💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
امام علی (علیه السلام):
کسی که از گذشتگان عبرت بگیرد بصیرت پیدا می کندو کسی که بصیرت پیدا نمود دانا می شود و آنکه دانا شد عمل می نماید.
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
مولا علی (ع) فرمود:
1- دوستی بهتر از حفظ زبان
2- و لباسی زیبا تر از تقوای الهی
3- و مالی ارزنده تر از قناعت و میانه روی در خرج های زندگی
4- احسانی بر تر از گفتار نیکو و حکمت آمیز 5- و غذایی گوارا تر از فرو خوردن خشم نیافتم...
نصایح
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
#طنز_جبهه😁
سرهنگ عراقی گفت"برای صدام صلوات بفرستید" 😒
برخاستم با صدای بلند داد زدم📣 " سرکرده اینها بمیرد صلوات 😎 " طوفان صلوات برخاست 🤣😂
"قائد الرئیس صدام حسین عمرش هرچه کوتاه تر باد صلوات" 😅
سرهنگ با لبخند 😁 گفت بسیار خوب است . همین طور صلواات بفرستید
"عدنان خیرالله با آل و عیالش نابود باد صلوات " طه یاسین زیر ماشین له شودصلوات طوفان صلوات بود که راه افتاد...
در حدود یک ساعت نفرین کردیم و صلوات فرستادیم😐😂
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
کیفرخواست فائزه هاشمی صادر شد
🔻دادستان تهران: در رابطه با این پرونده، قرار مجرمیت صادر شده است. پس از طی روال قانونی، کیفرخواست پرونده این فرد به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و توهین به مقدسات صادر و به دادگاه ارجاع شده است.
پ ن:
یکبار جستی ملخک،
دوبار جستی ملخک....
آخر به دست «قانونی» ملخک!!!!!👌🏻😉😁
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
تصاویری غمبار از قربانیان پرواز ایرباس ۶۵۵ هواپیمایی ایران که توسط موشک ناو امریکایی بطور وحشیانهای بر فراز آبهای خلیج فارس مورد حمله قرار گرفتند و شهید شدند.
یاد و خاطر ۲۹۰ شهید ایرباس ۶۵۵ گرامی باد
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
دختر هاشمی رفسنجانی
جای شهید و جلاد را عوض کرد!
💠@yazeynb💠
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
#گمشده_مجنون
«...نشست پشت تویوتا. خسته بود. به ساعتش نگاه کرد. یک ساعتی تا جلسهی قرارگاه مانده بود. آرام پیاده شد و نگاهی به چادر انداخت. همه خواب بودند. آرام و بیصدا ظرفها را جمع کرد و برد کنار منبع. شست، دسته کرد و گذاشت توی چادر. لباسهای کثیف گوشهی چادر را هم جمع کرد و ریخت توی تشت و برد کنار منبع؛ شست و آویزان کرد روی بند. وضویش را هم گرفت و رفت جلسهی قرارگاه.
وقتی شب برگشت، بچهها از خجالت سرشان پایین بود و رویشان نمیشد توی چشمهای محمدرضا نگاه کنند...»
( نفر اول از راست «شهید کارور»)
👈 برگرفته از کتاب ارزشمند و خواندنی «گمشده مجنون»، صفحهی ۲۸۶ با تخلیص و اختصار.
#شهید_کارور