eitaa logo
🫂 یواشکی های زندگی💍🔞
21.4هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
9 فایل
تبلیغات پربازده 👇💪🔥 https://eitaa.com/joinchat/4061725027C4a63c54783
مشاهده در ایتا
دانلود
🏡 گردگیری یکی از کارهای همیشگی و بی‌پایان برای تمیز نگه داشتن خانه است. اگر چه نمي‌توانيم براي هميشه از گردوخاك نشسته بر وسايل خانه، خلاص شويم ولي راه‌حل‌هايي براي كم شدن گرد و غبار و راحت تميز كردن خانه داريم. ‌اول از همه راه هاي ورود گردوخاك به خانه‌تان را پيدا كنيد. درز در و پنجره‌ها يكي از اصلي‌ترين راه‌هاي ورود گرد وخاك به خانه هستند. حتما اين درز‌ها را بگيريد تا علاوه بر جلوگيري ازورود گردوخاك، گرماي خانه از اين درزها خارج نشود. دريچه‌هاي كولر نيز يكي ديگر از راه‌هاي ورود گردوخاك به خانه است. حتما دريچه‌هاي كولر را ببنديد و بعد از تميز كردن آنها، يك كاغذ يا مقوا جلوي دريچه بچسبانيد تا مانع ورود گرد و خاك به خانه وخارج شدن گرما شود. در فصل‌هاي گرم سال نيز هربار بعد از جارو كشيدن خانه، كولر را خاموش كنيد و با سر فرچه‌اي جاروبرقي، دريچه‌هاي كولر را جارو كنيد تا گردوخاك آن گرفته شود. ورود خود شما به خانه نيز يكي از راه‌هاي آمدن گردوخاك به منزل است. گردوخاكي كه روي كفش، لباس و وسايل‌تان نشسته، با شما وارد خانه مي‌شود. پس بهتر است كفش‌هايتان را خارج از در ورودي خانه دربياوريد و در جاكفشي بگذاريد. لباس‌هايتان را قبل از ورود به خانه بتكانيد و اگر خريد كرده‌ايد آنها را مستقيم به آشپزخانه ببريد و جابه‌جا كنيد. موكت يا فرش كوچكي در ورودي خانه پهن كنيد و هفته‌اي يك‌بار آن را بشوييد يا جارو بكشيد. روزنامه يا كاغذ باطله را در اتاق پاره نكنيد، زيرا ريزذراتي كه آنها را تشكيل داده‌اند در هوا معلق مي‌شوند و روي وسايل مي‌نشينند. فيلتر جاروبرقی تان را طبق دستوري كه دارد هر چند وقت يکبار تميز يا عوض كنيد، چون منافذ اين فيلترها بعد از مدتي كثيف و مسدود مي‌شوند و نمي‌توانند گردوخاك را در جارو محبوس كنند و به بيرون بازمي‌گردانند. قبل از شروع گردگيري، خانه‌تان را جارو بزنيد؛ چون بيشتر گردوغبارها با جارو جمع مي‌شود و مقدار كمي روي وسايل باقي مي‌ماند كه براي تميز كردن آنها بهتر است از گردگيرهاي پري استفاده نكنيد چون گرد و خاك به آنها نمي‌چسبد و فقط از يك مكان به مكان ديگر منتقل مي‌شوند. بهترين گزينه، گردگيرهاي ريزبافت يا پارچه‌هاي ميكروفيبر يا الكترواستاتيكي هستند كه گردوخاك را به‌خود مي‌گيرند و نگه‌مي‌دارند و بعد از تمام شدن گردگيري به راحتي شسته مي‌شوند و دوباره قابل استفاده هستند. اگر دستمال يا پارچه‌های معمولی در دسترس داريد و با آنها خانه را تميز مي‌كنيد، حتما با كمی آب مرطوبشان كنيد تا گردوخاک به آنها بچسبد. 🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷ ┏ • • - • - • - • - • - ┓ @Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃› ┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
. ❤️ تو مسیر برگشت به این فکر کردم که اصلا لباس مناسبی ندارم .. برای خودم دو تا تی شرت و تاب و شلوار خریدم .. مدتها بود که برای خودم خرید نکرده بودم و همین چند تکه لباس کلی حال دلم رو خوب کرد .. از جلوی مغازه ی لباس زیر فروشی رد میشدم که بی اختیار ایستادم .. وضع لباس زیرهام خیلی بد بود حتی از لباسهای بالایی بدتر... امشب ... با یادآوری اتفاقی که قراره امشب بیوفته طپش قلبم تندتر شد و تو یه لحظه تصمیم گرفتم خرید کنم .. دو تا ست رنگی خریدم .. درسته ازدواجمون موقته ، ولی مرد جوونی که امروز برای اولین بار دیدم برخلاف انتظارم مرد خوشتیپ و جذابی بود و نمیخواستم برای همیشه با یادآوری من حالش بهم بخوره .. چشمهام رو که باز کردم غروب شده بود .. سریع بلند شدم و کمی خونه رو مرتب کردم و یه دوش گرفتم .. موهام رو سشوار کشیدم .. خواستم کمی آرایش بکنم ولی خجالت میکشیدم .. موهام رو از پشت ساده بستم و یکی از تیشرتهایی که ظهر خریدم رو پوشیدم .. از ساعت هشت بیکار نشستم و تلویزیون نگاه کردم .. چشمهام تلویزیون رو میدید ولی هواسم به قدری پرت بود که نمیفهمیدم چی نشون میده .. تو دلم رخت میشستند .. نکنه حامله نشم و بخواد پولی که داده رو پس بگیره .. نکنه حامله بشم و یه وقت مامان بیاد تهران و بفهمه .. نفهمیدم کی زمان گذشت .. با صدای زنگ از جا پریدم ....👇👇👇👇👇 ادامه در اینجا👇👇👇❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/2674983167C1a6cf754d5 داستان زندگی مریم و عباس 👆🏻😍 همون که ایتارو ترکونده😍😍 کاملش سنجاق شده👆🌸
🌸🍃 قال علی (علیه السلام): من کثر کلامه کثر خطاوه و من کثر خطاوه قل حیاوه و من قل حیاوه قل ورعه و من قل ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النار. امام علی (علیه السلام): هر کس که سخنش بسیار باشد گناهش بسیار گردد و هر که گناهش بسیار گردد، حیاء و شرمش اندک شود و آنکه حیاء و شرمش اندک شود، پارسایی وی کم گردد. و هر که پارسایی اش کم شود، دلش می میرد و هر که دلش بمیرد داخل آتش گردد. ☀️ 🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷ ┏ • • - • - • - • - • - ┓ @Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃› ┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
