eitaa logo
کانال مدافع حرم خانم زینب حاج قاسم سلیمانی
1.7هزار دنبال‌کننده
38.9هزار عکس
29.6هزار ویدیو
143 فایل
#شهادت_سردار_سپهبد_قاسم_سلیمانی 😢😢😢😢😢 آهنگ: (یاران چه غریبانه رفتند از این خانه) سر لشڪرِ ایرانی سردارِ سلیمانی هم عاشق قرآن و هم ڪشته قرآنی رفتی و وقارم رفت بر عشق عیارم رفت هم یار ولایت هم سردار دیارم رفت ای یار خداحافظ سردار خداحافظ😢😢😢😢
مشاهده در ایتا
دانلود
شده ام در پے تو در بہ درٺ مهدےجان ڪے رسد بر من مسکین نظرٺ مهدےجان @yazeynb ڪے شود تا ڪہ عیان بر سر راهم گذرے بر نگاهم ڪہ بیفتد نظرٺ مهدےجان @yazeynb 💚 🌸🍃
حضرت امام حسین علیه السلام می فرمایند: @yazeynb سوگند به خدا خون من از جوشش باز نمی ایستد تا خداوند مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را برانگیزد. @yazeynb 📚مناقب ابن شهر آشوب. ج۴. ص ۸۵
قیصر امین پور چه زیبا گفت : @yazeynb مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ کلمه ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ : "ببخشید" ﻣﮕﺮ ﻣﯿ ﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ: "ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ" @yazeynb مگر ﻣﯿ ﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ی "ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ" ﻏﺮﻭﺭ له ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ !؟ @yazeynb مگر ﻣﯿ ﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮﺋﯽ "ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ" با ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ : ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ؟ چه ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ؟ @yazeynb گاهی ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ ... کاری ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ، نیست. گذﺷﺖ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ... انتظار ﺑﺨﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺎﺑﺠﺎﺳﺖ ... @yazeynb شخصیت ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯼ ، ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﺭﺍﻡ نمی ﺷﻮﺩ ... آدمها را بفهمید. دل، آلزایمر نمی گیرد...!💐🙏 @yazeynb اَلَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج
1.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
المهدی(عج)... @yazeynb تو از کدام راه می رسی؟ خیال دیدنت چه دلپذیر بود جوانی ام درین امید پیر شد نیامدی و دیر شد… @yazeynb دیدار هرلحظه امیدوارم 😔
🌷 ٢٤٦١ @yazeynb ...!! @yazeynb 🌷چند سال از دوران اسارتم را با آقای ابوترابی گذاراندم. اردوگاه موصل ١ که بودیم یک روز رفتم پیش حاج آقا و پرسیدم: همه برای حل مشکلاتشان به شما مراجعه می کنند، این را چه طور تحمل می کنی و خم به ابرو نمی آورید؟ @yazeynb 🌷...چیزی نگفت. دوباره پرسیدم. از دادن جواب امتناع کرد. بار سوم وقتی اصرارم را دید، گفت: حسین آقا جون، دو رکعت نماز و توسل به حضرت زهرا (س) کوه مشکلات را مثل موم نرم می کند. از آن زمان هر وقت به مشکلی بر می خورم همین کار را می کنم. 🌹خاطره اى به ياد سید آزادگان حاج علی اکبر ابوترابی @yazeynb
 نام:محمد نام خانوادگی : امامی جعفری نام پدر : احمد تاریخ تولد : ١٣۴٧/۰١/۰١ @yazeynb شهید والا مقام در یک خانواده متدین و مومن در شهرستان ورامین به دنیا امد . وی از همان دوران نوجوانی ذکر لبش خواندن سوره الرحمن بود. وی در برابر @yazeynb پدر و مادرش بسیار مودب و فروتن و به بقیه نیز احترام میگذاشت. در هر کاری با دیگران مشورت می کرد و همه افراد خانواده نیز در کارهایشان از او نظر خواهی می کردند. علاقه او به ائمه مخصوصا ابا عبدالله الحسین(ع) زبانزد بود. ساده زیست بود به طوریکه اگر @yazeynb لباس نویی می خرید اول می گفت یک نفر دیگر استفاده کند که معلوم نشود که لباس یا کفش نو است بعدا خودش استفاده می کرد. در حل مشکلات و رفع گرفتاریهای دیگران پیش قدم بود. شهیدبزرگوار سرانجام در @yazeynb تاریخ1367/05/07 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره بعثی به درجه رفیع شهادت رسید
