eitaa logo
یاوران‌امام‌زمان(عج‌ا…)²
362 دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
18.9هزار ویدیو
144 فایل
﷽ #جهادتبیین📶📲 #کانال‌یاوران‌امام‌زمان(عَجل‌الله…):👇 🔰#لینک‌دعوت: ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🌍 @Yavaranemamzaman ┗━━ °•🖌•°━━┛ 🟩🟩🟩🟩🟩🟩 ☫. 🟥🟥🟥🟥🟥🟥
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِیِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: « (ع) ٢»         روز دوشنبه، ١۴٠٢/١١/٠٢ ✍️ مناسبت روز: امروز سالروز ولادت نهمین خورشید ولایت و امامت، حضرت جوادالائمه (ع) در سال ٢٢٠ هجری قمری است، لذا ضمن عرض تبریک و تهنیت، سخن امروز را با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد آغاز می‌نمائیم؛ در روز گذشته از شرایط ویژه امامت حضرت در سنین کودکی و مکر مکرر مأمون و انجام مناظرات متعدد ایشان با بزرگان و دانشمندان ادیان و مکاتب مختلف و همچنین پیروزی حضرت در تمامی مناظرات و اثبات مقام و علم بی‌کران امامت، و عدم مغایرت منصب امامت با کودکی حضرت سخن گفتیم و انشاالله در سخن امروز به سیره اخلاقی حضرت جوادالائمه (ع) می‌پردازیم: امام جواد (ع) صاحب صفات و القاب بسیاری بودند، اما مهمترین آنها که در میان مسلمانان معروف می‌باشد «تقی» و «جواد» است؛ ✅ «تقی» به معنای تقوا و پارسایی است، و هرچند که تمام اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) دارای تقوای الهی و عصمت بوده‌اند، اما با توجه به جلوه خاص تقوای ابن‌الرضا (ع) در بین مردم آن زمان، حضرت به لقب «تقی» معروف شده‌اند؛ البته مأمون تلاش‌های زیادی برای خدشه‌دار کردن عصمت و طهارت امام انجام داد تا به هر صورتی که شده، آن حضرت را مانند خودش اهل دنیا و اهل لهو و لعب معرفی کند و قداست ایشان را نزد مردم از بین ببرند، چنانچه محمد بن ریان می‌گوید: مأمون در مجلسی که برای جشن ازدواج امام (ع) با دخترش برپا ساخت صد کنیز زیبا را که هر یک جامی پر از جواهرات در دست داشتند واداشت تا چون امام وارد شدند و برجای خود نشستند به استقبال ایشان بروند، اما امام هیچ اعتنایی به آنان نکردند و عملاً انزجار خود را نشان دادند و این حیله مأمون نیز با شکست مواجه گردید؛ و آورده‌اند که در همین مجلس، مطربی را برای خواندن و نواختن آورده بودند، اما همین که او کار خود را شروع کرد، امام بانگ بر او زدند: «از خدا بترس» و مطرب از صلابت فرمان امام که از ژرفای معنویت و نیروی الهی و ولایی آن حضرت نشأت گرفته بود، چنان مرعوب شد که آلات موسیقی از دستش فرو افتاد و دیگر هرگز تا زنده بود نتوانست از دست‌هایش برای ساز و نوا استفاده کند. (کافی ج١، ص۴٩۴) ✅ یکی دیگر از القاب و صفات مهم حضرت، «جواد» است که ریشه‌ در جود و بخشش دارد و یکی از اوصاف بزرگ پروردگار عالم است و علمای اخلاق بیان داشته‌اند که منظور از «جود» آن صفتی است که دارنده آن در برابر چیزی که می‌بخشد، به هیچ وجه انتظار جبران ندارد و البته این صفت در بین همه ائمه اطهار (ع) وجود داشته اما در سیره و زندگی حضرت جواد (ع) معنا و تبلور خاص‌تری پیدا کرده است؛ چنانچه به تصریح مکرر راویان موثق شیعه و اهل سنت، حضرت از همان دوران کودکی در جامعه زمان خویش، به جود و کرم، و بخشندگی شُهره بودند و از همان زمان، جمع قابل توجهی از مردم نیازمند در مقابل منزل ایشان اجتماع می‌کردند تا از حضرت، حاجتی بخواهند و هیچکدام نیز ناامید از درب منزل جوادالائمه (ع) برنمی‌گشتند؛ البته توجه به این نکته هم لازم است که حضرت جواد در عین بخشندگی فراوان، همانند جد بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع)، زندگی بسیار ساده و به دور از تشریفات داشته‌اند؛ چنانچه مورخین آورده‌اند که جوادالائمه (ع) همانند فقیران جامعه، لباس پوشیده و غذا می‌خوردند و با ضعیف‌ترین مردم، هم سفره می‌شدند؛ ✅ از دیگر ویژگی‌های اخلاقی امام جواد (ع)، «حسن خلق» و «ادب» و «گشاده رویی» و «نرم خویی» حضرت با مردم بود که این امر، علاوه بر دوستان باعث جذب مخالفان و حتی دشمنان امام به سوی ایشان شده بود؛ چنانچه حضرت جوادالائمه (ع) را در این خصلت مانند جدّ بزرگوارشان پیامبر اعظم (ص) دانسته‌اند که دارای «خُلق عظیم» و اخلاق محمدی؛ و مصداق آیه ۴ سوره قلم بوده‌اند: «وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛ ✅ «حرّیت و آزادگی» نیز یکی دیگر از ویژگی‌های حضرت جوادالائمه (ع) است، چنانچه آن بزرگوار هیچ‌گاه تسلیم ظلم و ستم نشدند و با حریت تمام، بر اعتقادات و مبانی حق، پافشاری نمودند و به‌همین دلیل در بیست و پنج سالگی توسط معتصم ملعون به شهادت رسیدند. ✍️ آنچه گذشت تنها بخش کوچکی از خصوصیات و سیره اخلاقی امام جواد (ع) بود که بی‌شک همه‌ی مسلمانان با الگوگیری از سیره کلامی و عملی آن امام همام، می‌توانند به سعادت دنیا و آخرت دست یابند. «انشاالله» ┄┅═✾•▪️•✾═┅┄┈  @Yavaranemamzaman
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: «» روز سه‌شنبه ١۴٠٢/١١/٠٣ مناسبت روز: بر اساس تقویم قمری در ایام آغازین خلافت خلیفه دوم قرار داریم که پس از مرگ خلیفه اول، بدون رأی و اجماع بزرگان و مردم!؟ و با وصیت و انتصاب مستقیم خلیفه اول، به کرسی خلافت، تکیه زد! چنانچه در کتب معتبر عزیزان اهل‌سنت چنین آمده: «در اواخر عمر، خلیفه اول، عثمان را فرا خواند تا برای او وصیت بنویسد، و چون وصیت را آغاز کرد، پیش از آن‌که نامی از کسی برای جانشینی ببرد، بی‌هوش شد و عثمان، خود نام خلیفه دوم را در وصیت‌نامه نوشت؛ چون خلیفه اول به هوش آمد از عثمان پرسید: چه نوشتی؟ او گفت: از حالی‌که به شما دست داد، ترسیدم و چون از خواست شما آگاه بودم، نام «عمربن‌خطاب» را نوشتم؛ در این هنگام ابوبکر تکبیر گفت و تأیید کرد و سپس سؤال کرد: «ترسيدی من بميرم و مردم به اختلاف افتند؟» عثمان گفت: «آری»، پس ابوبكر گفت: «خدا تو را از جانب اسلام و مسلمين جزای خير دهد» (کامل ابن اثیر، ج٢، ص۴٢۵؛ تاریخ مدینه دمشق، ج٣٩ ص١٨۶؛ و...) و البته در ادامه همین ماجرا در منابع دیگر اهل سنت از جمله تاریخ طبری آمده است که: «اسماعیل بن قیس می‌گوید عمر بن خطاب را دیدم که نوشته‌ای در دست داشت که در آن، خليفه اول به جانشینی او وصیت کرده بود و گروهی نیز گرد او را گرفته بودند و می‌گفت: ای مردم بشنوید و از وصیت جانشین پیامبر خدا اطاعت کنید». (تاریخ طبری، ج٢ ص٣۵٣) ❓با عنایت به این حقایق، چند سؤال بزرگ مطرح می‌گردد، که امیدواریم همه مسلمانان و مخصوصاً عزیزان اهل‌سنت بدون تعصب و با نگاه عقل و منطق به این سؤالات توجه نموده و جواب آنها را از علمای بزرگ خود طلب نمایند: 1️⃣ آیا به راستی «خلیفه اول» از اختلاف میان امت اسلامی نگران بوده و همین موضوع باعث شده تا با نوشتن وصيت‌نامه و معرفی جانشین خود، از تفرقه و ایجاد فتنه میان مسلمانان جلوگیری نماید؛ اما (العِيَاذُ بِاللّه)، پیامبر خدا (ص) که وصل به وحی الهی بوده‌اند، از این موضوع غفلت نموده و امت اسلامی را به حال خود رها کردند و جانشینی برای خود تعيين ننمودند!!! و آیا به راستی پیامبر خدا که طبق آیات قرآن از مقام عصمت کبرای الهی برخوردارند، (العِيَاذُ بِاللّه) اشتباه کرده‌اند و خليفه اول این اشتباه را متوجه و اصلاح نموده است!!! 2️⃣ اگر طبق گفته علمای بزرگ اهل‌سنت، واقعاً پیامبر خدا (ص) به دستور الهی برای خود جانشین معلوم نکرده‌اند و این موضوع را به رأی و اجماع بزرگان و مردم واگذار نموده‌اند و بر همین اساس خلافت خلیفه اول را مشروع دانسته‌اند؛ پس چگونه «خلیفه اول» برخلاف دستور الهی و سنت نبوی و با وجود مخالفت‌ بسیاری از مردم و صحابه بزرگ، برای خود جانشین تعیین نموده است؟! و آیا این انتصاب مشروعیت دارد؟! 3️⃣ در معتبرترین کتب اهل‌سنت آمده که پیامبر اکرم (ص) در آخرین روزهای حیات خود و در حضور صحابه بزرگ فرمودند: «قلم و دواتی برای من بیاورید تا برای شما چیزی (وصیتی) بنویسم که پس از آن، هرگز گمراه نشوید»: «ائْتُونِى بِدَواهٍ وَ کَتِفٍ لِأکْتُبَ لَکُمْ کِتَاباً لَا تَضِلّوا بَعْدَهُ أبَداً»؛ ولی متأسفانه با مخالفت و ممانعت و جسارت خليفه دوم، به محضر پیامبر معصوم الهی (که طبق شهادت قرآن کریم در آیه‌ی ٣ و ۴ سوره‌ی نجم، تمام سخنان و رفتار و کردار ایشان از وحی الهی نشأت می‌گیرد) روبرو شدند و عمر گفت: رسول خدا (العِيَاذُ بِاللّه)، هذیان می‌گویند: «اِنَّ نَبیَّ اللهِ لَیَهجُر!!!» و کتاب خدا برای ما کافی است: «حسبنا كتاب‌الله» حال چگونه در اینجا، وصیت خلیفه اول که طبق شهادت بزرگان اهل‌سنت در حال احتضار بوده و به علت بیماری بسیار شدید او، با بیهوشی ابوبکر، وصیت ناتمام مانده و ادامه آن توسط عثمان نوشته شده، معتبر بوده و هذیان‌گویی نبوده‌ است؟! ✍️ البته در این موضوع، سخن بسیار است که ما در این مجال کوتاه، به همین سه سؤال بسنده کرده و قضاوت را به شما واگذار می‌نمائیم و سخن امروز را با بخشی از خطبه شقشقیه امیرالمؤمنین (ع) در نهج‌البلاغه به پایان می‌بریم: «آگاه باشيد! به خدا سوگند پسر ابی قُحافه، پيراهن خلافت را در حالی به تن كرد كه می‌دانست جايگاه من در خلافت و جانشينی رسول خدا، همانند جايگاه محور و گردونه‌ی سنگ آسيابست... پس، در حالی كه خار در چشم و استخوان در گلو داشتم... شكيبائی ورزيدم! تا آنگاه كه اولی به پايان راه رسيد...و شگفتا! که بااینکه در زمان حیاتش مى‌خواست حکومت را واگذارد، ولى براى بعد خود عقد خلافت را جهت دیگرى بست! و چه سخت هر کدام به یکى از دو پستان خلافت چسبیدند... به خدا قسم مردم در زمان او، دچار اشتباه و ناآرامى و تلوّن مزاج و انحراف از راه خدا شدند...» ✅ قضاوت با شما ┄┅═✾•▪️•✾═┅┄┈  @Yavaranemamzaman
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: «» روز پنجشنبه ١۴٠٢/١١/٠۵ مناسبت روز: امروز خجسته زادروز بزرگ‌مردی است که ولادت و شهادتش در خانه خدا بود و در سایه تربیت ناب نبوی، وجود گرانقدرش، سرچشمه همه‌ی نیکی‌ها و فضایل انسانی است؛ آزادمردی که پدرِ امّت بود و پیروان مکتب نورانی او، روز میلاد مسرورش را «» نامیده‌اند، چراکه ارج نهادن به مقام بلند پدر را از سیره ارزشمند آن حضرت آموخته‌اند؛ لذا ضمن عرض تبریک و تهنیت این روز خجسته، سخن امروز را با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد آغاز می‌نمائیم؛ پیروان مکتب اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) همواره به خود می‌بالند و افتخار می‌کنند که پیشوا و مولا و الگویشان (ع) است، چراکه (ع) را «انسان کامل» و اسطوره تمامی فضایل و ارزش‌های انسانی می‌دانند؛ در نگاه این مکتب متعالی، «انسان کامل»، مظهر تمامی اسماء حسنای الهی و آیینه تمام‌نمای خدا است که علت اصلی خلقت و سبب ایجاد و بقای نظام هستی است؛ ✍️ استاد شهید مرتضی مطهری (ره) پس از بیان این مطالب، حضرت امیرالمؤمنین (ع) را به‌عنوان معرفی نموده و در رابطه با این شخصیت الگو می‌گوید: ⬅️ وقتی شب می‏شود و خلوت شب فرا می‏رسد، هیچ عارفی به پای (ع) نمی‌رسد؛ آن‌چنان روحِ عبادت در او رسوخ می‌کند که گویی در حال پرواز به سوی خداست‏؛ درست همانند وقتی که آدمی در گرماگرم جنگ و ستیز، قسمتی از بدنش مجروح و جدا می‌گردد ولی آن‌گونه متمرکز در مبارزه است که‏ اصلاً احساس نمی‏کند که قطعه‌ای از بدنش جدا شده است؛ (ع) در حال عبادت‏ چنين بود و آن عشق الهی، چنان در وجودش شعله می‏کشید که گویی اصلاً در این عالم وجود ندارد، لذا تیری که بیرون آوردن آن، درد فراوانی داشت، در محراب عبادت از بدنش بیرون می‏آورند، ولی او آن‌چنان مجذوب حق‏ گردیده که کوچکترین دردی را احساس نمی‌کند؛ ⬅️ همین انسان عابد و گریانِ در شب، روز که می‏شود، (برخلاف زُهاد و عُباد ما، که گویی خاصیت زهدشان‏ این است که بر همه مردم مِنّت‏ دارند و رویشان را ترش و عبوس می‌کنند) چنان با چهره‏ی باز و خندان با مردم روبرو می‌شود و به قدری خوش مجلس و بذله‏گو است که دشمنان وقتی بر علیه او تبلیغ‏ می‏کردند، می‏گفتند: علی (ع) به درد خلافت نمی‏خورد، چراکه بسیار خنده رو و اهل مزاح است؛ در حالی که خلافت و حکومت، آدم عبوس می‏خواهد که مردم از او حساب ببرند؛ اما حضرت علی (ع) «جامع الاضداد» بودند، چنانچه سید رضی (ره) در مقدمه نهج‏البلاغه می‏نویسد: مطلبی که همیشه با دوستانم در میان می‏گذارم و اعجاب آن‌ها را برمی‏انگیزد! این موضوع است که جنبه‏های‏ گوناگون سیره گفتاری و عملی امیرالمؤمنین (ع) به گونه‏ای است که انسان، در هر قسمتی از آن وارد می‏شود، با یک دنیای کاملاً متفاوت روبرو می‌گردد؛ گاهی در دنیای‏ عُبّاد است و گاهی در دنیای زُهّاد؛ گاهی در دنیای فلاسفه، گاهی در دنیای عرفا؛ گاهی در دنیای سربازان و افسران؛ و گاهی در دنیای حُکّام‏ عادل؛ و گاهی در دنیای قضات؛ و گاهی در دنیای مفتی‏ها و علماء است؛ علی (ع) در همه‌ی این دنیاها وجود دارد و از هیچ دنیایی از دنیاهای بشریت، غائب نیست؛ ⬅️ او حلیمی در نهایت درجه حلم و گذشت است و در همان حال شجاعی در نهایت درجه شجاعت است؛ چنانچه در یک‌جا، اخلاق او، آن‌چنان لطیف و رقیق و نازک است که نسیم از لطافت این اخلاق، شرمسار می‌گردد و در جای دیگر آن‌چنان روحیه‌ی جهاد و تهاجم و مجاهده‏ دارد که سنگ‌ها و جمادات و فلزات در برابر او، ذوب می‌شوند؛ بنابراین وقتی می‌گوئیم که حضرت علی(ع)، انسان کامل است، یعنی در همه میدان‌های انسانیت و در همه ارزش‌های انسانی، قهرمان و اسطوره است و به راستی «پدر تمام خوبی‌ها» است. ✍️ حالا ما به عنوان پیروان مکتب اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع)، می‌بایست چه درسی از حضرت امیرالمؤمنین (ع) بیاموزیم؟ بی‌شک اولین درس در مکتب علوی، درس کمال و جامع بودن است؛ یعنی باید بیاموزیم که یک انسان مسلمان نباید فقط یک ارزش و یک بُعد از انسانیت را بگیرد و ارزش‌ها و ابعاد دیگر را فراموش کند. البته مسلماً ما نمی‌توانیم مانند حضرت امیر (ع)، در همه عرصه‌ها و ارزش‌ها قهرمان شویم؛ اما می‏توانیم همه‏ ارزش‌ها را با یکدیگر دنبال کنیم؛ لذا اگر توان «انسان کامل» شدن را نداریم، لااقل می‌توانیم تبدیل به یک‏ «انسان متعادل» شویم؛ و تنها چنین انسانی می‌تواند ادعا کند که پیرو مکتب اهل‌بیت (ع) و شیعه‌ی امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) است. 📚 برداشتی از کتاب انسان کامل، اثر استاد شهید مرتضی مطهری (ره) ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @Yavaranemamzaman
