#زندگینامهشهیدحججے 👇👇
#قسمتهشتم😍
بهم گفت: "زهرا. خانومم. بیا اینجا پیشم بشین."
رفتم ڪنارش نشستم. ڪوله اش را باز ڪرد.👀 دست ڪرد توے آن و یک عالمه #صدف بیرون آورد. گفت: "اینها را از سوریه برا تو آوردم خانم."😍
دوباره دست ڪرد توے ڪوله. اینبار قطعه چوبے را درآورد.🤔دیدم روے آن چوب،ےڪ قلب و یک شمع حڪاڪے ڪرده. خیلے ظریف و قشنگ.😌
پایینش هم نوشته: "همسر عزیزم دوستت دارم."😍👌🏻
قطعه چوب را به من داد و گفت: "زهرا، یه روز تو لاذقیه ڪنار دریا ایستاده بودم. دلم حسابے برات تنگ شده بود. دلم پر مے زد برا اینڪه یه ثانیه تورو ببینم.😔
رفتم روے تخته سنگ ایستادم. نگاه ڪردم به دریا و شروع ڪردم باهات حرف زدن. باور مے ڪنی؟"😇😢 سرم را تڪان دادم. دوباره گفت:" یه بار هم از تانک بیرون اومدم نشستم رو برجک تانک. اونقدر دلم برات تنگ شده بود ڪه همین جور شروع ڪردم به گریه."😔
بعد نگاهے بهم ڪرد و گفت:"زهرا، یه چیزے را مے دونستی؟"
گفتم: "چی؟" گفت: "اینڪه تو از همه ڪس برام عزیزتری."
آرام شدم. خیلے آرام. 😌💙
💚@yazeynb💚
چند ماهے گذشت. فروردین ۹۵ بود. بچه مان به دنیا آمد. علے ڪوچولومان.😍
پدر و مادرم گفتند: "خوب خداروشڪر. دیگه محسن حواسش میره طرف بچه و از فڪر و خیال سوریه بیرون میاد."😌
همان روز بچه را برداشت و برد #اصفهان پیش #آیت_الله_ناصرے ڪه توے گوشش #اذان و #اقامه بگوید.😇
ما را هم با خودش برد. آقاے ناصرے ڪه اذان و اقامه در گوش علے گفت محسن رو ڪرد بهشان و گفت: "حاج آقا، شما پیش خدا روسفیدید. دعا ڪنید من شهید بشم."💚@yazeynb💚
حاج آقا نگاهے به محسن ڪرد و گفت:" ان شاءالله عاقبت بخیر بشے پسرم."
تا این را شنیدم با خودم گفتم: "نخیر این ڪله اش داغه. حسابے هوایے یه."😑
فهمیدم نه زخمے شدن سال پیشش،او را از سوریه سرد ڪرده نه بچه دار شدن الانش.
حتی یک درصد هم فڪر اعزام مجدد از سرش نیافتاده بود.🤦🏻♀️
از وقتے از #سوریه برگشته بود، یڪے دیگر شده بود. خیلے بے قرار بود.
💚@yazeynb💚
بهم مے گفت: "زهرا. دیدے رفتم سوریه و #شهید نشدم؟"😔 بعد مے گفت: "مے دونم ڪارم از ڪجا مے لنگه. وقتے داشتم میرفتم سوریه،برای اینڪه مامانم ناراحت نشو تو فڪر نره، چیزے بهش نگفتم. مے دونم. مے دونم مادرم چون راضے نبود من شهید نشدم."😔
لحظه سڪوت میڪرد و انگار ڪه ڪسے با پتک ڪوبیده باشد توے سرش، دوباره میگفت:" زهرا نڪنه شهید نشم و بشم راوے شهدا اونوقت چه خاڪے تو سرم بریزم؟"😭
دیگه حوصله ام سر برده بود. بس ڪه حرف از شهادت مے زد. دیگه به این ڪلمه #آلرژے پیدا ڪرده بودم. 😑🤦🏻♀️
#ادامهدارد...
💚@yazeynb💚