eitaa logo
کانال مدافع حرم خانم زینب حاج قاسم سلیمانی
1.8هزار دنبال‌کننده
31.3هزار عکس
22.3هزار ویدیو
118 فایل
#شهادت_سردار_سپهبد_قاسم_سلیمانی 😢😢😢😢😢 آهنگ: (یاران چه غریبانه رفتند از این خانه) سر لشڪرِ ایرانی سردارِ سلیمانی هم عاشق قرآن و هم ڪشته قرآنی رفتی و وقارم رفت بر عشق عیارم رفت هم یار ولایت هم سردار دیارم رفت ای یار خداحافظ سردار خداحافظ😢😢😢😢
مشاهده در ایتا
دانلود
۰ ۰ 😢😢 ساعت ۱:۳۰ بامداد دیروز بود.( ۸ فروردین ۱۳۹۸ ) دایرکت صفحه را که باز کردم، عزیزی برای عکس استوری نوشته بود: این یه «مهدی باکری» نیاز داره یه «مهدی زین الدین» «احمد کاظمی» «خرازی» اصلاً خیلی حسی و دلی نوشته بود. ازش پرسیدم: با همۀ این آشنا هستید؟ گفت: «خوشبختانه بله.» اسمش علی بود. ۳۷ ساله از «اسلامشهر». یکهو بی مقدمه گفت: « من شفا گرفتۀ قبر خالی هستم.»😢 ارادت عجیبی هم به داشت. خلاصه ما گوش شدیم و او زبان که: 🌺🌹@yazeynb🌺🌹 «... ۱۲ سال داشتم. از بدم می آمد؛ چون دلیل اعتیادم را انقلاب کردن آنها می دانستم. آن روز با خانواده ام بحثم شد و از خانه زدم بیرون. مقداری خریدم و تصمیم گرفتم بروم 😢. گفتم می روم آنجا و با کشیدن به آنها اهانت و خرابشان می کنم.😩😏 برای اولین بار بود پایم را داخل گلزار شهدا می گذاشتم. زمان خدمت سربازی از زبان فرمانده مان یک چیزهایی از شنیده بودم و فقط از او خوشم می آمد.😉 🌺🌹@yazeynb🌺🌹 رفتم داخل که جایی برای نشستن پیدا کنم. روی یک صندلی سیمانی نشستم. نگاهی به دور و برم کردم که کسی نباشد. 😐 را سیگاری بار کردم. ناگهان دیدم بالای سر قبری، عکس را زده اند.😢 پیش خودم گفتم: «برای چی عکس خود را نزده اند و عکس را زده اند!!!؟»؛🙄 در حالیکه قشنگ بهم زل زده بود و نگاه خوشگلی داشت!!!...😢 نگاهم که به سنگ قبر افتاد، واقعاً خشکم زد!!! دیدم نوشته: 🌺🌹@yazeynb🌺🌹 خودش بود! !! آنجا قبر بود!!! در حالیکه من اصلاً و ابداً نمی دانستم قبر او کجاست!!!!😢😢 همانجا بهش گفتم: «ببین! تو خودت می دانی من از شماها دل خوشی ندارم. الآن هم برای دعوا آمده ام اینجا! ولی خدایی از تو یکی خوشم می آید!! اگر رفاقت سرت می شود، بدان که از خسته شده ام. هیچی هم ندارم؛ حتی آبرو و اعتبار. این ها را بهم بده!...😭😢😏🌺🌹@yazeynb🌺🌹 از آنجا که برگشتم، یکی از دوستانم را دیدم. گفت: یک جایی هست به نام که رایگان ترک می کنند. بیا به آنجا برویم. خلاصه رفتم و ترک کردم و الآن ۱۰ سال است که پاکم...😌 به سال نرسیده، اعتبار هم پیدا کردم.🙂 طوری شد که الآن مسئول امور مالی هیئت محله مان هستم و آبرو و اعتباری کسب کرده ام که فکرش را هم نمی کردم.😋 بچه دار هم نمی شدم. با توسل به خدا یک پسر بهم داد که الآن هشت سالش هست و عاشق هیئت...» 😢😊 با اجازۀ علی آقای عزیزم نگاشته شد. ☺️ 🌺🌹@yazeynb🌺🌹