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: «حضرت زینب (ع)، الگوی زنان عالم» روز شنبه ١۴٠٢/١١/٠٧ مناسبت روز: امروز، سالروز رحلت شهادت‌گونه حضرت صدیقه صغری، محبوبه آل عبا، زینت علی مرتضی، زینب کبری (س) است، لذا سخن امروز را با عرض تسلیت و تعزیت، و با سلام و صلوات به روح بلند اسوه صبر و استقامت آغاز می‌نمائیم؛ حضرت زینب کبری (س)، به دلیل برخورداری از فضائل و مناقب والای انسانی مانند شرافت در نسب، علم، عبادت، عفت، شجاعت، صداقت، صبر و ... یکی از شخصیت‌های برجسته در طول تاریخ اسلام و الگویی منحصر به‌فرد برای همه بشریت در مبارزه با طاغوت می‌باشند؛ ایشان به اعتراف همه تاریخ‌نویسان، آراسته به همه فضایل و خصلت‌های والای اخلاقی و الهی بودند؛ چنانچه آورده‌اند که زینب کبری (س) در وقار و شخصیت مانند جده‌ خود خدیجه (س)، در حیا و عفّت همچون مادرشان فاطمه (س)، در رسایی و شیوایی بیان مانند پدرشان علی (ع)، در حلم و بردباری همچون برادرشان حسن (ع) و در شجاعت و قوّت قلب، مانند دیگر برادرشان حسین (ع) بودند؛ زینب کبری (س) تحت تربیت پدر و مادری همچون حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) و با شایستگی و استعداد ذاتی که از آن بهره‌مند بودند به مراتب عالی از فضائل و کمالات انسانی دست یافتند تا جایی که به جرأت می‌توان گفت که همانند پدر و مادر گرامیشان، جامع همه کمالات و صفات پسندیده انسانی بوده‌اند؛ ✍️ لذا در این مجال کوتاه برای تبیین بهتر جایگاه و عظمت و شخصیت آن بانوی بزرگ اسلام به بخشی از سخنان ارزشمند رهبر فرزانه انقلاب، حضرت امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در این زمینه اشاره می‌نمائیم: «زینب کبرى(س) یک نمونه‌ی کامل از زن مسلمان است؛ یعنى الگویى که اسلام براى تربیت زنان، آن را در مقابل چشم مردم دنیا قرار داده است؛ آن حضرت داراى شخصیت چند بُعدى است؛ دانا و خبیر و داراى معرفت والا؛ و یک انسان برجسته است که هر کس با آن بزرگوار مواجه مى‌شود، در مقابل عظمتِ دانایى و روحى و معرفت ایشان، احساس خضوع می‌کند... زینب کبرى (س)، شور عاطفه‌ى زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن؛ و زبان صریح و روشن یک مجاهد فی سبیل اللَّه؛ و زلال معرفتى که از زبان و دل او بیرون می‌تراود و شنوندگان و حاضران را مبهوت می‌کند؛ عظمت زنانه‌ی آن بانوی بزرگ، بزرگان دروغین ظاهرى را حقیر و کوچک می‌کند؛ عظمت زنانه‌ای که مخلوطى از شور و عاطفه انسانى... همراه با متانت شخصیت و استوارى روح است که همه‌ى حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم می‌کند، و روى آتش‌هاى گداخته، شجاعانه قدم می گذارد و عبور مى‌کند؛ در عین حال درس مى‌دهد و مردم را آگاهى می‌بخشد؛ در عین حال امام زمان خود، یعنى امام سجاد (ع) را مانند یک مادر مهربان، آرامش و تسلی می بخشد؛ در عین حال در میان آن طوفان شدید مثل سدی مستحکم، برای کودکانِ برادر و بچه‌هاى پدر از دست داده‌ی آن حادثه‌ى عظیم، امنیت و آرامش و تسلی ایجاد مى‌کند؛ بنابراین زینب کبرى (س) یک شخصیت همه جانبه است که اسلام، زن را به آن طرف سوق مى‌دهد؛ (یعنی) «زن» با تمام نقاط قوّت زنانه‌ای که خداوند متعال در وجود او به ودیعه گذاشته... می‌تواند در جامعه یک نقش استثنایی این‌گونه ایفاء کند که هیچ مردى قادر به ایفاى چنین نقشى نیست؛ مثل کوهِ استوارى از ایمان؛ و در عین حال مثل چشمه‌ی جوشانى از عاطفه و محبت و احساسات زنانه، تشنگان و محتاجان نوازش را از چشمه‌ى صبر و حوصله و عاطفه خود سیراب می‌کند... زینب کبرى (س) براى زنان ما در طول تاریخ الگوست؛ عقل و متانت، قدرت و شجاعت، شور و احساس عاطفى، صراحت زبان، متانت دل، استوارى روح، و در عین حال، مادرانه و خواهرانه با همه‌ى انسان‌ها برخورد کردن و در محیط خانه، شمع محبت را روشن نگه داشتن و همسر و فرزندان را بر سر سفره محبت و عاطفه خود دور هم جمع کردن، همه این‌ها خصوصیات الگوی یک زن مسلمان است... [که در حضرت زینب جمع بوده است]» «برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری در تاریخ ۱۳۸۴/۳/۲۵» ✍️ و روزبرگ امروز را با سخنی از زبان حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی (ره) به پایان می‌بریم که فرمودند: «وقتی حضرت فاطمه (س)، قنداقه حضرت زینب (س) را به محضر رسول اکرم (ص) بردند، این نوزاد عزیز، چشم مبارک را برای هیچ کس باز نکرد تا قنداقه در بغل امام حسین (ع) قرار گرفت و حضرت چشم مبارکشان را گشودند؛ اما در مجلس يزيد، سر مبارک آن حضرت از فراز نیزه به تمام اسرا نگاه می‌کرد، ولی وقتی مقابل حضرت زینب (س) قرار گرفت، چشم‌ها را روی هم گذاشت و از گوشه‌ چشم‌های مبارک، قطرات اشک جاری شد؛ گویی می‌خواستند بفرمایند: خواهر عزیزم! از این همه محبت که به یتیمانم کرده‌ای، ممنونم و (از این همه مصیبت) خجالت زده‌ام...» @Yavaranemamzaman
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع: « (ره)» روز دوشنبه ١۴٠٢/١١/٠٩ ✍️ مناسبت روز: امروز بنابر تقویم شمسی سالروز رحلت حضرت آیت‌الله العظمی حاج شیخ یزدی (ره) معروف به «آیت‌الله مؤسس» و «» از مراجع بزرگ تقلید شیعه و از برجسته‌ترین و تأثیرگذارترین علمای دینی در جهان معاصر، و بنیانگذار و زعیم حوزه علمیه قم است، که علاوه بر خدمات علمی و اجتماعی بسیار، شاگردان بزرگ و فرهیخته‌ای همچون حضرات آیات عظام امام خمینی، سید محمد تقی خوانساری، حجت کوه کمره‌ای، سید محمد رضا گلپایگانی، محمد علی اراکی، سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) و صدها عالم فرزانه دیگر را تربیت نموده‌اند؛ لذا سخن امروز را با سلام و صلوات به روح بلند آن عالم فرزانه و با موضوع سیره این شخصیت کم‌نظیر آغاز می‌نمائيم؛ ✍️ سیره اخلاقی: خوش‌اخلاقى، شوخ‌طبعى، اعتدال، و پرهیز از ریاست طلبی و ریاكارى از جمله خصوصیات بارز اخلاقی حاج شیخ بوده است؛ ایشان در مصرف وجوهات شرعى، بسیار محتاط بودند و زهد و ساده‌زیستى ویژه‌ای بر زندگی این عالمِ زاهد حاكم بوده تا جایی که حتی از برخى لوازم معمول ریاست هم پرهیز می‌کردند؛ مثلاً وجوه شرعى را به‌امانت به اشخاص معتمد سپرده و نیازمندان را به آنان ارجاع می‌دادند؛ حاج شیخ در هیچ مجلسی، صدر و ذیل نمی‌شناختند و با پیروی از سیره حضرت رسول اکرم (ص) هر جا که بود، می‌نشستند؛ آیةاللّه مؤسس، از تقوای باطنی سرشار برخوردار بوده و همواره تأکید می‌کردند که: «من هرگز برای ریاست و زعامت دست و پا نزده‌ام» و مسئله زعامت حوزه علمیه را نیز انجام یک تکلیف و امانتی الهی می‌دانستند؛ چنانچه از امام خمینی (ره) نقل نموده‌اند که اگر کسی به دنبال حاج شیخ راه می‌افتاد، ایشان می‌ایستادند تا اگر آن شخص سؤال و نیازی دارد آن را برطرف کنند و دوباره به تنهایی به راه خود ادامه می‌دادند؛ این در حالی بود که عده‌ای از بزرگان آن زمان با اطرافیان زیاد و تفنگچی‌ها حرکت می‌کردند؛ همچنين حضرت امام (ره) در کتاب اربعين حديث، ص٩٧، سيره حاج شیخ را تالى‌تلو سيره رسول اكرم (ص) دانسته‌اند؛ شیخ عبدالکريم به