیا فریادی زد که با الفاظ زیبای ما مورد عنایت قرار گرفت ولی به روی خودش نیاورد
وشروع کرد به یادداشت کردن اولین مورد...
سرشو بلند کرد و گفت:ترنم؟
-هوم؟
گفت:این شهاب تورو دوست داره یا اونم مجبور شده برای اینکار؟
-مثلا دوسم داره و آه عمیقی کشیدم
پریسا:چه آهی هم میکشه حالا
الهام:خب مستقیم با خودش هم حرف بزن ببین چی میگه
با بی حالی نگاهی بهش انداختمو گفتم:باهاش حرف زدم ولی میگه من ازت نمیگذرم
همشون رفته بودن تو فکر که از جام پاشدمو گفتم:من برم خونه
الهام:کجا؟داریم فکرمیکنیم مثلا
گفتم:حوصله ندارم میرم بعدا جمع شیم فکر کنیم
پریسا:آره بریم یه بار دیگه جمع میشیم.منم جایی کار دارم
مانیا:با آقاتون قرار داری؟و چشمکی زد
پریسا نیشخندی نثارش کرد و گفت:آری..حالا پاشید بریم دیگه دلم طاقت نداره دل یارمم همینطور
الهام با حالتی نمایشی دو دستی زد تو سر پریسا
پریسا خنده ای مستانه کرد و پا شد رفت سمت کیفشو برش داشت و گفت:خب من برم دیگه.جمعه میای کوه ترنم؟
#ادامه_دارد
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
سوال ۷۴۸🌸🍃
مشکلات خانوادگی
حمیدرضا ( تحصیلات : لیسانس ، 27 ساله )
سلام
خسته نباشید
اگه پدر مادری 27 سال به فرزندشون ظلم کرده باشنو حقوق اونو نادیده گرفته باشند و نیازهای جسمی روحی ذهنی و روانی اونو تامین نکرده باشن باتوجه به اینکه مسئولن و هیچ ارزشی برای فرزند آخر خانواده خودش و حرفاش و نظرها و خواسته هاش قائل نباشند و به شدت با فرزندان دیگه خانواده تبعیض قائل بشن نسبت به آخری باید جلوشون چیکار کرد؟ چطور میتونن گذشته رو جبران کنن طوری که فرزند آخر رضایت قلبی کسب کنه با توجه به اینکه این فرزند به شدت ضربات جدی و جبران ناپذیری جسمی روحی ذهنی و روانی خورده و به شدت هم منزوی و افسرده شده و هیچ انگیزه ای برای زندگی نداره و فقط دنبال اینه اول گذشته رو پدر مادرش چبران کنن بعد زمینه رشتش فراهم بشه و والدین به شدت اونو سرکوب و تحقیر میکنن و اجازه بلند شدن و حرکتی بهش نمیدن چ کنه؟
مشاور: خانم مولوی زاده
با سلام دوست عزیز؛ پدر ومادر از مهربانترین و دلسوزترین افراد به فرزند خود می باشند. البته گاهی با ناآگاهی های خود موجبات رنجش فرزند خود را فراهم می سازند که البته این مسئله نباید ما را در خصوص مهربانی و رأفت آنها دجار شک و تردید نماید. به نظر اینجانب شما دارای روحیه بسیار حساس ولطیفی بوده و کمی نیز دچار افراط و سوء برداشت گردیده اید. توصیه به شما دوست عزیز این است که شما با تلاش برای رشد شخصیت خود و ارتقاء جنبه های مختلف شخصیتی و اخلاقی خود موجبات افزایش محبت و توجه آنها را فراهم نمایید. قبول و پذیرش خطا و نقصان در آنها و انتظار جبران از ایشان از خصایص اخلاقی نیکویی نبوده و این طرز تفکر به کدورت های فیمابین دامن زده و شدت می بخشد. شما دوست عزیز با تغییر نگرش خود و همچنین ایجاد تغییرات مثبت شخصیتی در خود براحتی می توانید پدر ومادری مهربان ودلسوز در کنار خود داشته و از زندگی در کنار آنها لذت ببرید. یک مشاور باتجربه در این راستا می تواند کمک شایانی به شما دوست عزیز بنماید. با آرزوی موفقیت و شادکامی برای شما دوست عزیز
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
🫂 یواشکی های زندگی💍🔞
#داستان_یک_اشتباه ❌🌸 ﺁﻏﺎﺯ ﺭﻗﺺ ﻣﺮﮒ ... ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺼﺎﺣﺐ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻋﺸﻖ ، ﺷﺎﯾﺪ
#داستان_یک_اشتباه ❌🌸
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﮔﺬﺭﻧﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﮐﺮﺝ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ، ﺗﻮﺳﻂ ﭘﻠﯿﺲ ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪ. ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺗﻠﺦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺍﻭﺩ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ. ﯾﺎﺩ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺠﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ، ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺯ ﺫﻫﻨﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯽ ﺭﻓﺖ . ﺍﻭ ﻣﺪﺍﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﭼﻮﻥ ﻣﺴﺖ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﻗﺘﻞ ﺷﺪﻡ. ﭼﻮﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﺠﯿﺪ ﺭﺍ ﮐﺸﺘﻢ. ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺠﯿﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺒﻮﺩ
ﺍﻭ ﻗﺎﺗﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺩﯾﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻣﺠﯿﺪ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﻗﺼﺎﺹ . ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﻭﺩ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﻗﺼﺎﺹ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪ. ﻫﻮﺍﯼ ﺩﯼ ﻣﺎﻩ ﺷﻬﺮ ﻭ ﮔﺮﮒ ﻭ ﻣﯿﺶ ﺻﺒﺢ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺳﺮﺩ ، ﻃﻨﺎﺏ ﺩﺍﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﮔﺮﺩﻥ ﻗﺎﺗﻞ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
ﺩﺍﻭﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺷﺐ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺭﻭ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺠﯿﺪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ. ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻭ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺠﯿﺪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺶ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ
ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻋﺒﺚ ﻭ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ. ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺠﯿﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﺣﮑﻢ ﻗﺎﺗﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺭﻭﺯ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﺣﮑﻢ ﺑﺎ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﺠﯿﺪ ، ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺑﻮﺳﻬﺎﯼ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﻫﺪ. ﺩﺍﻭﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﮐﺮﺩ
ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ. ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﭘﺎ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻧﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﻭﺩ ﺑﺨﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ. ﺍﻣﺎ ﻧﺸﺪ. ﺣﺮﻑ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺠﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﺠﯿﺪ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﻣﯽ ﺭﺳﯿﺪ ، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﺤﻨﻪ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺟﻮﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ، ﻣﯽ ﺷﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺖ ﺑﮕﺬﺭﻡ . ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺴﺮﻡ ﺯﺧﻤﯽ ﻭ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﻓﺎﻋﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ، ﺟﻨﻮﻥ ﻋﺸﻖ ﻋﻘﻠﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩ ، ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺖ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﯽ. ﺣﻖ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ. ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻤﯿﺮﯼ
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺍﻭﺩ ﮔﺮﯾﺴﺖ ﻫﯿﭻ ﮔﻮﺷﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪ. ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺍﻏﺪﯾﺪﻩ. ﻃﻨﺎﺏ ﺩﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﺍﻭﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩ. ﻓﺸﺎﺭ ﻃﻨﺎﺏ ﺭﺍﻩ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ. ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺵ ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﺁﻣﺪ. ﯾﺎﺩ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯼ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺗﻦ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻣﺠﯿﺪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﺯﺧﻢ ﻫﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺯﺧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﺑﺪ ﺟﻮﺭ. ﺍﻣﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺑﻌﺪ ﻧﮕﺎﻩ ﺧﺸﻢ ﺁﻟﻮﺩ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺍﻏﺪﯾﺪﻩ ﺭﻭﯼ ﺩﺍﻭﺩ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﺎﻧﺪ . ﺭﻓﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺎﯾﻪ ﻓﻠﺰﯼ. ﻫﻤﻪ ﺗﻦ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺩﺍﻭﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﯾﺪ. ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ ﭘﯿﺮ ﻭ ﻓﺮﺗﻮﺕ ﻣﺎﺩﺭ ، ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺎﯾﻪ ﻓﻠﺰﯼ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ :
ﺭﻗﺺ ﻣﺮﮒ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪ. ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺯﻧﺪﮔﯽ
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
مردى كه باغهاى بهشت را به دنيا فروخت
مرد مسلمانى بود كه شاخه يكى از درختان خرماى او به حياط خانه مرد فقير و عيالمندى رفته بود، صاحب درخت گاهى بدون اجازه وارد حياط خانه مى شد و براى چيدن خرماها بالاى درخت مى رفت ، گاهى تعدادى خرما به حياط مرد فقير مى افتاد و كودكانش خرماها را بر مى داشتند، مرد از درخت پايين مى آمد و خرماها را از دست آنها مى گرفت و اگر خرما را در دهان يكى از بچه ها مى ديد انگشتش را در داخل دهان مى كرد و خرما را بيرون مى آورد.
