eitaa logo
کانال مدافع حرم خانم زینب حاج قاسم سلیمانی
1.8هزار دنبال‌کننده
31.3هزار عکس
22.3هزار ویدیو
117 فایل
#شهادت_سردار_سپهبد_قاسم_سلیمانی 😢😢😢😢😢 آهنگ: (یاران چه غریبانه رفتند از این خانه) سر لشڪرِ ایرانی سردارِ سلیمانی هم عاشق قرآن و هم ڪشته قرآنی رفتی و وقارم رفت بر عشق عیارم رفت هم یار ولایت هم سردار دیارم رفت ای یار خداحافظ سردار خداحافظ😢😢😢😢
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال مدافع حرم خانم زینب حاج قاسم سلیمانی
﷽؛ 👈 عرش بر زمین افتاد #حضرت‌استادانصاریان
💠@yazeynb💠 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏴‌اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🏴 ﷽؛ علیه‌السلام از زبان علیه‌السلام 👈 از اینجا به بعدِ روضه را به دست امام ششم می‌دهم تا علیه‌السلام روضه بخواند ؛ علیه‌السلام می‌فرمایند : علیه‌السلام با تشنگی و گرسنگی و 72 داغ وارد جنگ شد ، 33 زخم با نیزه و 34 زخم با شمشیر به او زدند . ، مگر کشتن یک‌نفر چقدر اسلحه می‌خواهد ؟!  علیه‌السلام می‌فرمایند : علیه‌السلام خسته شد ، خون از بدنش می‌رفت ، به نیزه تکیه داد تا یک‌خرده خستگی‌اش رفع شود ، پیشانی‌اش را هدف گرفت ، یک تیر به پیشانی زد و استخوان شکست ؛ اول با کف دست راستش ، خون‌ها را گرفت و به محاسن و گلویش کشید ، دید بند نمی‌آید ، کمربندش را باز کرد و پیراهنش را بالا زد تا جلوی خون را بگیرد ، سینه مقابل لشکر قرار گرفت ! از دور نه ، از جلو ، سینه را با تیر سه‌شعبه هدف گرفتند و تیر از پشت‌سر بیرون آمد . ، برایت بمیرم !  دو سه‌بار تیر را از جلو تکان داد ، دید درنمی‌آید ؛ نمی‌دانم روی زین با چه زحمتی خم شد ! شما می‌خواهی پشتت را یک‌ذره بخارانی ، نمی‌شود ؛ نمی‌دانم چه‌کار کرد ، دستش را از پشت‌سر به تیر رساند و بیرون کشید . حس کرد که دیگر طاقت ندارد سواری‌اش را ادامه بدهد ، از سطح صاف داخل گودال آمد ، دوتا دستش را به جلو و دوتا پایش را عقب کشید که علیه‌السلام زمین نخورد و آرام بیاید .  " بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد ××××××× اگر غلط نکنم ، عرش بر زمین افتاد " 👈 بگذارید حرف علیه‌السلام را هم بگویم ، مثل هر روز در آفتاب بنشینم و گریه کنم ؛ امروز چقدر آفتاب داغ به بدنت تابید ! حرف علیه‌السلام را هم بگویم ؛ علیه‌السلام روایت نمی‌کند ، بلکه خودش در کربلا بوده و می‌گوید : من نزدیک گودال بودم ، جدم هنوز زنده بود که اسب‌سوارها از یک‌طرف گودال می‌ریختند ، از آن ‌طرف درمی‌آمدند و دوباره دور می‌زدند ...