❤️💜 🌼🍃فال روزانه متولدین فروردین امروز با این که نیت های خوبی در سر دارید به شدت احساس بی قراری می کنید. نمی توانید آرام بگیرید، زیرا به نظر می رسد که اورانوس نا آرام نمی خواهد سیاره ی کلیدی شما را که مریخ است به حال خودش بگذارد. این فعل و انفعالات کهکشانی ممکن است شما را به دام عصبانیت بکشاند. از این تحریک پذیری که دچار آن شده اید نفعی به شما نمی رسد، پس بگذارید همه بدانند که چه قدر حساس هستید، اما حواس تان باشد که به حد و حدود آن ها تجاوز نکنید و نگذارید همه چیز بدتر شود. اکنون بهترین پیشنهاد این است که انرژی آتشین خود را به کار معطوف کنید. 🌼🍃فال روزانه متولدین اردیبهشت امروز ممکن است درباره ی اختلافات شدیدی که در یک رابطه اتفاق افتاده قضاوت اشتباه کنید. به غلط فکر می کنید که می توانید فقط با یک حرکت جادویی به همه ی مشکلات پایان دهید. اما باید بدانید که اختلافات به وجود آمده را نمی توانید به این آسانی ها رفع کنید. باید راهکاری در پیش بگیرید تا آتش زیر خاکستر شعله ور نشود، مثلاً می توانید ریشه ای به قضیه نگاه کنید و با کسانی که دوست شان دارید مهربان تر و نرم تر باشید. یادتان نرود که به دیگران احترام بگذارید، همان طور که انتظار دارید آن ها به شما احترام بگذارند. 🌼🍃فال روزانه متولدین خرداد به طرز ناموفقی تلاش می کنید تا آن چه را که دیگران به وضوح در حرکات و رفتار شما می بینند انکار کنید، اما واقعیت این است که اقدامات شما آشکارا نیت های تان را برملا می سازد. انکار این قضیه فقط وقت تلف کردن است، پس بهتر است بدون این که مقاومت کنید پیامد کارهای تان را بپذیرید. باید آن چه را در فکرتان می گذرد با دیگران در میان بگذارید و حقیقت را پنهان نکنید، بعضی از اطرافیان تان حق شان است که تمام ماجرا را بدانند. وقتی همه چیز را گفتید با بازخوردهای خوبی مواجه خواهید شد که شما را شگفت زده می کند. 🌼🍃فال روزانه متولدین تیر امروز این قابلیت را دارید که بهترین های تان را به نمایش بگذارید، اما یادتان باشد که لزومی ندارد دست به اغراق و بزرگنمایی بزنید. غلو نکنید، زیرا دیگران این حرکت شما را نوعی نشانه ی عدم امنیت خواهند دید. اگر نسبت به حقیقت خود آگاه باشید و زیاده روی نکنید می توانید بدرخشید. 🌼🍃فال روزانه متولدین مرداد امروز به نظر می رسد که با دو رویه ی متفاوت روبرو هستید. ترس از آسیب پذیری موجب می شود تا نصفی از روز را با احساس خجالت دست و پنجه نرم کنید. اکنون ماه به نشانه ی شما بازگشته است، از این رو احتیاطی که در ابتدای روز داشتید کم کم به رفتاری مثبت تر و اجتماعی تر تبدیل خواهد شد. لزومی ندارد که دلیل تغییر رفتارتان را به کسی توضیح دهید، فقط آن کاری را انجام دهید که فکر می کنید درست است و بگذارید که عشق و دوستی راهنمای شما باشد. 🌼🍃فال روز متولدين شهريور اگر چه تصمیم ندارید که همه چیز را رو کنید، اما می خواهید بخشی از احساسات تان را به نمایش بگذارید. اما یادتان باشد که این اقدام می تواند شما را در یک وضعیت غیر منتظره قرار دهد و نقاط ضعف تان را آشکار نماید. بدانید که با این رفتار چیزی به دست نخواهید آورد، همه چیز خودش به طور طبیعی و در زمان مناسب اتفاق می افتد. اکنون باید به رویاهای تان توجه کنید تا مسیر آینده را به شما نشان بدهد 🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷ ┏ • • - • - • - • - • - ┓ @Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃› ┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
❤️💜 🌼🍃فال روزانه متولدین مهر می دانید که اگر اکنون درباره ی یک موضوع خاص سکوت کنید می توانید برنامه های تان را پیش ببرید، اما وقتی دوستان و آشنایان تان از شما سؤال می پرسند دیگر نمی توانید مهر خاموشی بر لبان تان بزنید. حواس تان باشد که آن ها را تا چه حد در جریان امور قرار می دهید، یعنی قبل از این که چیزی بگویید باید به همه ی جوانب فکر کنید. یادتان باشد حرفی را که زده شده نمی توانید پس بگیرید، پس حواس تان جمع باشد. 🌼🍃فال روزانه متولدین آبان نیازی نیست دنبال سرگرمی بگردید، امروز اطرافیان تان تفریحات زیادی تدارک دیده اند که شما را هم به آن ها دعوت خواهند کرد. این اجازه را دارید که کمی از انجام کارهای روزمره فارغ شوید، اما یادتان باشد که باید مهم ترین وظایف تان را هر طور شده انجام دهید و بعد به تفریحات تان بپردازید. بعضی چیزها اجتناب ناپذیر است، کارهای نیمه تمام که خودشان انجام نمی شوند، شما باید به آن ها رسیدگی کنید. اگر امروز تعهدات اساسی خود را نادیده بگیرید ممکن است فردا برای تان مشکل درست شود. سعی کنید مسئولیت پذیر باشید، این رفتار به نفع شماست. 🌼🍃فال روزانه متولدین آذر مدام به فکر سفر و گردش هستید، به همین خاطر نمی توانید به وضعیت موجود پایبند بمانید. نمی دانید چه قدر می توانید صبر کنید تا زمان عملی کردن نقشه های تان فرا برسد. باید بدانید که برای ارضای این حس نیازی نیست حتماً به یک سفر دور و دراز بروید. به خاطر ماجراجویی نباید امنیت خود را به خطر بیندازید. باید راهی پیدا کنید تا بدون به هم زدن شرایط حاضر به هیجانی که می خواهید دست پیدا کنید. 🌼🍃فال روزانه متولدین دی اکنون باید یک نمایش حسابی ترتیب دهید تا همه بفهمند که وقتی موضوع شادی و تفریح در میان است تا چه اندازه می توانید جدی باشید. قبل از این که با دوستان یا خانواده به خوش گذرانی بروید باید اول از همه یک برنامه ی دقیق تدارک ببینید. البته شرایط حاضر در حال تغییر است و شاید مجبور شوید برنامه های تان را کمی دست کاری کنید. برای این که به لذت های مورد نظر دست پیدا کنید باید از خودتان انعطاف پذیری نشان دهید. 🌼🍃فال روزانه متولدین بهمن اکنون تصمیم دارید که زندگی تان را ساده تر کنید، اما متأسفانه روابط تان با دیگران بد جور پیچ و تاب خورده است. ممکن است با دیگران اختلاف نظر داشته باشید، ام اهیچ راهی هم برای برون رفت از این وضعیت به نظرتان نمی آید. اگر این قضیه را نادیده بگیرید فشار بیشتری به شما وارد می شود. نباید فقط خودتان حرف بزنید و خواسته های تان را بیان کنید، بلکه گوش شنوا هم داشته باشید و به دیگران فرصت حرف زدن بدهید. 🌼🍃فال روز متولدين اسفند شاید دل تان بخواهد که کمی هم بدون فکر عمل کنید، اما یادتان باشد که امروز به نفع تان است که از سرعت خود بکاهید و سلامت مسیر را بر هم نزنید. برنامه ای که ترتیب داده اید بسیار سخت گیرانه به نظر می رسد و تمایل دارید که رفتاری غیر معمول را در عملی کردن آن در پیش بگیرید. باید یاد بگیرید که تعادل را برقرار سازید، هم به احساسات تان توجه کنید و هم به ذهن خلاقی که دارید 🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷ ┏ • • - • - • - • - • - ┓ @Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃› ┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