آسایش و رفاه مردم و كاستن از مشكلات آنان نیز توجه ویژه داشتند؛ که از جمله كارهاى عام‌المنفعه این عالمِ عامل، می‌توان به تأسیس اولین بیمارستان‌های قم به نام‌های سهامیه و فاطمى و ایجاد «دارالاطعام قم» اشاره نمود. ✍️ سیره سیاسی اجتماعی: بعضی از مورخین متأسفانه نقل کرده‌اند که حاج شیخ، هیچ کاری با مسائل سیاسی اجتماعی نداشتند؛ در حالی که اصلاً چنین چیزی حقیقت ندارد، بلکه ایشان در موقعیت ويژه‌ تاریخی قرار داشتند که برای حفظ و تثبیت حوزه علمیه قم و پرورش شاگردانی همچون امام خمینی (ره) می‌بایست مصالح خاصی را در نظر می‌گرفتند؛ ایشان در ماجرای کشف حجاب، که حوزه نوپا و در عین حال سرکوب شده قم، قدرت هیچ نوع واکنشی را در برابر این جنایت هولناک نداشت؛ سکوت در برابر منکر را جایز ندانسته و در تلگرافی برای شاه نوشتند: «حجاب، از مسلمات دین اسلام است و کشف آن برای زنان نباید اجباری و الزامی باشد» اما رضا خان قلدر چند روز بعد از این تلگراف به قم رفت و بی سلام و تعارف، وارد اتاق حاج شیخ شد و خطاب به ایشان گفت: می‌دانی من چه کسی هستم؟ حاج شیخ جواب دادند: بله، شما رضا خان هستید؛ شاه گفت و شما کی هستید؟ گفتند: من عبدالکریم حائری، مسئول حوزه علمیه قم هستم؛ پس رضاخان با خشم فراوان گفت: نه من یزید هستم و نه شما امام حسین؛ پس رفتارتان را عوض کنید وگرنه حوزه قم را با خاک یکسان می‌کنم! در همین ماجرای کشف حجاب، ایشان برای درک آن موقعیت حساس فرمودند: «روزی حضرت زهرا (س) به امیرالمومنین (ع) می‌گویند: چرا برای گرفتن حقتان قیام نمی‌کنید؟ در این لحظه، صدای الله‌اکبر موذن بلند می‌شود و حضرت علی (ع) می‌فرمایند: اگر بخواهم این ندا خاموش نشود، اکنون باید ساکت باشم؛ سپس حاج شیخ به گریه افتادند و ادامه دادند، من اگر حرفی بزنم، این قلدر (رضا خان) با پوتین وارد این صحن و مدرسه می‌شود و همه چیز را خراب می‌کند! ✍️ آنچه گذشت تنها بخش کوچکی از سیره و خدمات شايانِ توجه اين مرجع عظیم‌الشأن و فقيه نامدار به اسلام و مسلمين بود که بالاخره پس از ٧٩ سال تلاش‌ خستگی‌ناپذیر در نهم بهمن ماه ١٣١۵ شمسی به رحمت ايزدى پيوستند و پيكر شريف ایشان با شكوه کم‌نظیری در قم، تشييع و در رواق بالاسرِ حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد در حالی که مشعل فروزان حوزه‌ی علمیه‌ی قم که ایشان بنیانگذار آن بودند، هم‌چنان می‌درخشد و منشأ برکات زیادی برای ایران و جهان اسلام است. روحشان شاد، یادشان گرامی، نامشان جاودان و راهشان همواره پر رهرو باد. ┄┅═✾•▪️•✾═┅┄┈  👇 http://eitaa.com/samtikhoda
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: «»         روز سه‌شنبه ١۴٠٢/١١/١٠ ✍️ مناسبت روز: امروز مناسبت خاصی نداریم؛ اما دیروز سالروز شهادت « اطلاعات نظامی ایران» شهید بود؛ که در نهم بهمن ماه سال ۶۱ در محور عملیاتی فکه به‌شهادت رسید و تاریخ ایران و دفاع مقدس یکی از نخبگان خود را از دست داد؛ لذا سخن امروز را با سلام و صلوات به روح بلند این نابغه شهید آغاز می‌نمائیم؛ در میان افراد شاخص و نخبگان سال‌های دفاع مقدس، شخصیت غلام‌حسین افشردی با اسم مستعار «حسن باقری» به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین این افراد نخبه است؛ او که در سن ٢۴ سالگی وارد عرصه جنگ شد، تنها ظرف مدت ٢ سال توانست به استراتژیست بزرگ جنگ تبدیل شده و واحد اطلاعات رزمی سپاه را پایه‌گذاری کند؛ توانمندی شهید باقری تا جایی بود که به او لقب «نابغه جنگ» را دادند؛ در اوایل انقلاب، حاج محسن رضایی که بعداً به‌عنوان فرمانده سپاه معرفی شد، در حال تشکیل «واحد اطلاعات سپاه» بود و به‌دنبال نیروهای ویژه اطلاعاتی می‌گشت؛ در همین زمان، آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) با محسن رضایی تماس گرفته و جوان خبرنگاری را برای همکاری با اطلاعات سپاه به او معرفی می‌کنند، این جوان نخبه «غلامحسین افشردی» نام داشت؛ محسن رضایی می‌گويد: چون با او صحبت کردم، استعدادی عجیب در او یافتم، از همین رو، وی را برای همکاری در اطلاعات سپاه دعوت کردم و نام اصلی او را به نام اطلاعاتی «حسن باقری» تغییر دادیم؛ با شروع جنگ تحمیلی عراق، در روز اول مهرماه ١٣۵٩، شهید باقری با دستور محسن رضایی به مسئولیت اطلاعات ستاد عملیات جنوب منصوب می‌شود و با حضور او، اولین واحد اطلاعات رزمی در سپاه پاسداران شکل می‌گیرد‌؛ در آن دوران، حسن باقری با شناخت عمیق از دشمن و چیرگی بر منطقه‌ جغرافیایی جنگ و تغییرات حاصل از آن، علاوه بر طراحی و اجرای عملیات‌های مهم، در شکل‌گیری سازمان رزم، برآورد اطلاعات و تهیه‌ طرح های عملیاتی، کادرسازی و تربیت فرماندهان تأثیرگذار و کارآمد، نقشی اساسی در جبهه حق علیه باطل ایفا نمود‌؛ او عملیات‌های زیادی را از جمله: «شکست حصر آبادان» و «آزادسازی بُستان» را طراحی نمود و پس از موفقیت این عملیات‌ها، به‌عنوان نماینده فرمانده کل سپاه در قرارگاه مشترک ارتش و سپاه حضور یافت و با طراحی عملیات مشترک «طریق القدس» و آزادسازی سوسنگرد و بیش از ٣٠٠ کیلومتر از خاک ایران، توان بالای خود برای فرماندهی و هدایت جنگ را به‌نمایش گذاشت‌؛ حالا دیگر تمامی فرماندهان ارتش و سپاه، او را به‌عنوان «مغز متفکر اطلاعات نظامی ایران» می‌دانستند لذا فرصت مناسبی برای طراحی عملیات مشترک سپاه و ارتش با عنوان «فتح المبین» بود؛ او چهار قرارگاه برای اجرای این عملیات پیش‌بینی کرد و خودش فرماندهی قرارگاه نصر را بر عهده گرفت؛ در این عملیات بزرگ نیز «نابغه جنگ» توانست با ابتکارات و طرح‌های بدیع و هدایت صحیح یگان‌های تحت امرش در کمتر از هفت روز به تمام اهداف از پیش تعیین‌شده دست پیدا کند و ۲٫۴۰۰ کیلومتر مربع از سرزمین‌های اشغالی را آزاد نماید؛ به‌گونه‌ای که بسیاری از مفسران جنگ، این عملیات را تعیین‌کننده‌ترین عملیات در طول جنگ ایران و عراق دانسته‌اند؛ پس از این عملیات بزرگ، فرمانده وقت سپاه به او دستور می‌دهد تا تمام کارهای خود را تعطیل و عملیات «آزاد سازی خرمشهر» را طراحی نماید و این عملیات عظیم نیز بر اثر طراحی خلاقانه و هدایت حسن باقری و ایستادگی سپاهیان اسلام با آزادی کامل خرمشهر به پایان می‌رسد؛ پس از آزادسازی خرمشهر، شهید باقری به قرارگاه کربلا رفته و در این دوران نیز نقش بارزی در طراحی و هدایت عملیات‌های مختلف، از جمله: «مسلم‌ بن عقیل و محرم» ایفا می‌نماید و بالاخره در روز ٩ بهمن ماه سال ١٣۶١ شمسی در محور عملیاتی فکه، زمانی که همراه شهید مجید بقایی مشغول شناسایی عملیات والفجر مقدماتی بود در سنگر دیده‌بانی بر اثر اصابت خمپاره به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت و سعادت ابدی نائل می‌گردد. ✍️ و روزبرگ امروز را با فرازی از سخنان سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی به پایان می‌بریم: «حسن باقری حقیقتاً "بهشتیِ جنگ" بود؛ یعنی همان نقشی که آیت الله بهشتی در انقلاب داشت، به عنوان یک معمار، به عنوان یک انسان تاثیرگذار و اساسی؛ حسن باقری نیز در جنگ همین‌گونه بود و وقتی هم که به شهادت رسید، تأثیراتش تا آخر جنگ باقی ماند...» ✍️ یادش گرامی، نامش همواره جاودان و راهش پر رهرو باد. ┄┅═✾•▪️•✾═┅┄┈  👇 http://eitaa.com/samtikhoda