مرد فقير خدمت پيامبر رسيد و از صاحب درخت شكايت كرد. پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: برو تا به شكايتت رسيدگى كنم .
سپس پيامبر صاحب درخت را ديد و به او فرمود: اين درختى كه شاخه هايش به خانه فلان كس آمده است به من مى دهى تا در مقابل آن ، درخت خرمايى در بهشت از آن تو باشد؟
مرد گفت : نمى دهم ! من خيلى درختان خرما دارم و خرماى هيچ كدام به خوبى اين درخت نيست .
حضرت فرمود: اگر بدهى من در مقابلش باغى در بهشت به تو مى دهم . مرد گفت : نمى دهم !
ابو دحداح يكى از صحابه پيامبر بود، سخن رسول خدا را شنيد. و عرض كرد: يا رسول الله اگر من اين درخت را از او بخرم و به شما واگذار كنم آيا شما آنچه را كه به آن مرد مى دادى به من مرحمت مى كنى ؟ فرمود: آرى . ابو دحداح رفت با صاحب درخت صحبت كرد مرد گفت : محمد (صلى الله عليه و آله ) مى خواست مقابل اين درخت درختهايى در بهشت به من بدهد من نپذيرفتم چون خرماى اين درخت بسيار لذيذ است . ابو دحداح گفت : آيا حاضرى بفروشى يا نه ؟ گفت نه ، مگر اينكه چهل درخت به من بدهى . ابو دحداح گفت : چه بهاى سنگينى براى درخت كچ شده مطالبه مى كنى . ابو دحداح پس از سكوت كوتاه گفت خيلى خوب چهل درخت به تو مى دهم .
مرد طمع كار گفت : اگر راست مى گويى چند نفر بعنوان شاهد بياور! ابو دحداح عده اى را براى انجام معامله شاهد گرفت آنگاه به محضر پيامبر آمد و عرض كرد: يا رسول الله درخت خرما را خريدم ملك من شده است ، تقديم خدمت مباركتان مى كنم ، تقاضا دارم آن را از من بپذير و باغ بهشتى كه به آن مرد مى دادى قبول نكرد اينك به من عنايت فرما.
پيامبر فرمود: اى ابو دحداح ! نه يك باغ بلكه تعدادى از باغهاى بهشت در اختيار شماست . پيامبر به سراغ مرد فقير رفت و به او گفت اين درخت از آن تو و فرزندان تو است .(5) به اين ترتيب مرد كوتاه نظر براى زندگى چند روزه دنيا باغ بهشتى را از دست داد و ابو دحداح مالك آن باغ و باغهاى ديگر شد.
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#دم_نوش 🫖☕️
دم نوش اکالیپتوس🍃
درخت اکالیپتوس درختی از تیره موردیها میباشد. ارتفاع آن از ۳۰ میلیمتر به ۱۴۵ متر و محیط تنه آن به ۲۵ متر میرسد. چوب این درخت بسیار سخت و در برابر پوسیدگی مقاوم است. پوست آن رنگ قهوهای مایل به زرد دارد و به راحتی از ساقه جدا میشود. رنگ برگ آن نیز بسته به سن درخت (در آغاز سبز مایل به آبی و به مرور زمان سبز مایل به سفید) است. دمنوش اکالیپتوس از برگهای آن تهیه می شود.