✅ با نامزدی های به هم خورده چگونه کنار بیاییم؟ فراموش نکنید که این شرایط بسیار سخت است اما کشنده نیست بنابراین بهتر است که در روزهای نخستین این اتفاق ناگوار به اندازه کافی به خودتان فرصت و استراحت دهید سوال : در دوران نامزدی بنا به دلایلی رابطه مان بهم خورد و من خیلی نامزدم را دوست داشتم و الان خیلی داغونم و افسرده شدم و حوصله هیچ کاری را ندارم چگونه می توانم به خود مسلط تر شوم و آن دوران را هر روز مرور نکنم؟ پاسخ از اتفاقی که برای شما افتاده بسیار متاسفم در هر حال بر هم خوردن رابطه ای که به آن دل خوش کرده بودید بسیار سخت است. پاسخ : شرایط روحی شما برای من کاملا قابل درک است اما در هر حال اتفاقی است که رخ داده و این واکنش های شما کاملا طبیعی است. بنابراین شما باید این شرایط را بپذیرید و طبیعی بودن آن را قبول کنید و سپس برای رفع این دوره بحرانی تلاش کنید. لذا این اقدامات را هم حتما انجام دهید : گام اول فراموش نکنید که این شرایط بسیار سخت است اما کشنده نیست بنابراین بهتر است که در روزهای نخستین این اتفاق ناگوار به اندازه کافی به خودتان فرصت و استراحت دهید. همچنین به خودتان اجازه دهید که در برابر این اتفاق به سوگواری پرداخته و حتی تا جایی که دوست دارید گریه کنید. حتی مرخصی تحصیلی بگیرید . تمام روز را بخوابید و سعی کنید از خوراکی های شیرین مانند بستنی و ... استفاده کنید. گام دوم فقط نیمه خالی لیوان را نبینید بلکه به جنبه های مثبت این رویداد نیز توجه داشته باشید.وقتی ما با مشکلات عاطفی شدید مواجه می شویم و قلبمان می شکند، یعنی یک انسان عاطفی هستیم و این امتیاز کمی نیست؛ سعی کنید برای کنار آمدن با این مساله دایما از خودگویی های مثبت استفاده کنید مانند "این اتفاق هم می گذرد" و یا " من تحمل این فشار شدید را دارم" و ... برخی دیگر از افراد نیز سعی می کنند از اذکار مذهبی و یا دعا و نیایش (برای کسب آرامش) بهره گیرند. گام سوم ارتباط نزدیک تری با دوستان و اقوام خود بر قرار کنید. این اقدام به شما کمک می کند تا غم و اندوه خود را با آنها تقسیم کنید. از دیدن فیلمهای پریشان کننده و یا موسیقی غمگین خودداری کنید و در ازای آن سعی کنید موسیقی شاد و یا حتی فیلم های کمدی و یا تصاویری که تضمین کننده احساس خوب در شما هستند، استفاده کنید. گام چهارم سعی کنید خودتان را وادار کنید که از خانه خارج شده و روابط اجتماعی برقرار کنید حتی اگر این کار برایتان مشکل است به یک پیاده روی طولانی بروید. در طی مسیر سعی کنید به طور طبیعی هیجانات خود را ابراز کنید. حتی می توانید در اوقاتی که در منزل هستید، بنویسید، نقاشی کنید، موسیقی گوش دهید و یا ورزش نمایید. ترشح آندروفین ناشی از ورزش کردن به شما کمک می کند که زودتر روحیه از دست رفته تان را بازیابید. یک کاغذ بردارید و تمام احساسات و ناراحتی های خود را بر روی آن یادداشت کنید. آخر هفته را به خارج از شهر رفته و نفسی تازه کنید. حتی برخی از مشاوران توصیه می کنند که هر خاطره ناراحت کننده و رنج آوری را که از این اتفاق اخیر دارید بر روی کاغذ نوشته و داخل یک جعبه بگذارید و بعد جعبه را به داخل آب بیندازید. گام پنجم تمام اوقات خود را با دوستانتان پر کنید. این اقدام به شما کمک می کند تا در زمانهایی که در کنار دوستان خود هستید کمتر احساس رنجش و ناراحتی بکنید. گام ششم فعالیتهایی را انتخاب کنید که همه وقت شما را پر کند، ذهن شما را به خود مشغول کند و حتی حواستان را پرت کند تا اعتماد از دست رفته تان را به دست آورید. هر روز به مدت مشخصی شروع به دویدن کنید. به کلاسهای یوگا بروید و یا حتی سعی کنید یک زبان جدید بیاموزید. فراموش نکنید که نباید غم و اندوه را در درون خود حبس کنید بلکه آن را تخلیه کرده و با دیگران در میان بگذارید. گام هفتم به طور پیوسته فعالیتهای اجتماعی خود را حفظ کنید و به ورزش ادامه دهید هر گاه احساس رنجش شدید کردید حتما با یکی از نزدیکان خود صحبت کنید بنابراین به حفظ رابطه دوستانه بسیار توجه کنید و به خاطر داشته باشید که هیجاناتی مانند غم، خشم، ترس، گناه و ... از ویژگی های طبیعی شرایط شماست. تمرکز بیش از حد و یا نادیده گرفتن این هیجانات فرآیند سلامتی شما را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد بنابراین بنویسید، گریه کنید، درددل کنید و ... اما احساساتتان را محبوس نکنید. مراجعه به یک روان شناس هم اکیدا توصیه می شود. 🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷ ┏ • • - • - • - • - • - ┓ @Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃› ┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
❌🌸 ﺷﺎﻫﺪ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ:ﺭﻭﺡ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺟﻠﺴﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﻮﺀﻇﻦ ،ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺟﺴﺪﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﯾﮏ ﭼﻤﺪﺍﻥ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮐﻮﺩﮎ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺎﻫﺪ ﻣﺮﮒ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺑﯿﺎﻥ ﺟﺰﺋﯿﺎﺕ ﮐﺎﻣﻞ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺑﻪ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻫﻤﺸﻬﺮﯼ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﻋﮑﺎﺳﺎﻥ ﻭ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺎﻫﺪ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺯﻭﻡ ﻣﯽ ﺷﺪ، ﭘﺴﺮﮎ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻗﺎﺿﯽ ﻋﺰﯾﺰﻣﺤﻤﺪﯼ ﺑﻪ ﺻﺤﻦ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭘﻨﺞ ﻗﺎﺿﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﺍﻭ ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﮑﺎﺳﺎﻥ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ. ﺑﺎ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺳﺎﺯ، ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩ: ﺁﻥ ﺷﺐ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻧﮓ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﺩﺭﺁﻣﺪ. ﭘﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﺎﻟﻪ ﺳﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺯﻥ ﺯﺷﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﺷﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ، ﻣﯿﻮﻩ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﻣﻦ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺩﺭ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮔﻔﺖ ﺳﻬﯿﻼ ﺑﺮﻭ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﺮﯾﺎﮎ ﺑﺨﺮ. ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﮑﺮﺩ. ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺑﺮﻭ. ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﯽ، ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﻭ. ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺳﺮﯾﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ. ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﻋﻮﺍ ﮐﺮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﻭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺎﻟﻪ ﺍﻡ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻧﮕﺬﺍﺷﺖ. ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺯﺩ. ﺳﺮﺵ ﮔﯿﺞ ﺭﻓﺖ ﺧﻮﺭﺩ ﺯﻣﯿﻦ. ﺍﺯ ﺩﻣﺎﻏﺶ ﺧﻮﻥ ﺁﻣﺪ. ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺨﻮﺍﺏ. ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ. ﺗﻤﺎﻡ ﭼﺮﺍﻍ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ. ﻣﻦ ﺳﻌﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺨﻮﺍﺑﻢ. ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﭼﺮﺍﻍ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻭ ﺣﻤﺎﻡ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻣﻦ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﻡ، ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﺮﺩ ﺳﻤﺖ ﺣﻤﺎﻡ. ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﻤﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﭘﺸﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺭﻭ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ. ﺑﻌﺪ ﺭﻓﺖ ﭼﻤﺪﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﺗﺎﻗﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﭼﻤﺪﺍﻥ. ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﭼﻤﺪﺍﻥ. ﻣﻦ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺑﻮﺩﻡ. ﺁﺧﻪ ﺍﻭﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻨﺪ. ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺯ ﺣﻤﺎﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ. ﻣﻦ ﺩﻭﯾﺪﻡ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺯﺩﻡ. ﺍﻣﺎ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﺎﻡ ﯾﮏ ﻃﻨﺎﺏ ﻗﺮﻣﺰ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺧﻔﻪ ﮐﺮﺩ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﭼﺎﻗﻮ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﻢ.ﻭﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﺆﺍﻻﺕ ﻗﺎﺿﯽ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﻗﺖ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ، ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ: ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﭼﻤﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺣﺴﯿﻦ. ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﻮﻝ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ، ﺑﯿﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ. ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺴﯿﻦ ﺁﻣﺪ ﮔﻔﺖ ﺯﻧﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﭼﻤﺪﺍﻥ ﺍﺳﺖ. ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﺁﺭﻩ. ﺣﺴﯿﻦ ﮔﻔﺖ: ﺑﺒﯿﻨﻢ. ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺍﺳﺖ.ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺳﺮﮐﺎﺭﺵ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ ﺩﺭ ﺭﺍ ﻗﻔﻞ ﮐﺮﺩ. ﻣﻦ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭﺧﺎﻧﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﻭ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ. ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪ، ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ. ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﯿﺦ ﺩﺍﻍ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﺆﺍﻝ ﻗﺎﺿﯽ ﻣﺒﻨﯽ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺗﻮ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﻓﺎﺵ ﮐﺮﺩﯼ، ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ ﯾﮏ ﺷﺐ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻮﺩﮎ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻓﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻬﺪﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﻣﺪﻋﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﻗﺎﺿﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺑﻮﺩ ﭘﺪﺭﻡ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﻮﺩ. ﺍﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﺸﺪ. ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﺍﺵ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﺪﺭ ﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻃﻮﻝ ﻣﺪﺕ ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ، ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺣﺴﯿﻦ ﺳﯽ ﻭ ﺷﺶ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺳﻬﯿﻼ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻫﺸﺖ ﺑﻬﻤﻦ ﻣﺎﻩ ﺳﺎﻝ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﺑﻪ ﮐﻼﻧﺘﺮﯼ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﮐﻤﺎﻟﺸﻬﺮ ﺍﻋﻼﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺳﻬﯿﻼ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﻋﻼﻡ ﻭ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﮐﻼﻧﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮑﯽ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺟﺴﺪ ﺯﻥ ﻧﺎﺷﻨﺎﺳﯽ ﺩﺍﺧﻞ ﭼﻤﺪﺍﻥ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﮐﻼﻧﺘﺮﯼ ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ ﭼﻬﺎﺭ ﺑﺎﻍ ﺳﺎﻭﺟﺒﻼﻍ ﮐﺸﻒ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺟﺴﺪ ﺳﻬﯿﻼ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﺷﺪ. ﺣﺴﯿﻦ ﺗﺤﺖ ﺑﺎﺯﺟﻮﯾﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺎﻫﺪ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺫﮐﺮ ﺟﺰﺋﯿﺎﺕ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺣﺴﯿﻦ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺩﻭ ﻓﻘﺮﻩ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﮐﯿﻔﺮﯼ ﺍﺳﺖ، ﺻﺒﺢ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﻇﻬﺎﺭﺍﺕ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻟﺶ ﺑﺎ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯼ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ. ﻭﯼ ﺿﻤﻦ ﺭﺩ ﺍﺗﻬﺎﻡ ﻗﺘﻞ ﻋﻤﺪﯼ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ: ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻗﺘﻞ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﮐﺲ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ. ﻣﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﻡ. ﺁﺯﺍﺭﻡ ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ ﺑﺮﭘﺎﯾﻪ ﺍﯾﻦ ﮔﺰﺍﺭﺵ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻓﺎﻉ ﻭﮐﯿﻞ ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ، ﺑﺎ ﺍﻋﻼﻡ ﺧﺘﻢ ﺟﻠﺴﻪ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﺗﻮﺳﻂ ﻗﺎﺿﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺣﮑﻢ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﻇﺮﻑ ﻣﺪﺕ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﻮﺩ ﻣﻨﺎﺑﻊ: ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻫﻤﺸﻬﺮﯼ - ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻬﺪﯾﻪ ﻣﺼﻄﻔﺎﯾﯽ 🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷ ┏ • • - • - • - • - • - ┓ @Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃› ┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
سوال ۸۱۰🌸🍃 با سلاممن دختری راحت در پوشیدن لباس و پوشش هستم... ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 25 ساله ) با سلام من دختری راحت در پوشیدن لباس و پوشش هستم یعنی درکناردایی و عموهایم و بقیه افرادرمحرم فامیل راحت می توانم بنشینم و با لباسهای آستین کوتاه و راحت ولی من در کنار برادر و پدر خود نمی توانم به همان آسانی که کنار آنها لباس می پوشم بپوشم مخصوصا در کنار برادرم.نمی دانم علت از چیست؟فقط می توانم بگویم که برادرم به هر دختر و زنی در جامعه و خیابان یا فامیل و دوست و آشنا و خلاصه هر کسی به دیده ی بدبینی نگاه می کند و هر وقت دختر یا زنی را در خیابان می بیند در پیش ما می گوید این دختر یا زن فساد اخلاقی دارد و حتی زنان و دختران با پوشش نرمال و یا حتی چادر و کلا هر گونه انسان مونث را جز انسانهای فساد اخلاقی می داند و با کلمه هایی که برای من آزار دهنده است به آنها خطاب می کند وقتی هم از این رفتار او شکایت می کنم می گوید تو و مادرم با همه ی زن ها و دخترهای دنیا فرق می کنید و شما پاک هستید و .. که من اصلا از این حرفهایش هم خوشم نمی آید به این علت و ترس از این که به من حرف ناربطی به لباس و قیافه ام نگوید حتی در داخل منزل هم نمی توانم راحت لباس بپوشم و واقعا معذبم تا جایی که بعضی مواقع می خواهم در کنارش روسری سر کنم تا حرف ناربطی نگوید و لی با این کارها به خودم زیان می رسانم و آسایشم سلب می شود .برادرم در حرفها و باورهایش همیشه مصر است و نمی خواهد این رفتار بدش را ترک کند مادرم هم در این زمینه اورا تشویق می کند که هر دختر و زنی را میبینند با الفاظ و افکار بد و فکرهای بد در مورد همه ی زنها و دختران فکر کند.به نظر شما چرا برادرم همه ی دختران و زنها را دارای فساد اخلاقی می داند این دیدگاه برادرم در زندگی به من خیلی آسیب می رساند , و برایم غیر قابل تحمل است.باتشکر مشاور: اکرم اکبری با سلام.ممکن است برادر شما در مورد یک یا چند مورد از افرادی که میشناسد بتواند قضاوت کند ولی درست نیست که همه افراد اطرافمان را به یک چشم نگاه کنیم و بقول معروف تر و خشک را باهم بسوزانیم.معمولا انسانها با دیدن چند مورد خاص که در ااطراف میبینند این موارد را به همه جامه تعمیم داده و تبدیل به یک عقیده در ذهن خواهد شد.اینکه در مورد شما و مادرتان هیچ حرف بدی نزده اند شاید به این خاطر است که چیز بدی از شما ندیده و در ذهنش نیست و شما اگر هر کاری کنید باز هم به شما اطمینان دارند،اگر نمونه های مشابه شما باز هم ببیند بتدریج این ذهنیت تغییر میکند که احتمال وجود ادمهای خوب هم هست و صرفا بادیدن چند نفر نمیتوان به همه افراد دید منفی داشت.