eitaa logo
یاوران‌امام‌زمان(عجل الله…)
365 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
16.8هزار ویدیو
136 فایل
#جهادتبیین📶📲 #کانال‌یاوران‌امام‌زمان(عَجل‌الله…):👇 🔰#لینک‌دعوت: ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🌍 @Yavaranemamzaman ┗━━ °•🖌•°━━┛ 🟩🟩🟩🟩🟩🟩 ☫. 🟥🟥🟥🟥🟥🟥
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🦋 "راه روشن" 🦋
─═ঊ 🦋🍃🔮🍃🦋ঊ═─ 💫🌺 نتیجه خدمت به 💠 یکی از خیرین زمان، به نام حاج محمد علی فشندی تهرانی نقل کرد: ✍ نزدیک به سی سال قبل، برای زیارت اربعین عازم کربلا شدیم. موقعی بود که برای هر نفر جهت گذرنامه چهارصد تومان می‌گرفتند، بعد از گرفتن گذرنامه، خانواده گفت من هم می‌آیم، ناراحت شدم که چرا قبلاً نگفته بود، خلاصه بدون گذرنامه حرکت نمودیم. جمعیت ما پانزده نفر بود. چهار مرد و یازده زن و یک علویه (خانمی از سادات) که خویشاوندی با دو نفر از همراهان داشت. سن آن خانم علویه، ۱۰۵ سال بود. خیلی به زحمت او را حرکت دادیم. علی‌رغم نداشتن گذرنامه، به آسانی خانواده را از مرز ایران و عراق گذراندیم و به کربلا مشرف شدیم. قبل از اربعین و بعد از اربعین، به نجف‌اشرف رفتیم و بعد از ۱۷ ربیع‌الاول قصد کاظمین و سامرا نمودیم. 🔹 آن دو نفر مرد که از خویشان آن علویه بودند از بردن علویه ناراحت بودند و می‌گفتند: ✍ او را در نجف می‌گذاریم تا به کاظمین رفته و برگردیم. 🔹 من گفتم: ✍ زحمت این علویه با من است. حرکت نمودیم. در ایستگاه قطار کاظمین برای سامرا، جمعیت بسیار بود و همه در انتظار آمدن ترن بودند. با این جمعیت تهیه بلیط بسیار مشکل بود. ✨ ناگاه سید عربی که شال سبزی به کمر بسته بود نزد ما آمد و گفت: ✍ حاج محمدعلی! سلام‌علیکم! شما پانزده نفر هستید؟ 🔹 گفتم: بله ✨ فرمود: ✍ شما اینجا باشید؛ این پانزده بلیط را بگیرید، من می‌روم بغداد، بعد از نیم ساعت با قطار برمی‌گردم، یک اطاق دربست برای شما نگاه می‌دارم. شما از جای خود حرکت نکنید. 🚂 قطار از کرکوک آمد و سید سوار شد و رفت. بعد از نیم ساعت قطار آمد، جمعیت هجوم آوردند، رفقا خواستند بروند؛ من مانع شدم. قدری ناراحت شدند. آن سید آمد و ما را سوار قطار نمود. یک اطاق دربست برایمان گرفته بود. ✨ تا وارد سامرا شدیم، آن آقا سید گفت: ✍ شما را می‌برم منزل سیدعباس خادم. 🔹 من رفتم نزد سیدعباس گفتم: ✍ ما پانزده نفر هستیم و دو اطاق می‌خواهیم و شش روز هم اینجا هستیم چه مقدار به شما بدهم‌؟ ▫️ گفت: ✍ یک آقا سیدی کرایهٔ شش روز شما را داد؛ با تمام مخارج خوراک و زیارتنامه خوان، قرار شد روزی دو مرتبه هم شما را ببرم سرداب و حرم. 🔹 گفتم: سید کجاست‌؟ ▫️ گفت: ✍ الآن از پله‌های عمارت پایین رفت. هرچند دنبالش رفتیم او را ندیدیم. 🔹 گفتم: از ما طلب دارد. پانزده بلیط برای ما خریداری نموده. ▫️ گفت: من نمی‌دانم! تمام مخارج شما را هم داد. خلاصه بعد از شش روز آمدیم کربلا و نزد مرحوم آقا میرزا مهدی شیرازی رفتم. جریان را گفتم و سؤال نمودم راجع به بدهی نسبت به سید. 🔺مرحوم میرزا مهدی گفت: ✍ همراه شما کسی از سادات هست‌؟ 🔹 گفتم: بله، یک علویه است. 🔺 فرمود: ✍ او علیه السلام بوده و شما را مهمان فرموده. حقیر (شهید دستغیب) گوید: ✍ و محتمل است که یکی از رجال‌الغیب یا ابدال که ملازم خدمت (در خدمت) آن حضرتند، بوده است. 📚 داستانهای شگفت، شهید دستغیب، ج ۱، ص ۲۴۵ ─═ঊ 🦋🍃🌺🍃🦋ঊ═─ سروش: 👇 sapp.ir/raheroshan_khamenei ایتا: 👇 Eitaa.com/raheroshan_khamenei روبیکا: 👇 rubika.ir/Raheroshan_khamenei ─═ঊ 🔮🍃🌺🍃🔮ঊ═─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، پیش اهل گرامی‌اند اکرام و احترامِ به این خاندان یکی‌ست.. 🔹شعرخوانی صادق آتشی در حضور رهبر انقلاب درباره وحدت مسلمین که مورد تقدیر ایشان قرار گرفت.😍🇮🇷 🍁🍃 ⃟  ⃟   ⃟⃟🍃﷽✿❀┅┅🇮🇷🇵🇸┅┅❀✿↷ 📲🇮🇷☫𓂆 ↶【بہ مابپیوندید: 】↷ (عجل‌اللہ..)⇩⇩ 🇮🇷☫🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/2248409099Cb908bf49ce