📌 #داستان_آموزنده دختر یتیم!
#دختر_يتيمى با مادر پير خود زندگى مى كرد، پسر عمويش از وى خواستگارى كرد، مادر و #دختر موافقت نمودند، بعد از اينكه عروس خانواده ى عمو شد، دختران و زن عمو بهش زور مي گفتند و انواع ظلم را بر او روا مى داشتند، دختر جوان هر بارى كه خانه نزد #مادرش مى آمد شكايت مى كرد و زار زار مى گريست مادر پير او را به صبر توصيه مى كرد و همراهش زار زار مى گريست، مدت زیادی گذشت، تا اينكه مادر پير در بستر بيمارى مرگ قرار گرفت.....
😱😱😱😱😱😱😱😱😱❤️😱😱😱😱
بعد از مدتى خانواده عمويش متوجه شدند، كه دختر غمگين مى رود و خوشحال و سرحال بر مى گردد، به شوهرش گفتند؛ زن تو دوست پنهانى دارد و در خانه ى مادرش با او ملاقات مى كند......😱ادامه ماجرا👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1248919822Cb13a934b2f
#پسری_که_میخواست_مادرش_را_بکشد
مردی عاق و نافرمان، همسری ستمگر داشت که خیری در او نبود. #مادرش او را نصیحت می کرد ولی به خاطر تأثیر همسرش به سخنان مادرش گوش نمی کرد.
پس از این که اختلاف میان او و مادرش بالا گرفت، خواست او را بکشد و بنا به نصیحت #همسرش از شرش خلاص شود. او به مادرش گفت:با من به گردش می آیی؟
مادرگمان کرد که پسرش میخواهد به او نیکی کند باخوشحالی قبول کرد...
بعد از طی مسافتی، پسر از جاده خارج شد و در صحرا پیش رفت تا اینکه او ماشین را نگه داشت و به مادر گفت: پیاده شو. ....😳
ادامه ماجرا در لینک زیر👇🌺👇🌺
https://eitaa.com/joinchat/1248919822Cb13a934b2f