در مورد خودتان باید گفت که برادرتان است که دیدگاه اشتباهی دارند وگرنه شما نزد افراد محرم راحت هستید،اگر هم به شما نیز دید منفی پیدا کند مقصر شما نیستید پس خودتان را اذیت نکنید و کمک کنید که برادرتان با افرادی که واقعا خوب هستند ارتباط داشته باشند نا این افکارشان را بتوانند تغییر دهند. از طرفی در دین ما نهی شده از اینکه با گمان سوء و بد به مردم جامعه و برادران و خواهران دینی خود نگاه کنیم و خدانکرده موجب غیبت و تهمت میشود که عذاب سخت الهی را در بردارد . هیچگاه نمیتوان همان کسانی که از نظر پوشش و حجاب کوتاهی میکنند را افرادی فاسد و خدانکرده بی دین تلقی کرد . سوء ظن مقدمه افتادن در گناهان نابخشودنی است . به برادرتان بگویید اگر از این وضع ناراحتی به جای سوء ظن میتوانی امربه معروف و نهی از منکر کنی آنهم با شرایط و ملزومات آن و خودش را به خاطر دیگران دچار گناهان بسیار نکند. موفق و سربلند باشید. 🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷ ┏ • • - • - • - • - • - ┓ @Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃› ┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
🫂 یواشکی های زندگی💍🔞
#داستان_زندگی 🌸🍃 .. با ناراحتی میزو جمع کردم و ظرفا رو شستم و رفتم تو هال دیدم عرشیا نیست..اصلا نم
🌸🍃 ! عقب گرد کردمو رفتم تو اتاق..دیگه نمی تونستم تحمل کنم.عرشیا از موضعش پایین نمی اومد همونجا رو تخت دراز کشیدم و انقدر گریه کردم تا خوابم برد.. صبح که خواب بیدار شدم سرم بدجور درد می کرد.. جای عرشیا دست نخورده بود..شونه ای بالا انداختمو زیر لب گفتم:به درک موهامو شونه کردم حوصله شستن دست و صورتمو نداشتم از اتاق رفتم بیرون و یه راست رفتم تو آشپزخونه..دیشب درست و حسابی شام نخورده بودم..عرشیا رو کاناپه خوابیده بود..هیچی روش ننداخته بود..اومدم عقب گرد کنم برم یه چیزی بیارم بندازم روش ولی یه حسی بهم گفت:به من چه بذار یخ بزنه..پسره ی نامرد.. بغض کردم باز..رفتم تو آشپزخونه دیدم نمی تونم صبحونه بخورم..از گلوم پایین نمی ره..یه لیوان آب پرتقال برداشتمو یه نفس سرکشیدم تا شاید بغضمم باهاش بره پایین..ولی انگار نه انگار..آهی کشیدم و برگشتم تو اتاق..باورم نمی شد..شهاب به خاطر یه رستوران زندگیمو بهم ریخت؟؟؟؟انقدر نامرد؟انقدر پست؟ نفهمیدم اشکام کی ریخت رو گونم..انقدر همونجا موندم و گریه کردم تا دوباره خوابم برد.. ***** الان سه هفته ست که زندگی همونجوریه..سرد و تلخ تنها تفاوتش اینه که دیگه سایه ی اون مرد با صدای خشنش و شهاب تو زندگیمون نیست..وقتی زهرشونو ریختن دیگه تو زندگیمون باشن که چی بشه؟؟ رابطه منو عرشیا شده در حد یه سلام و شب بخیر اونم به زور..یعنی منم تمایلی ندارم..ازش سرد شدم ..باور نمی کنم این همون عرشیایی باشه که می گفت بهم اعتماد داره..اونوقت به خاطر چند تا حرف .. هه آخرش ذاتشو نشون داد..اصلا علاقه ندارم براش توضیح بدم..نمی دونم چمه..حالم خوب نیست..انقدر فکر و خیال دارم که کم کم دیوونه می شم.. مهمونی وقتی دعوت می شیم باید یه جوری بپیچونیم..جفتمون حوصله نقش بازی کردن نداریم..شدیم همخونه هم دیگه..عرشیا شبا تو اتاق کارش می خوابه..اونجا یه تخت یه نفره داره..حریم شخصی داریم..جالبه..زن و شوهر نسبت به هم حریم شخصی دارن !! روز جمعه به اندازه کافی دلگیر هست..دیگه با این وضعیت طلا شده .. تو جام غلت می زنم و گوشیمو برمیدارم بازی کنم..ولی می بینم حوصلشو ندارم و گوشی رو پرت می کنم سرجاش. خیلی وقته از الهام اینا خبری ندارم..از همون شب عروسیمون رابطمون شده بود در حد اس ام اس الان که دیگه هیچی..حوصله شونو ندارم..البته اونام بیان منو ببین خب حوصلشون سر می ره.. فکر هر چیزی رو می کردم الا این که زندگیم برسه به اینجا..یه نواخت شده..باید یه تکونی بدیم به خودمون..ولی دوست دارم عرشیا پیش قدم شه..اونم که انگار کوتاه بیا نیست و هنوز منو مقصر می دونه.. خسته شدم از این زندگی..خدایا زندگیمو تمومش کن یا این وضعیت مسخره رو.. دیگه تحمل ندارم کارم شده شب و روز لعنت کنم شهاب رو..حتما اون مبلغ می خواسته جبران رستوران و شعبه هاش بشه..هه آخرم پولو نگرفت..همین که زندگیمو بهم ریخت براش کافی بود.. باورم نمی شد زندگیم برسه به اینجا..گناه من چی بود؟جز این که نخواستم زیر بار یه ازدواج زوری برم که آخرشم یه معامله بود سر من؟ فکر نمی کردم عرشیا راد این مردی که عاشقش بودم و اونم ادعا می کرد عاشقمه انقدر بی منطق باشه.. شهاب خوب نقش بازی کرده بود و عرشیا هم خوب خر شده بود و همه حرفاشو باور کرد..الان فقط باور من از عشق عرشیاست که رفته زیر سوال.. خسته شدم از این همه فکر و خیال از جام بلند شدم رفتم آشپزخونه و برای خودم یه لیوان شیر گرم کردم..ساعت 10 صبحه.. عرشیا عادت کرده بدون صبحونه می زنه از خونه بیرون..شبا هم که دیر می آد..لیوان رو برداشتم و خواستم برم جلوی تی وی شیر بخورم که وقتی برگشتم با دیدن قامت بلند عرشیا جلوی آشپزخونه لیوان از دستم افتاد..نرفته برگشته که چی بشه؟فکر این که برای رفع شکش یهو برگشته باعث شد پوزخند بزنم انگار عرشیا پوزخندمو دید که اومد جلو و من ناخودآگاه یه قدم رفتم عقب..دمپایی پام نبود و صاف پامو گذاشتم روی خورده شیشه ها..درد بدی تو پام پیچید که اخمام رفت تو هم..عرشیای سرد همیشگی جاشو داد به یه عرشیای نگران و مهربون اومد جلو و گفت: - مگه می خوام بزنمت که می ری عقب؟؟؟ببین چیکار کردی با خودت سرمو گرفتم پایین پامو ببینم..خون زیر پام جمع شده بود .. معلوم بود بدجور بریده پام..دردم کم کم داشت زیاد می شد..ولی من اون لحظه به تنها چیزی که فکر می کردم این بود که از دست عرشیا فرار کنم برم..دیگه نمی خواستم حتی یه لحظه پیشش باشم..ولی هیچ راهی نداشتم و تا به خودم بیام دستشو انداخت زیر زانومو و پشت گردنمو منو چسبوند به خودش.. تازه فهمیدم چقدر بهش احتیاج دارم..به گرمای تنش..به ضربان قلبش که آرومم می کرد و من همیشه سعی داشتم محتاج بودن بهش رو انکار کنم.. منو نشوند رو کاناپه و رفت باند آورد زخممو محمکم بست که باعث شد جیغم در بیاد بعدم رفت مانتو و روسریمو آورد و تنم کرد..