✨ ویژه برنامه شهدا✨ @yazeynb 🌷شهیددفاع مقدس سیداحمدپلارک🌷 @yazeynb ✍ ارائه : خادم الائمه ⏱ ساعت : ۲۲/۳۰
شهید ابراهیم هادی فرمود: @yazeynb همسرت برای خودت است ، نه برای نمایش دادن جلوی دیگران ، میدانی چقدر از جوانان بادیدن همسر بی حجاب شما به گناه میفتند!! @yazeynb ┄┄┄┄ 🌹 ┄┄┄┄ شادی روح این شهید بزرگ اسلام اجماعاً صلوات / الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ وَ "عَجِّل فَرَجَهُم"
📕دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله‼️ ❣در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد✍ ❌گناهان یک هفته او اینها بود ؛ شنبه : بدون وضو خوابیدم .😴 یکشنبه : خنده بلند در جمع 😆 دوشنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم .🤔 سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم .📿 چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .🗣 پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .☝️ جمعه : تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات .😔 📝راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد : ⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم... ⁉️ما چی⁉️ ❓کجای کاریم حرفامون شده رساله توجیه المسائل‼️ 1⃣غيبت… تو روشم ميگم🗣 2⃣تهمت… همه ميگن🔕 3⃣دروغ… مصلحتي📛 4⃣رشوه... شيريني🍭 5⃣ماهواره... شبکه هاي علمي📡 @yazeynb 6⃣مال حرام ... پيش سه هزار ميليارد هیچه💵 7⃣ربا...💸 همه ميخورن ديگه🚫 @yazeynb 8⃣نگاه به نامحرم...🙈 يه نظر حلاله👀 9⃣موسيقي حرام...🎼 ارامش بخش🔇 @yazeynb 🔟مجلس حرام...💃 يه شب که هزار شب نميشه❌ 1⃣1⃣بخل... اگه خدا ميخواست بهش ميداد 💰 2⃣1⃣زنا... حالا جَوونم، بعدا توبه میکنم😞 @yazeynb 🌷شهدا واقعا شرمنده ایم که بجای بودن فقط شرمنده_ایم
2.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥به بهانه کرونا @yazeynb برای محرم کم نگذاری! @yazeynb محبي‌الامام اَلْحُسَیْن(ع) 🎆🎆🎆🎆🎆🎆🎆🎆
سلام آقا، فدای تو غصه من غم‌های تو درد و بلات برای من درد سرهام برای تو 😭😔@yazeynb سلام آقا فدای تو✋ باز دلمو آتیش زدی گفتی یک روز جمعه میای این جمعه هم نیومدی😭😔😭😔 @yazeynb اللهم عجل لولیک الفرج شبتون امام زمانی
✨﷽✨ ✅"داستانی واقعی و تکان دهنده از یک پزشک!" ✍توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان ‌دادن که باید پایش را بعلت عفونت می‌بریدیم. دکتر گفت که این بار من نظارت می‌کنم و شما عمل می‌کنید. به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: «برو بالاتر!» بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت: «برو بالاتر!» بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت: «برو بالاتر!!!» تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. عفونت از این جا بالاتر نرفته! @yazeynb لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می‌كرد خیلی تلخ. دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می‌کردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانوایی‌ها تعطیل. مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می‌کشیدند که داستانش را همه می‌دانند. @yazeynb عده‌ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق‌شان را تهیه می‌کردند و عده‌ای از خدا بی‌خبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می‌کردند. @yazeynb شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه‌مان که دلال بود و گندم و جو می‌فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم! پدرم هر قیمتی که می‌گفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می‌گفت: «برو بالاتر...» «برو بالاتر...!!!» @yazeynb بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود. وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: «بچه پامنار بودم.‌ گندم و جو می‌فروختم. خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...» @yazeynb دیگر تحمل بقیه صحبت‌هایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛ اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم. @yazeynb