♡•🥀•عاشقانه شهدا•🥀•♡ 🌹@yazeynb🌹 با چندتا از خانواده‌های سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم.. یه روز که حمید از منطقه اومد به شوخی گفتم: دلم میخواد یه بار بیای و ببینی اینجا رو زدن و من هم کشته شدم اونوقت برام بخونی فاطمه جان شهادتت مبارڪ..! 🌹@yazeynb🌹 بعدشروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم دیدم از حمید صدایی در نمیاد.. نگاه کردم دیدم داره گریه میکنه.. جا خوردم.. 🌹@yazeynb🌹 گفتم: تو خیلی بی انصافی..! هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو 🌹@yazeynb🌹 اون‌وقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمیزاری من گریه کنم.. حالا خودت نشستی و جلوی من گریه میکنی..؟! سرش رو بالا آورد و گفت: فاطمه جان..! به خدا قسم اگه تو نباشی من اصلا از جبهه برنمی‌گردم..♥️ 🌹@yazeynb🌹 #همسر‌شهید حمیدباکری