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: « (ره)» روز چهارشنبه ١۴٠٢/١١/١١ مناسبت روز: امروز در تقویم شمسی و قمری مناسبت خاصی نداریم؛ اما دیروز ١٨ رجب، سالروز رحلت «ابراهيم» تنها پسر رسول خدا (ص) در سال دهم هجری قمری بود که باعث حزن شدید پیامبر اکرم (ص) گردید لذا سخن امروز را به این موضوعِ غم‌انگیز اختصاص می‌دهیم؛ خداوند در سال هشتم هجرت، فرزند پسری به پیامبر (ص) عطاء فرمود که رسول خدا، نام او را «ابراهیم» گذاشتند! پس از تولد این مولود مبارک، جبرئیل امین نازل ­شد و حضرت را با عنوان "اباابراهیم" سلام ­داد! و این موضوع، پیامبر را بسیار شادمان نمود! همچنین در روایت آمده که حضرت، ابراهیم را به همسر گرامیشان نشان داده و فرمودند: «ببین چقدر این بچه شبیه من است!» [انساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۰] اما تقدیر الهی بر آن بود که ابراهیم در ١٨ ماهگی، بیمار شد و از دنیا رفت! پیامبر که به شدت غصه‌دار شده بودند، در سوگ فرزند عزیزشان گریسته و فرمودند: «ای ابراهیم، کاری از ما برای تو ساخته نیست! تقدیر الهی برگشت ناپذیر است! چشم پدرت در مرگ تو گریان و دلش محزون و غمگین است، ولی هرگز سخنی را که مایه خشم خدا شود، بر زبان جاری نمی‌سازد! پس اگر وعده صادق و حتمی خدا نبود که ما نیز به دنبال تو خواهیم آمد، در فراقت بیش از این گریه می‌کردم و محزون می‌شدم!» (بحارالانوار، ج٢٢، ص١۵۶) در این هنگام، برخی از صحابه که شاهد اندوه فراوان و گريه جاری رسول خدا(ص) بودند، زبان به اعتراض گشوده و عرض کردند: شما ما را از گريه بر مردگان نهی می‌نمودید، اکنون چگونه در سوگ فرزند خود، چنین اشک می‌ريزيد؟ پيامبراکرم(ص) در پاسخ آنان فرمودند: «من هرگز نگفته‌ام که در مرگ عزيزان خود گريه نکنيد، زيرا اين احساسات، نشانه‌ی دلسوزی و مهربانی و ترحم است! و شخصی که دلش بر حال ديگران نسوزد، مورد رحمت الهی قرار نمی‌گيرد! آنچه من گفته‌ام این است که در مرگ عزيزانتان، شيون نکنيد و سخنان کفرآميز و سخنانی که مصداقِ اعتراض به خداوند است بر زبان نیاورید و از شدت اندوه، لباس‌های خود را پاره ننماييد!» وسپس فرمودند: «من نیز انسانم؛ قلب اندوهگین می‌شود و چشم می‌گرید، ولی هرگز سخنی که خداوند را به خشم آورد نمی‌گویم؛ ای ابراهیم! به خدا سوگند من به خاطر (مرگ) تو اندوهگینم!» [الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۱۴] پس رو به کوه ایستادند وفرمودند: «ای کوه! اگر آنچه بر من وارد شده بر تو وارد می‌شد، تو را درهم می‌کوبید، ولی ما همان‌گونه که خدا فرمان داده، می‌گوییم: إنّا لِلهِ وَ إنّا اِلَیْهِ راجِعونَ وَ الْحَمدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمینَ» [انساب الاشراف، ج۱، ص۴۵۲] آنگاه اميرالمؤمنين (ع) به دستور رسول اکرم(ص)، بدن ابراهيم را غسل داده و کفن نمودند و پس از تشييع، در قبرستان بقيع به خاک سپردند! ✍️ بدیهی است سیره و سخنان پیامبر (ص) در رحلت فرزند گرامیشان ابراهیم (ره)، جواب بسیار محکمی برای وهابیون و افرادی است که به شیعیان اعتراض می‌کنند و عزاداری و گریه برای اموات را، بدعت و حرام می‌دانند!!! 💠 همچنین در تاریخ آمده، روزی که ابراهیم درگذشت، کسوف (خورشید گرفتگی) رخ داد؛ در نتیجه مردم برداشت نمودند که خورشید به خاطر مرگ ابراهیم و اندوه پیامبر گرفته است! ولی حضرت پس از حمد الهی به مردم فرمودند: «خورشید و ماه دو نشانه از نشانه‌های الهی هستند و به‌خاطر مرگ یا زندگی هیچ‌کس نمی‌گیرند.» [بحارالأنوار، ج۷۹، ص۹۱] ✅ نکته مهم و درس‌آموز در این مسئله این است که هرچند برداشت مردم از گرفتگی خورشید، به خاطر مرگ فرزند پیامبر (ص)، می‌توانست عقیده آن‌ها را نسبت ‏به اسلام راسخ‌تر نموده و در نتیجه به پیشرفت دین اسلام کمک کند! اما پیامبر (ص)، راضی نشدند که از طریق خرافات و راه باطل، دین حق را ترویج و در دل مردم تحکیم نمایند! تا به ما بیاموزند که اسلام هرگز اجازه نمی‌دهد که از ابزار و راه‌های باطل برای ترویج و تبیین دین و کارهای خوب و متعالی دیگر استفاده شود و به اصطلاح در اسلام «هدف، وسیله را توجیه نمی‌نماید!» ✍️ و سخن امروز را با کلام ارزشمند استاد شهید مرتضی مطهری (ره) به پایان می‌بریم که فرمود: «رسول خدا نمی‌‏خواستند از نقاط ضعف و جهالت و نادانى و غفلت مردم براى هدايت آنها استفاده كنند! بلکه می‌خواستند از نقاط قوّت و علم و معرفت و بیداری مردم استفاده كنند...» [مجموعه آثار شهید مطهری، ج١٦، ص١٠٩] ┄┅═✾•▪️•✾═┅┄┈  @Yavaranemamzaman
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: «» روز پنجشنبه ١۴٠٢/١١/١۲ مناسبت روز: امروز دوازده بهمن، سالروز ورود امام راحل به ایران اسلامی و بیعت میلیونی همه اقشار مردم با رهبر کبیر انقلاب اسلامی است، لذا ضمن گرامیداشت این روز به‌یادماندنی و آغاز ایام الله دهه فجر، سخن امروز را آغاز می‌نمائیم؛ در چنین روزی در سال۱۳۵۷ شمسی در ساعت ٣/٣٠ صبح به وقت تهران، در فرودگاه شارل دوگل فرانسه، مردی سوار بر هواپیما می‌شود که هیچ‌کس فکر نمی‌کرد به‌سلامت از این هواپیما پیاده شود، چراکه دولت و ارتش ایران، تمامی فرودگاه‌ها را بسته، و تهدید کرده بودند که هر هواپیمایی را که به حریم هوایی ایران وارد شود با موشک خواهند زد! هواپیمای امام خمینی (ه) غرش‌کنان به سوی آسمان پرواز کرد؛ اما همه مسافرین سراسر اضطراب و تشویش بودند؛ اما در این میان، حضرت امام (ره) با آرامش تمام، نماز شب خود را به جای آورده و در کف هواپیما با راحتی و آسودگی وصف‌ناشدنی می‌خوابند! مهماندار هواپیما که از این همه آرامش، به وجد آمده بود، نقل‌ می‌کند:《در حالی که آیت‌الله بر روی‌ پتو خوابیدند، خبرنگاران‌ با همراهان‌ ایشان مصاحبه‌ می‌کردند و هر کس‌ سخنی می‌گفت‌؛ برخی از آن‌ها احتمال‌ برگرداندن‌ و برخی دیگر درباره سرنگون‌کردن‌ هواپیما سخن می‌گفتند، ولی همگی‌ در یک‌ چیز یکسان بودند و آن‌، نگرانی‌ شدید و اضطراب بی‌وصف بود. عقربه‌های ساعت نزدیک هشت صبح را نشان می‌داد که ناگهان مهماندار پشت بلندگو اعلام کرد که به آسمان ایران وارد شدیم‌، همه‌ی مسافرین از شدت ترس حال خود را نمی‌فهمیدند، اما امام با شنیدن این جمله‌، لبخندی بر لبانشان نقش بست، گویی این مرد الهی، آرامشی جاودانه دارد. بالاخره هواپیما برخلاف تصور همه، به سلامت به زمین نشست و امام امت، دست در دست مهماندار هواپیما با همان آرامش و صلابت همیشگی پای در خاک ایران عزیز گذاشتند. ❓اما به‌راستی این آرامش بی‌بدیل امام از کجا نشأت گرفته بود؟! ✅ خداوند در آیه ٢٨ سوره رعد، وعده داده که با ياد او دل‌ها آرام مى‌گيرد: «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» به راستی، انسان در پرتو ایمان و اعتماد به خداوند متعال، آرامش روحی و اطمینان خاطر پیدا می‌کند، چرا که اعتقاد به قدرت لایتناهی الهی، آدمی را به قدرتی مافوق همه قدرت‌های بشری متکی می‌نماید؛ در آن وقت است که سکینه الهی نازل می‌شود؛ چنانچه قرآن می‌فرماید: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ»؛ (فتح/۴) و بالاخره، نتیجه‌ی این سکینه‌ی الهی می‌شود: «لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ»؛ (همان) یعنی بذر ایمان در دل آن‌ها عمیق‌تر می‌شود و چون واژه «ایمان» از «اَمن» گرفته شده و به معنای آرامش است، چنین فردی با اطمینان قلبی هیچ‌گونه ترس و وحشتی در برابر غیر خدا نخواهد داشت. ✍️ البته خداوند در قرآن برای مثال در این زمینه به برخی از شخصیت‌های ویژه نیز اشاره نموده است که در این مجال به دو نمونه از آن‌ها اشاره می‌نمائیم: 1️⃣ یکی از شاخص‌ترین انسان‌های مؤمن که خداوند در آیه ۸۱ سوره انعام، به ایشان اشاره نموده، حضرت ابراهیم (ع) است که با ایمان و توکل و اعتماد به حضرت حق، یک تنه در برابر نمرود و تمام استکبار می‌ایستد و خطاب به آنان می‌گوید: «وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ...»