نام علمی: Eucalyptus camadulensis Dehnh
طبیعت: از نظر طب سنتی ایران اکالیپتوس طبیعتی گرم دارد.
خواص:
این دمنوش به علت خواص ضد التهاب و ضدعفونی کننده بسیار مناسب برای مقابله با سرماخوردگی و سرفه می باشد.
دمنوش اکالیپتوس درمان مناسبی برای برونشیت می باشد زیرا کمک بسیار زیادی به دفع ترشحات کرده و باعث بهبود سرفه های چرکی می شود.
موارد منع مصرف:
نوشیدن این دمنوش برای خانمها در دوران بارداری و شیردهی و همچنین کودکان منع شده است.
مصرف بیش از اندازه این دمنوش ممکن است باعث ورم معده، روده و کلیه شود. پس اگر دچار ناراحتی کبد و یا التهاب روده و یا مجرای صفراوی می باشید از این دمنوش استفاده نکنید.
طرز تهیه:
یک قاشق غذاخوری برگ اکالیپتوس را در قوری ریخته و آب با دمای ۷۰ یا ۸۰ درجه به آن اضافه کرده و اجازه دهید به مدت ۱۵ دقیقه دم بکشد. سپس آن را از صافی عبور داده و نوش جان کنید.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دم نوش تخم کتان🍃
کشت گیاه کتان به طور سالیانه انجام میگیرد و حداکثر رشد طولی آن در حدود ۱۲۰ سانتی متر است. قسمت بالای ساقه دارای شاخههای متعددی است و در روی این شاخهها، گلهایی به رنگهای سفید، قرمز، بنفش، لاجوردی و آبی دیده میشود. کتان بطور کلی دارای یک ساقه اصلی است که گل ها و میوه و در نتیجه دانه در انتهای ساقه بوجود می آید. میوه کتان به صورت کپسول ۵ خانه ای است که در هر کپسول حداکثر ۱۰ دانه وجود دارد. دانه ها کتابی شکل و کشیده و تقریباً مستطیلی که یک طرف دانه ها پهن و بزرگ و طرف دیگر نوک تیز است. رنگ دانه در انواع مختلف از قهوه ای، قهوه ای مایل به زرد، زرد تیره، قهوه ای مایل به سیاه تا سیاه تغییر می نماید.
نام علمی: Linum usitatissimum
طبیعت: از نظر طب سنتی ایران تخم کتان طبعی گرم و خشک دارد.
خواص:
این دمنوش مناسب برای افرادی می باشد که تمایل به کاهش وزن و سوزاندن چربی شکم دارند، زیرا نوشیدن دمنوش تخم کتان قبل از غذا باعث کاهش اشتها می شود.
نوشیدن این دمنوش در صبح به همراه صبحانه باعث افزایش سوخت و ساز بدن شده و به سلامت سیستم گوارشی نیز کمک می کند.
به علت دارا بودن آنتی اکسیدان بالا و وجود اسیدهای چرب امگا-۳ موجود در تخم کتان این دمنوش در رده دمنوش های ضد سرطان (به خصوص سرطان روده و سینه) و جلوگیری کننده از پوکی استخوان قرار می گیرد.
نوشیدن این دمنوش از افزایش فشار خون در بیماران دیابتی جلوگیری می کند.
موارد منع مصرف:
نوشیدن این دمنوش در دوران بارداری و شیردهی منع شده است.
افرادی که روده التهابی و تحریک پذیر دارند از نوشیدن این دمنوش خودداری کنند.