🫂 یواشکی های زندگی💍🔞
#همسرداری 🌿 سوالات کافی نمی‌پرسیم تصور کنید تصمیم گرفته‌اید تا ماشین جدیدی بخرید. خیابان اصلی را
🌿 . «ندانستن» خوشبختی نمی‌آورد جدا از سه دلیل ذکر شده، حقیقی که راجع به عشق و تمامی زندگی خود دارد، اینست که: چیزی که از آن آگاهی ندارید به شما صدمه خواهد زد. هرچه اطلاعات شما راجع به کسی بیشتر باشد، بهتر می‌توانید تصمیم بگیرید آیا برای شما همسر خوبی خواهد بود یا نه. هر چه اطلاعات شما راجع به کسی کمتر باشد، احتمال اینکه عصبانی و یا مایوس شوید و دلتان بشکند نیز بیشتر خواهد بود. چه موضوعاتی را بپرسیم؟ *وضعیت خانوادگی و کیفیت روابط خانوادگی او * روابط قبلی او و دلایل بهم خوردن آنها * درس‌های آموخته شده از تجارب زندگی او *اخلاقیات (اصول و نظام اخلاقی) و ارزش‌های او * نگرش و طرز برخورد او در مواجه با عشق، تعهد و برقراری ارتباط *فلسفه روحی و مذهبی او * اهداف زندگی شخصی و شغلی (حرفه‌ای) او اشتباه! علائم هشداردهنده که حاکی از مشکلات بالقوه هستند را نادیده می‌گیریم * آیا تا به حال به خاطر عدم توجه کافی به چیزی که همسرتان انجام داده بود، احساس حماقت کرده‌اید؟ چیزی که خبر از پیامدهای بدی می‌داده است؟ * آیا شما فکر می‌کنید شخص مثبتی هستید و تنها نکات خوب و مثبت دیگران و اتفاقات را می‌بینید؟ * آیا وقتی که به روابط گذشته‌تان نگاه می‌کنید، چیزهایی می‌بینید که آن موقع نمی‌دیدند؟ اگر به یکی از سوالات بالا جواب مثبت دادید، احتمالا اشتباه (2) را مرتکب شده‌اید. چیزی از کسی که به ازدواج با او فکر می‌کنید، مشاهده می‌کنید که نشانگر این واقعیت است که باید محتاط‌تر باشید، اما خودآگاه یا ناخود‌آگاه ترجیح می‌دهید که از آن چشم‌پوشی کنید. شما اینکار را به یکی از طرق زیر انجام می‌دهید: با کم اهمیت جلوه دادن آن: «او واقعا آنقدرها هم نمی‌نوشد. بیشتر آخر هفته‌ها به علاوه فقط هم...» با توجیه کردن کارهای او: «من می‌دانم که ممکن است حسود به‌نظر بیاید اما این فقط به این خاطر است که شوهر قبلیش به او خیانت کرد و به او احساس ناامنی زیادی داد او واقعا از این رفتارش منظوری ندارد.» با منطقی جلوه دادن کارهای او: «احمقانه است اگر او بدنبال شغل جدیدی بگردد. آن هم موقعی که چیزی نمانده تا «متن» خود را بفروشد. با این کار او وقت بیشتری خواهد داشت تا نسخه نهایی‌اش را ویرایش کرده و با چند آژانس و کارگردان ملاقات کند. با انکار کردن: «منظورتان چیست؟ آیا شما فکر می‌کنید او با من رفتار خوبی ندارد؟ او فوق‌العاده است. هیچ‌وقت هیچ‌کس آن‌گونه که او مرا دوست دارد، دوست نداشته بود شما به خوشبختی من حسادت می‌کنید». مضحک است، اما هر اندازه مهربان‌تر و مثبت‌تر باشید، به همان میزان نیز مستعد آن خواهید بود تا علامت‌های خطر را در روابطتان نادیده بگیرید. اگر عادت دارید که دنبال چیزهای خوب و مثبت افراد باشید و توانایی‌های بالقوه آنها را ببیند، آنگاه از ویژگی‌ها و رفتارهای ناراحت‌کننده همسرتان چشم‌پوشی می‌کنید و در نهایت به این نتیجه تلخ می‌رسید که می‌بایست در ابتدا توجه بیشتری می‌گردید. نادیده گرفتن علامت‌های هشدار‌دهنده از مشکلات احتمالی، یکی از خطرناکترین اشتباهاتی است که ما به هنگام ازدواج مرتکب می‌شویم. ما چشممان را به روی چیزهایی که نمی‌خواهیم ببنیم، می‌بندیم و بدین‌گونه خود را آبستن یاس، ناامیدی، اجحاف و خشم می‌کنیم: «بار اول که با تو آشنا شدم، این‌طور نبودی.» «اگر می‌دانستم که چنین مشکلی داری، هرگز خودم را گرفتار تو نمی‌کردم.» «تو تغییر کرده‌ای، این‌طور نبودی.» اینها چیزهایی هستند که زمانی که به ناچار با حقیقت روبرو می‌شویم، به همسر خود می‌گوییم. صرف نظر از مواردی که در آن کسی آگاهانه و از روی عمد ما را گول می‌زند، اغلب این مائیم که خود را گول می‌زنیم. نادیده گرفتن علامت‌های هشدار‌دهنده از مشکلات احتمالی، یکی از خطرناکترین اشتباهاتی است که ما به هنگام ازدواج مرتکب می‌شویم. ما چشممان را به روی چیزهایی که نمی‌خواهیم ببنیم، می‌بندیم و بدین‌گونه خود را آبستن یاس، ناامیدی، اجحاف و خشم می‌کنیم برخی از نشانه‌‌‌های هشداردهنده به چه معنی هستند؟ در زیر نمونه‌هایی از برخی نشانه‌های هشداردهند و مشکلات احتمالی که از آنها منتج می‌شوند را آورده‌ایم. علامت هشداردهنده مشکل‌نهایی : از صبحت کردن در مورد گذشته خود اجتناب می‌کند. از پاسخ به سوالات طفره می‌رود یا اینکه آنها را کم اهمیت جلوه می‌دهد. این امکان وجود دارد که مسئله‌ای جدی را با این کار پنهان می‌کند؛ نمی‌خواهد که روی رابطه کار کند. جزییات سوابق خانوادگی خود را فاش نمی‌کند: زیاد خانواده‌اش را نمی‌بیند یا با آنها صحبت نمی‌کند. یا صمیمی شدن مشکل دارد؛ نسبت به اعضای خانواده خود، خشم سرکوب شده دارد که روی شما فرافکن خواهد کرد. 🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷ ┏ • • - • - • - • - • - ┓ @Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃› ┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
🌱 راه شناخت امامان حميرى مى گويد: روزى خدمت امام موسى كاظم عليه السلام رفتم ، گفتم : فدايت شوم امام را چگونه مى توان شناخت ؟ فرمود: با چند صفت : 1. پدر او مردم را به امامت او خبر دهد. 2. او را به مقام امامت نصب كند و معرفى كند مردم او را بشناسند و حجت بر آنان تمام شود، چنانچه پيغمبر صلى الله عليه و آله ، على عليه السلام را به امامت نصب كرد و او را به مردم معرفى نمود. 3. هر چه از او بپرسند جواب بگويد، عاجز نشود. 4. اگر نپرسند، خودش بيان كند. 5. مردم را از آينده خبر دهد. 6. همه زبانها را بداند و با هر زبانى بخواهد با مردم سخن بگويد. سپس فرمود: بنشين تا از علامت امامت خود به تو نشان دهم تا خاطر جمع شوى . در اين حال مرد خراسانى وارد شد و به عربى از حضرت سؤالى كرد، حضرت به فارسى پاسخ سخنش را داد. خراسانى گفت : من خواسته ام را به فارسى نگفتم ، به گمانم تو نمى دانى ! فرمود: سبحان الله ! اگر من نتوانم به زبان تو جواب دهم زيادتى بر تو خواهم داشت ؟ آنگاه به من فرمود: زبان هيچ يك از مردم و زبان مرغان و حيوانات و هر صاحب روحى بر امام مخفى نيست ، همه را مى داند و با اين علامتها مى توان امام را شناخت ، چنانچه اين صفتها در او نباشد او امام نيست . ________________________ ‏ مناظره امام رضا عليه السلام امام رضا عليه السلام به ابن رامين (فقيه )فرمود: ابن رامين ! آن وقت كه پيامبر صلى الله عليه و آله از مدينه خارج شد، كسى را جاى خود نگذاشت ؟ ابن رامين : چرا على را جاى خود گذاشت . امام رضا عليه السلام : پس چرا به اهل مدينه نفرمود خودتان كسى را انتخاب كنيد، چون انتخاب شما خطا نمى شود. ابن رامين : حضرت پيامبر چون نگران بود اختلاف و درگيرى در ميان مردم بيفتد. امام : خوب چه عيبى داشت ، اگر هم اختلافى رخ مى داد، هنگامى كه از مسافرت به مدينه بر مى گشت آن را اصلاح مى نمود. ابن رامين : البته عمل آن حضرت كه خود جانشين تعيين فرمود، با محكم كارى مناسب تر و منطقى تر بود. امام : بنابراين براى پس از مرگ خود نيز حتما كسى را جاى خود قرار داده است ؟ ابن رامين : نه ! امام : آيا مرگ پيامبر صلى الله عليه و آله از مسافرتش مهم تر نبود؟ سفر دنيا كوتاه است و سفر مرگ طولانى و ابدى . پس چگونه شد كه هنگام مرگ از اختلاف امت خاطر جمع بود - جانشين تعيين نكرد - اما در مسافرت چند روزه دنيا خاطر جمع نبود - جانشين تعيين كرد - با اين كه خود آن حضرت زنده بود و مى توانست اختلافات را اصلاح نمايد. ابن رامين در مقابل سخنان منطقى امام عليه السلام نتوانست حرفى بگويد و ساكت شد. 🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷ ┏ • • - • - • - • - • - ┓ @Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃› ┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛
سوال ۸۱۱🌸🍃 سلام من 22سال سن دارم،باهمه خیلی خوب رفتارمیکنم ولی... م ( تحصیلات : لیسانس ، 22 ساله ) سلام من 22سال سن دارم،باهمه خیلی خوب رفتارمیکنم ولی بالاخره منم مثل همه حق دارمجوری که میخام زندگی کنم واعتمادبنفس داشته باشم-تو17-18سالگی افسرده شدم بطوری که همش گریه گریه میکردم وبه خودکشی فکرمیکردم،اما خودم رفتم دکترودارومصرف کردم وخوب شدم حالادوباره همون حالتاروپیداکردم حالادلیلش:همیش سعی کردم بهترین زندگی روبراخودم بسازم امامادرم همیشه روم عیب میذاره حتی چیزاییرومیگه که خودم احساس میکنم تووجودم نیست.همینم خیلی اذیتم میکنه چون اگه واقعا اونطوری بودم خودمو تغییرمیدادم دیگه ازش متنفرشدم چون به هیچ زبونی نمیتونی باهاش حرف بزنی همیشه تحقیرم میکنه میگه ازت بدم میاد فقطم بامن اینطوریه خواهرام خیلی دوستم دارن ولی نمیدونم مادرم براچی اینطوریه همیشه پیش اقوام ازم بدمیگه دلم داره میترکه تاحرف میزنم تاازخودم دفاع کنم میگه همه تورومیشناشن زندگی خیلی برام سخت شده سردرگمم توهرچی به بقیه نشون میدم که من بدنیستم ولی اون همه چیزوخراب میکنه-اگه کسی ازم تعریف کنه نظره اون کس درموردم عوض میکنه همیشه میگه کی میخاد باتوزندگی کنه درصورتی که خیلی کوتاه میام وهمه چی روتحمل میکنم میگه توزودناراحت میشه ولی من ازهمه بچه هاش تحمل وصبرم بیشتره توروخدابگیدمشکل ازمنه درصورتی که همیشه به رفتارام دقت میکنم تا خوب باشه ولی خب منم آدمم به خاطرم برچسبای مامانم هیچ وقت درمقابل توهینای دیگران ازخودم دفاع نمیکنم واقعامادرنیست دیگه اصلا اعتماد بنفس ندارم چیکارکنم توروخدابگید؟ مشاور: خانم سعیده صفری باسلام خواهر عزیزم شاید به نظرتان می رسد شرایط شما و دلیل پدیدار شدن حالت افسردگی مجدد در شما کمی متفاوت با سایر افراد است. بسیاری از افراد به دلیل اینکه شرایطی مشابه با شما منتها با افراد دیگری در زندگیشان این وضعیت را تجربه می کنند دچار این حالات می شوند. اما مهم ترین مسئله ای که لازم است در نظر بگیرید این است که ما انتظار داریم اطرافیانمان همانطور که می خواهیم یا حداقل مطابق با عدل و انصاف با ما برخورد کنند، مخصوصاً فردی چون مادر. اما با اینکه این خواسته درست و منطقی است ممکن است هیچ گاه به طور کامل تحقق نیابد یعنی اگر 100 سال دیگر نیز صبر کنیم رفتار اطرافیانمان بهبود نیابد. پس باید از خودمان شروع کنیم و در این مسیر بهتر است نحوه ی تفکرمان را اندکی تغییر دهیم و آن هم به این معنی است که فرد در درجه ی اول لازم است خودش را به عنوان موجود ارزشمندی در نظر بگیرد چه اینکه دیگران او را ارزشمند بدانند یا ندانند. چه اینکه دیگران به او توجه بکنند یا نه، ممکن است مادرتان نظر یک یا دو نفر از افراد غریبه را نسبت به شما عوض کند ولی به نظرتان اگر همانطور که می گویید رفتار خوبی داشته باشید، با خوشرویی از دیگران استقبال کنید، در حد نیاز آراسته و منظم باشید و ... آیا نظر افرادی که با شما مدام مراوده و رفت و آمد دارند نیز تغییر می کند؟ پس بعد از اینکه این موارد را در نظر گرفتید می خواهم ببینم آیا با مادرتان تا به حال در این مورد صحبت کرده اید، دلیل رفتارهایش را چه می د اند ، خودتان چه طور فکر می کنید ، چرا مادرتان این طور برخورد می کند؟ ای کاش به این موارد نیز اشاره کرده بودید، شما می توانید در سؤالات بعدی به این موارد نیز اشاره کنید. اما اکنون چه کار می توانید بکنید، به نظر می رسد بهترین توصیه به شما این باشد که از موقعیت هایی که حساسیت ایشان بالا می رود، سخنانی که ممکن است بگویید و شما را شماتت کنند اجتناب کنید. پس از اینکه اوضاع مابینتان آرام تر شد پیشنهاد می کنم در یک جو دو نفره با او صحبت کنید، بگویید به محبتش نیاز دارید، و وقتی دست نوازش او و حمایتش را نداشته باشید هیچ چیز ندارید، حتی از شرایطتتان و بازگشت حالات قبلی افسردگی خود او را آگاه کنید و اگر خودتان توان صحبت با وی را ندارید از یک فرد قابل اعتماد و پر نفوذ بر او بخواهید این کار را انجام دهد، بهتر است دلایل او را بشنوید و سعی کنید به طرق مختلف دلش را به دست آورید . 🔅 𝓳𝓸𝓲𝓷↷ ┏ • • - • - • - • - • - ┓ @Yavaaashakii ͎ ͎‹🦋͜͡🍃› ┗┳┳• - • - • - • ┳┳┛