، چگونه ممکن است من از بت‌های شما بترسم و در برابر تهدیدهای شما وحشتی به خود راه بدهم. 2️⃣شخصیت دوم حضرت موسی (ع) است که خداوند در آیه ۴۷ سوره طه به ایشان اشاره می‌نماید که با عصای چوپانی در برابر قدرت عظیم فرعون با آن جاه و جبروت که چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌کرد و هر دلی را می‌لرزاند؛ با کمال آرامش و طمأنینه ایستاده و به دستور الهی از فرعون می‌خواهند که از اذیت و آزار بنی‌اسرائیل دست بردارد و آن‌ها را با ایشان همراه کند: «فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ». ✍️بی‌شک خمینی کبیر نیز یکی از مصادیق بارز این آرامش و سکینه الهی بوده‌ است که با ایمان و اعتماد به وعده‌های الهی: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ» (محمد/٧)، «وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ» (حج/۴٠)؛ در برابر حکومت ٢۵٠٠ ساله ستم‌شاهی ایستاده و مکتبی را بنا نمود که تربیت‌شدگان این مکتب نیز با پیروی از امام و مقتدای خود، با آرامش و صلابت در تمامی دوران‌های سخت قبل و بعد از انقلاب، و در طول دفاع مقدس و همچنین دفاع از حرم اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) و... در برابر تمامی استکبار جهانی ایستاده و هرگز ترسی به دل راه نداده‌اند؛ افراد شجاعی هم‌چون شهید محسن حججی (ره) که حتی در هنگامی که تکفیری‌ها او را ذبح می‌کردند، کوچکترین آثاری از خوف و ترس در چهره‌ی آرام او، دیده نمی‌شد. @Yavaranemamzaman
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: « از نگاه آیات و روایات ١» روز شنبه ١۴٠٢/١١/١۴ مناسبت روز: امروز طبق تقویم شمسی، سومین روز از انقلاب اسلامی است، لذا سخن امروز را با گرامیداشت این ایام آغاز می‌نمائیم: بی‌شک انقلاب اسلامی‌، انفجار نور در تاریکی و ظلمات طاغوت، برای ملت مظلوم ایران و همه‌ی آزادگان جهان بود؛ نهضتی بزرگ که می‌توان آن را زمینه‌ساز نهضت جهانی حضرت مهدی (عج) دانست؛ چنانچه امام راحل (ره) فرمودند: «انقلاب ما آغاز نهضت جهانی اسلام به پرچمداری حضرت حجت (عج) است...» (صحیفه نور، ج۲۱، ص۳۲۷) ✍️ اما سؤال مهمی در این رابطه وجود دارد که آیا می‌توان در آیات و روایات اسلامی، نشانی از انقلاب اسلامی و حضور و نقش ایرانیان در زمینه‌سازی ظهور پیدا کرد؟ ✅ برای جواب به این پرسش، باید بدانیم که در برخی از روایات و همچنین در تفسیر بعضی از آیات نورانی قرآن مجید، تعابیر بسیار زیبایی در رابطه با ایرانیان و نقش آن‌ها دراسلام و به‌ویژه در آستانه ظهور امام عصر (عج) وارد شده است، که نشان دهنده جایگاه ارزشمند آن‌ها نزد پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) است‌؛ لذا در این مجال کوتاه به بخشی از این آیات اشاره کرده و آیات و روایات دیگر را به روزهای آینده موکول می‌نمائیم؛ ✅ بخش اول: «اوصاف ایرانیان در آیات قرآن کریم»   1️⃣ سوره محمد، آیه ٣٨: «ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ»: «آرى، شما همان گروهى هستيد كه براى انفاق در راه خدا دعوت مى‏شويد، اما بعضى از شما بخل مى‏ورزند و هر كس بخل ورزد، نسبت به خود بخل ورزیده است (چراکه) خداوند بى‏نياز است و شما همه نيازمنديد، و چون سرپيچى كنيد، (بدانید) خداوند، گروه ديگرى را به جاى شما مى‏آورد که آنها مانند شما نخواهند بود (و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق مى‏كنند)؛ ✍️ اكثر مفسران در تفسیر این آیه نقل كرده‏اند كه بعد از نزول آن، جمعى از اصحاب از رسول خدا (ص) پرسیدند: گروهی كه خداوند به آنها اشاره كرده چه کسانی هستند؟ و پيامبر اکرم (ص) در جواب آن‌ها، دست بر شانه جناب سلمان فارسی (ره) زده و فرمودند: «منظور، اين مرد و قوم او هستند؛ سوگند به آن كس كه جانم به دست او است، اگر ايمان به ثريا (ستاره دوردستى كه در اين زمينه ضرب المثل است) بسته باشد، گروهى از مردان فارس، آن را به چنگ مى‏آورند» (نورالثقلین و تفسیر اهل‌بیت (ع) ذیل آیه فوق؛ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۵۲ و...) مشابه اين حديث را محدثان معروف اهل سنت مانند «بيهقى و تِرمذى» نیز در كتب معروف خود آورده‌اند و در تفسير قرطبى، روح‌البيان، مجمع‌البيان، فخررازى و دیگر تفاسیر اهل‌سنت نیز به این حدیث اشاره شده است؛ همچنین در حديث ديگرى در تفاسیر شیعه و اهل‌سنت نقل شده که امام صادق (ع) می‌فرمایند: «به خدا سوگند كه حضرت حق به اين وعده خود وفا كرده و گروهى را از غير عرب را که بهتر از آنها هستند، جانشين این قوم خواهد ساخت» (مجمع‌البیان، ج۵، ص١٠٨؛ برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۶۴ و...) 2️⃣ آیه ۵۴ سوره مائده: «یَا أَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْم یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّة عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّة عَلَی الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِم...»: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد، (به خدا) زيانى نمى‏رساند؛ (به‌درستی که) خداوند جمعيّتى را خواهد آورد، كه آنها را دوست دارد و آنان (نيز) خدا را دوست دارند‌؛ آن‌ها در برابر مؤمنان، متواضع؛ و در برابر كافران، سرسخت و نيرومندند؛ و در راه خدا جهاد مى‏كنند، و از سرزنش هيچ ملامت‌گرى هراسى ندارند...»    ✍️ در تفسیر این آیه نیز در برخی از تفاسیر شیعه و اهل‌سنت آمده است که هنگامى كه از پيامبر (ص) درباره اين آيه‏ (و جمعیتی که خدا، آنها را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند) سؤال كردند؛ حضرت دست خود را بر شانه جناب سلمان (ره) زدند و فرمودند: مصداق این آیه، او و هموطنان او هستند» (نور الثقلين، ج١، ص۶۴١؛ مجمع‌البیان، ج٣، ص٢٠٨ و...) ✅ این مبحث ادامه دارد و انشاالله به شرط حیات در روزهای دیگر دهه مبارکه فجر نیز به برخی دیگر از آیات و روایات در این زمینه اشاره خواهیم نمود... ┄┅═✾•▪️•✾═┅┄┈  @Yavaranemamzaman