طرز تهیه:
یک قاشق پودر تخم کتان را در قوری ریخته و آب با دمای ۷۰ یا ۸۰ درجه به آن اضافه کرده و اجازه دهید به مدت ۳۰ دقیقه دم بکشد. سپس آن را از صافی عبور داده و نوش جان کنید
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
سوال ۷۴۹🌸🍃
بیماری لوپوس
م ( تحصیلات : دبیرستان ، 15 ساله )
خواهری دارم که24سالشه.بیماری لوپوس داره.خیلی استرسیه.بخاطر بیماریش توی اردیبهشت20روز بیمارستان بستری بود. عروق پاش گرفته بودو یکی از انگشت شستش قراره در ماه های آینده برداشته بشه.الان داروهای مربوط به لوپوسش رو و همچنین عروق پاش رو مصرف میکنه.اطرافیانم خیلی بهش توجه میکنن.احساس حسادت نه ولی احساس میکنم اصلا برای اطرافیان مهم نیستم.مثلا خواهر بزرگم( 30 سالشه) که میاد خونمون کاری نداره بامن.مگر اینکه من هی بیام حال و احوال پرسی کنم، ولی خودش هی میره پیش همون خواهرم که لوپوس داره و باهاش گرم میگیره و میشینن باهم حرف میزنن.خیلی غصه میخورم بابت اینجور چیزا.یا مثلا همون خواهر بزرگم رفته بود مسافرت برای من و هموت خواهرم که لوپوس داره دو تا دستبند گرفته بود.مدلی که براش گرفته بود خیلی خوشگل بود ولی برای من نه.و هی به همون خواهرم که لوپوس داره میگفت :این مدلی که تو داری رو برای خودمم گرفتم...یامثلا همین خواهرم هی زنگ و اس ام اس میزنه به خواهرم که لوپوس داره.درحالی که اس ام اسای منو به زور جواب میده و خیلی چیزای دیگه.خیلی اذیت میشم بابت این چیزا.همه همین رفتارو دارن.کمکم کنین.ممنونم
مشاور: خانم مولوی زاده
با سلام به شما دوست عزیز دوست خوبم؛ خواهر بیمار شما در حال حاضر نیاز به حمایت های روحی همه اعضای خانواده از جمله شما داشته و موقعیت بحرانی و حساسی داراست. شما دوست عزیز نیز باید در کنار سایر اعضا او را مورد محبت ویژه قرار داده و از وی حمایت به عمل آورید. البته به شما نیز حق می دهم چرا که در با توجه به سنین خاص نوجوانی دارای روحیه حساس و لطیفی می باشید و شما نیز در جابگاه خود نیاز به توجه و محبت دارید ولی پیشنهاد اینجانب به شما دوست عزیز این است که در این شرایط حساس از انتظارات و توقعات خود کاسته و بخاطر خواهر عزیز خود که هم اکنون نیاز به حمایت های روحی شما دارد در کنار دیگر اعضای خانواده تمام همت خود را بکار بگیرید. ان شاء اله در صورت بهبودی و برگشت شرایط به حالت عادی با در میان گذاردن نیازهای خود با خانواده و خواهر بزرگتر به طور منطقی و دوستانه، آنها را از نیازهای خود آگاه نموده تا ایشان نیز با مراقبت و توجه بیشتر نسبت به شما به نیاز شما پاسخ مثبت داده و محیط خانه شما آکنده از صفا و صمیمیت گردد. با آرزوی بهترینها برای شما دوست عزیز
🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷
┏ • • - • - • - • - • - ┓
@Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃›
┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
#ستاره و #سهیل ❌
مامانم و آبجیم عقب وایساده بودن،
هیچکس جرات نمیکرد بیاد جلو،
یقمو گرفت و در حالی که گریه میکرد گفت چیکار کردی با من ستاره؟
من عاشقت بودم، آبرو برام نذاشتی،
چجور جلوی خانوادم جلوی مادرم سرمو بلند کنم؟
بگم زنم با پسرعمم ریخته رو هم؟
ستاره لااقل با فامیلم نمیریختی روهم.. با کسی این بلا رو سرم میاوردی که فامیل من نباشه.
زبونم بند اومده بود اون لحظه هزار بار به خودم لعنت فرستادم که به حرف مادرم گوش ندادم و خودم نیومدم راستشو بگم.
سهیل داد زد میدونی بهنام چی بهم گفته؟
ویستو فرستاده میگه زنت عاشق منه،
بخاطر من میخواد از تو طلاق بگیره...👇👇⛔️🔞
https://eitaa.com/joinchat/4093182295Cfc40ba5931
چکارش کردن دختره ی بدبختو😔👆