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: « از نگاه آیات و روایات ٢» روز یکشنبه ١۴٠٢/١١/١۵ مناسبت روز: در ایام انقلاب اسلامی قرار داریم و از روز گذشته مبحثی را در رابطه با «انقلاب اسلامی از دیدگاه آیات و روایات» آغاز نمودیم و عرض کردیم که در روایات اسلامی و هم‌چنین درذیل بعضی از آیات نورانی قرآن مجید، تعابیر بسیار زیبایی در رابطه با ایرانیان ونقش آنها دراسلام وارد شده و سپس به دو آیه زیر و تفسیر آنها در رابطه با ایرانیان در کتب شیعه و اهل‌سنت اشاره نمودیم: 1️⃣ «آیه ٣٨ سوره محمد»؛ 2️⃣ «آیه ۵۴ سوره مائده»؛ ✍️ و انشاالله امروز نیز به آیات دیگری در این زمینه اشاره می‌نمائیم: 3️⃣ آیه ٣ سوره جمعه: «وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُالْحَکِیمُ»: «و (خداوند) قوم دیگری از مردم را که هنوز به عرب (در اسلام) ملحق نشده‌اند، هدایت خواهد نمود، همانا او خدای مقتدر و همه کارهایش بر اساس حکمت و مصلحت است» مفسرین آورده‌اند که چون اين آيه را پیامبر اكرم (ص) تلاوت فرمودند، دست خود را بر شانه‌ی سلمان گذاشته و فرمودند: «اگر ايمان در ثريا باشد، مردانى از اين قوم (ايرانيان) به آن دست مى‏يابند» (مجمع البیان، تفسیر کشاف، تفسیر القرطبى، ذیل آیه فوق) 4️⃣ آیه ١٣٣ سوره نساء: «إِن یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ أَیُّهَا النَّاسُ وَیَأْتِ بِآخَرِینَ وَکَانَ اللّهُ عَلَی ذَلِکَ قَدِیراً»: «ای مردم! اگر خدا بخواهد، شما را از بین می‌برد و افراد دیگری را به جای شما می‌آورد و خداوند بر این کار تواناست» شیخ طوسی، طبرسی، زمخشری و برخی دیگر از مفسرین شیعه و سنی، آورده‌اند که وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا، دست بر پشت جناب سلمان (ره) زده و فرمودند: آن جمعیت، قوم این مرد (یعنی مردم عجم و فارس) هستند. (مجمع البیان، تفسیر کشاف، و التبیان فی تفسیرالقرآن، ذیل آیه فوق) 5️⃣ آیه ٨٩ سوره انعام: «فَإِن یَکْفُرْ بِهَا هَـؤُلاء فَقَدْ وَکَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَّیْسُواْ بِهَا بِکَافِرِینَ»: «اگر مردم مکّه کفر بورزند، کسان دیگری را نگهبان آن می‌سازیم که (مانند آنها) کافر نیستند» برخی مفسرین ذیل این آیه آورده‌اند که مصداق «قَوْماً» در این آیه، ایرانیان هستند. (تفسیر کشاف، ج٢، ص۴٣؛ و کشف الاسرار و عدة الابرار، ج٣، ص۴١٨) چنانچه در حدیثی از امام باقر (ع) آمده، که یکی از صحابه، از رسول خدا، سؤال کرد که منظور از گروه «نگهبان دین» در این آیه کیست؟ پیامبر اکرم (ص) در پاسخ فرمودند: «هُوَ وَاللّهِ سَلمانٌ وَ رَهْطُهُ»: «سوگندبه خدا! این گروه نگهبان، سلمان و قوم او هستند» و سپس فرمودند: «ای گروه قریش! شما مردم فارس (ایرانیان) را با شمشیر (در فتح ایران) می زنید تا به سوی اسلام بیایند؛ اما سوگند به خدا! روزی خواهد آمد که آن‌ها شما را برای کشاندن به سوی اسلام (ناب)، با شمشیر می‌زنند؛ (پس بدانید که) اگر اسلام در لابه‌لای زمین گم شود، مردم فارس (ایرانیان) آن را می‌یابند و اگر اسلام در آسمان قرار گیرد، جز مردم فارس، کسی به آن دست نخواهد یافت» (نفس‌الرحمان فی فضائل سلمان، ص ۴٨) 6️⃣ آیات ١٩٨ و ١٩٩ سوره شعراء: «وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَی بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِم مَّا کَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ»: «اگر ما این قرآن را بر بعضی از مردم عجم (غیرعرب) نازل می‌کردیم و پیامبر (ص) آن را برای ایشان مى‌خواند، عرب‌ها به آن ايمان نمى‌آوردند!» مفسرین، حدیثی در ذیل این آیه آورده‌اند که امام صادق (ع) فرمودند: «اگر قرآن بر عجم نازل شده بود، عرب به آن ایمان نمی آورد؛ ولی قرآن بر عرب نازل شد و عجم به آن ایمان آورد و این برای عجم (ایرانیان)، ارزش و فضیلت است!» (نورالثقلین، تفسیر قمى، تفسیر لاهیجى، تفسير كنزالدقائق) 7️⃣ آیه ٣٩ سوره توبه: «إِلاَّ تَنفِرُواْ یُعَذِّبْکُمْ عَذَاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَلاَ تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَاللّهُ عَلَی کُلِّ شَیْ قَدِیرٌ»: «اگر به سوی میدان جهاد نشتابید، خدا شما را مجازات دردناکی می‌کند و گروه دیگری غیر از شما را به جایتان قرار می‌دهد و (بدانید) هیچ زیانی به خدا نمی‌رسانید و او بر همه چیز تواناست» بسیاری از مفسّران در تعیین مصداق این قوم از ایرانیان نام برده‌اند؛ (جامع البیان، ج٩، ص٩٣؛ و روح‌المعانى،ج١٠، ص٨۵ و...) 8️⃣ علاوه بر آیات مذکور، مفسرین در ذیل آیه ١۶ سوره فتح آورده‌اند که در این آیه به ایرانیان به عنوان قومی رزمنده و جنگجو اشاره شده است: «...سَتُدْعَوْنَ إِلَی قَوْم أُوْلِی بَأْس شَدِید...»: «به زودی از شما دعوت می‌شود که به سوی قومی رزمنده و جنگجو بروید...» (مجمع البیان، ج٩، ص١٩٢) ✍️ این مبحث ادامه دارد... ┄┅═✾•▪️•✾═┅┄┈  💚قرآن الفجر @Yavaranemamzaman
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: «» روز دوشنبه ١۴٠٢/١١/١۶ مناسبت روز: در ایام «جنگ » و فتح دژهای بسيار مستحکم و نفوذناپذیر يهوديان، در سال هفتم هجری قمری به‌دست اميرالمؤمنين (ع) قرار داریم که مورخین و محدثین شیعه و سنی، شجاعت و جانفشانی حضرت در این جنگ را از فضایل بزرگ امیرالمؤمنین (ع) دانسته‌اند، لذا سخن امروز را به این واقعه عظیم تاریخی، اختصاص داده و باسلام و صلوات بر حضرت امیر (ع) آغاز می‌نمائیم؛ پیامبر گرامی اسلام (ص)، پس از برقراری صلح حدیبیه و رفع موقت شرّ کفار قریش، تصمیم گرفتند یهودیان و قبایل نجد را که به فتنه‌انگیزی و مبارزه علیه مسلمانان مشغول بودند، مهار نمایند تا بدین‌وسیله امنیت و آرامش را بیش از پیش در جامعه اسلامی استقرار بخشند؛ در این میان، «خیبر» مهم‌ترین مرکز آشوب‌ و جنگ‌افروزی‌ یهودیان علیه مسلمانان بود؛ لذا رسول خدا با حدود یک هزار و ششصد نفر از یارانشان، به سوی «خیبر» حرکت کردند؛ "خیبر" جلگه وسیع و حاصل‌خیزی در بین مدینه و شام بود که ساکنان یهودی آن، در امور زراعت و جمع ثروت و تهیه سلاح و جنگ‌آوری، مهارت بسیاری داشتند؛ آمار جمعیتی خیبر، حدود بیست هزار نفر بود، که در میان آن‌ها مردان جنگ‌آور و دلیر فراوان به چشم می‌خوردند؛ خیبر، دارای پنج قلعه بزرگ بود که پس از فتح اولین قلعه‌ توسط مسلمانان، پهلوانان یهودی وارد میدان شدند و کار جنگ گره خورد! در همین زمان، امیرالمؤمنین (ع) دچار چشم درد شدیدی شده بودند، به‌صورتی که با چشمان بسته، توان رزم نداشتند لذا رسول‌خدا (ص) پرچم جنگ را به دست خلیفه اول دادند و او را برای فتح قلعه‌های خیبر فرستادند؛ ولی او نتوانست کاری از پیش ببرد و پس از شکست، فرار را برقرار ترجیح داد؛ [البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۳۷] فردای آن روز، حضرت رسول (ص)، پرچم جنگ را به دست خلیفه دوم دادند اما او نیز شکست خورده و فرار کرد؛ [تاریخ طبری، ج۳، ص۱۲] در پی شکست‌های مکرر مسلمانان و ناکام ماندن آنها در گشودن قلعه‌های دشمن، رعب و وحشت بر لشکر اسلام چيره شده بود که در این هنگام مسلمانان با سخنان پيامبر خدا (ص) روبرو گردیدند: «انشاالله فردا، پرچم جنگ را به دست مردی بسیار حمله کننده‌ که هرگز فرار نمی‌کند! (كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّار) می‌سپارم که خدا و رسولش را دوست می‌دارد، و خدا و رسول نیز او را دوست می‌دارند و او برنمی‌گردد تا این‌که خداوند به‌دست وی قلعه‌های دشمن را فتح می‌کند» [تاریخ طبری، ج۳، ص۱۲ و تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۶ و طبقات الکبری، ج٢، ص۸۴] ✍️ فردای آن روز، هر کدام از اصحاب، دل به گرفتن پرچم جنگ بسته بودند و این آرزوی بزرگ را در ذهن خود می‌پروراندند که شخص مورد نظر، خودشان باشند تا این‌که رسول‌خدا (ص)، حضرت امیر (ع) که از شدت درد چشم، پارچه‌ای بر روی چشمانشان بسته بودند را نزد خود خواستند و به قدرت الهی، حضرت را شفا داده و فرمودند: «این پرچم را بگیر و پیش برو تا خدا، قلعه‌ها را برایت بگشاید» [ تاریخ طبری، ج۳، ص۱۲ و دلائل النبوه، ج۴، ص۲۰۵ و طبقات الکبری، ج۲، ص۸۵] ✍️ پس«حيدر کرار» پرچم جنگ را گرفته و به سرعت به سوی قلعه‌ی دشمن روانه شدند؛ نخستین کسی که از پهلوانان یهودی به میدان جنگ آمد، «حارث» برادر «مرحب خیبری» بود، همراهان امیرالمؤمنین (ع) با دیدن هیبت او پا به فرار گذاشتند؛ اما حیدر کرار او را با ضربتی رعدآسا به هلاکت رسانید؛ در این هنگام «مرحب» شجاع‌ترین پهلوان یهود در حالی‌که کلاه خودی یمنی بر سر داشت رجزخوانان بیرون آمد و مبارز طلبید؛ امیرالمؤمنین (ع) نیز به رجز او پاسخی درخور دادند و سپس ضرباتی بین آن‌ها رد و بدل شد تا این‌که حضرت، چنان ضربتی بر فرق مرحب زدند که کلاه خود و سر او را تا دندانهایش شکافت؛ [ طبقات الکبری، ج۲، ص۸۵] در این هنگام، لشگر یهود وحشت‌زده به سوی قلعه گریخته و در بزرگ آن را بستند؛ اما حضرت حیدر (ع) درب قلعه‌ی "قَموص" که طبق شهادت مورخین چهل مرد قوی آن را باز و بسته می‌کردند را از جا کنده و دژ نفوذناپذیر دشمن را فتح نمودند و به واسطه این شجاعت بی‌نظیر، مسلمانان، فاتح این جنگ بزرگ شدند. [تاریخ الاسلام ذهبی، ج۲، ص۴۱۵] ✍️ در پایان توجه به این نکته ضروری است که تمامی موارد فوق از کتب تاریخی و معتبر اهل سنت تقدیم شما گردید، لذا با عنایت به شکست سخت و فرار خلیفه اول و دوم، و سخنان پیامبر اکرم (ص) که طبق تصریح قرآن به وحی الهی متصل است، و فتح قهرمانانه خیبر و بالا بردن پرچم پیروزی اسلام به دست توانای حضرت علی (ع)، مسلماً فضیلت و برتری امیرالمؤمنین (ع) بر تمامی صحابه رسول‌ خدا (ص) کاملاً آشکار و مبرهن است که امیدواریم عزیزان اهل سنت به‌دور از هرگونه تعصب در این حقیقت تاریخی بیشتر بيانديشند. ┄┅═✾•▪️•✾═┅┄┈  @Yavaranemamzaman
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: « (ص)» روز سه‌شنبه ١۴٠٢/١١/١٧ مناسبت روز: امروز طبق نقل مشهور سالروز شهادت هفتمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، حضرت امام موسی (ع) است که پس از تحمل سال‌ها شکنجه و زندان، سرانجام به دستور هارون الرشید و به دستِ سندی بن شاهک، مسموم و به شهادت رسیدند، لذا ضمن عرض تسلیت و تعزیت به محضر امام زمان (عج) و حضرت ثامن‌الائمه (ع) و حضرت فاطمه معصومه (س) و همه عاشقان ولایت و امامت، سخن امروز را آغاز می‌نمائیم؛ حضرت موسی ابن جعفر (ع)، دارای القاب زیادی بوده‌اند، از جمله: «اَعبَد»، «اَفقَه»، «اسخی»، «احسن»، «امین»، «صابر»، «صالح»، «باب الحوائج»، «زین‌المجتهدین» و...؛ اما مهمترین لقب حضرت، «کاظم» است؛ آنچه که از معنای «کاظم» در بین ما شهرت دارد، «فروبرنده خشم» است؛ اما شاید همواره این سؤال در پستوی ذهن و قلب شیعیان مطرح بوده، که آیا معنای «فروخورنده خشم» آن هم به‌ عنوان یک صفت بزرگ برای یک امام معصوم، با قدرت عصمت اهل‌بیت (ع) سازگار است؟! چراکه با احتساب این معنای ظاهری، باید فرض کنیم که امام هفتم شخصی بودند که به‌دلیل شرایط سخت زندگی و فشار و اختناق حکومت ظالم عباسی، و بی‌وفایی برخی از یاران خود، همواره در معرض عصبانیت و خشم بوده‌اند و در این حال، مدام خشم خود را فرو می‌خوردند! مسلماً انتساب این معنا به آن حضرت نمی‌تواند شایسته امامت و عصمت و شأن آن امام معصوم باشد؛ ضمن این‌که این معنا با آیه تطهیر نیز که اهل‌بیت عصمت و طهارت را از هر رِجس و زشتی مصون می‌داند، مغایر است؛ چراکه هر خشمی هرچند که‌ اندک باشد در وهله‌ی اول، نشان‌گر غلبه‌ی قوه قهریه و غضب بر روح و جان آدمی است که مسلما این موضوع، دور از شأن و عصمت امام معصوم است؛ البته شاید این معنا، نشأت گرفته از آیه ١٣۴ سوره آل‌عمران باشد: «الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ»؛ که خداوند در آن، سه صفت را برای نیکوکاران و محسنین برشمرده است: ١. آنهایی که در فراخى و تنگى انفاق مى‏‌کنند؛ ٢. خشم خود را فرو مى‏‌برند؛ ٣. از مردم در مى‏‌گذرند» لذا از نظر قرآن، صفت "کاظم الغیظ" برای انسان‌های نیکوکار، فضیلت بزرگی است؛ اما مسلماً این معنا برای امام معصوم، که اصلاً رذایلی چون غضب در وجود پاک و مطهر ایشان جایی ندارد، فضیلتی ویژه محسوب نمی‌گردد؛ بر همین اساس، برخی از مفسرین، به‌دنبال معنایی بالاتر و فراتر از معنای ظاهری رفته‌اند و «کاظم» را صفت انسانی دانسته‌اند که همواره آرامش خود را در برابر تمامی زشتی‌ها و بدی‌ها و رفتارهایی که برخاسته از حالت خشم و عصبیت است، حفظ می‌نماید تا جایی که اصلاً خشم و غضب و دیگر رذائلِ در این زمینه، در وجود او، ورود پیدا نمی‌کند؛ و نه تنها با حلم و صبر از بدی‌ها و ناسزاهای دیگران می‌گذرد، بلکه خشم دیگران را نیز با نیکی و احسان پاسخ می‌دهد؛ بی‌شک این معنا، می‌تواند شایسته پیشوای هفتم شیعیان باشد، زیرا حضرت کاظم (ع) نه تنها از کسانی که به ایشان بدی کرده و ستم روا می‌داشتند، می‌گذشتند؛ بلکه به آنها نیکی و احسان فراوان می‌نمودند تا روح شرارت و خودخواهی، از نَفْسِ آنها، رَخت بربندد؛ چنانچه آورده‌اند: مردی از نوادگان خلیفه دوم در حضور امام کاظم (ع)، به ایشان و جد گرامیشان، حضرت امیرالمؤمنین (ع) توهین کرد! همراهان امام خواستند به او حمله کنند و او را بکشند، اما امام مانع شدند و سپس شخصاً به مزرعهٔ آن مرد ناصبی رفتند؛ او با دیدن امام، فکر کرد که حضرت برای انتقام و از بین بردن او و یا حداقل از بین بردن محصولاتش آمده‌اند، لذا شروع به داد و بیداد کرد؛ اما امام به او نزدیک شده و با مهربانی پرسیدند: چقدر خرج کاشت مزرعه‌ات کرده‌ای؟ مرد با عصبانیت گفت: ۱۰۰ دینار؛ سپس پرسیدند: امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد ناصبی باجسارت گفت: غیب نمی‌دانم! امام بازهم با خوشرویی فرمودند: گفتم امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد: ۲۰۰ دینار! پس امام ۳۰۰ دینار به او داده و فرمودند: این ۳۰۰ دینار برای توست و محصولت هم برایت باقی است؛ سپس از او خداحافظی کرده و به سوی مسجد حرکت کردند؛ آن مرد که شگفت‌زده شده بود، خود را زودتر از حضرت به مسجد رسانده، و با دیدن امام، از جابرخاست و آیه ١٢۴ سوره مبارکه انعام را بلند تلاوت نمود: «اللَّه أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِ‌سَالَتَهُ: خدا بهتر می‌داند، رسالتش را کجا قرار دهد» [تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۰] ✍️ در پایان سخن از خداوند متعال مسئلت می‌نمائیم که توفیق الگوگیری از سیره آن امام همام را نصیب همه‌ی‌ما گرداند تا بتوانیم مُتخَلّق به اخلاق کاظمی شویم. @Yavaranemamzaman