eitaa logo
کانال مدافع حرم خانم زینب حاج قاسم سلیمانی
1.7هزار دنبال‌کننده
38.9هزار عکس
29.6هزار ویدیو
143 فایل
#شهادت_سردار_سپهبد_قاسم_سلیمانی 😢😢😢😢😢 آهنگ: (یاران چه غریبانه رفتند از این خانه) سر لشڪرِ ایرانی سردارِ سلیمانی هم عاشق قرآن و هم ڪشته قرآنی رفتی و وقارم رفت بر عشق عیارم رفت هم یار ولایت هم سردار دیارم رفت ای یار خداحافظ سردار خداحافظ😢😢😢😢
مشاهده در ایتا
دانلود
༻‌﷽‌༺‌‌‌ جواد نجاتی✍: 💚@yazeynb💚 دلم عجیب هوایی شده بود هوای عزیزانم که جز خاطراتی از بزرگترها چیزی ازشان در ذهنم ندارم ، رفتم در کوچه باغ خاطرات پدرم ، عکس ها و نامه ها و وسایلش را با چشمی پر از اشک نظاره میکردم که این عکسی قدیمی و زیبا از دو سردار دلاور ، دو برادر پهلوان ومشتی که صیغه اخوت خوانده بودند را دیدم ، دو برادری که تا ثانیه های آخر در کنار هم و دوشادوش در جبهه های غرب جانفشانی ها کردند ، به راستی خاطرات دلاوری ها و جوانمردی هایشان زبانزد تمام همرزمان و رفقایشان است و تاصبح قیامت بر لوح مردانگی این سرزمین حک. 💚@yazeynb💚 به گفته بزرگترها بعد از شهادت پدرم سردار شهید احمد سالمیان که فرمانده گردان امام حسن(ع) بودند و با وجود تمام فعالیت ها و مشغله هایش در جبهه‌ها و سپاه ، ثانیه ای خانواده مارا تنها نگذاشت و تمام امورات زندگی خانواده مارا تاروزی که زنده بود انجام میداد و رسیدگی میکرد و هیچ وقت 💚@yazeynb💚 نگذاشت جای خالی برادر شهیدش برای خانواده ما احساس شود ، مادر بزرگوار شهید ابراهیم نجاتی تعریف میکرد وقتی احمد شهید شد تازه جای خالی ابراهیم راهم احساس کردیم
۰ ۰ کرمانشاه👌👌 📑شهید ابوالحسن یاری در سال ۱۳۳۵ در یک خانواده متوسط بدنیا آمد، و یک مجاهد است 💚@yazeynb💚 📑سخن از برادری است که شهادت و فراموش نمیشود ،شهید در طول عمر کوتاهش ظلمی را که از دستگاه شاه به ملت مظلوم روا میشد به خوبی میدید 📑به همین دلیل در جریان قیام شکوهمند اسلامی ایران با شر کت فعال در تظاهرات و راهپیمائیها بر علیه رژیم مبارزه مینمود بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل سپاه پاسداران به این ارگان انقلابی وارد شد 💚@yazeynb💚 📑 از انقلاب اسلامی و مبا رزه با تجاوزگران خلاصه میشد و بعنوان شاگرد خلف مکتب امام حسین (ع) به گفته های جامه عمل پو شاند 💚@yazeynb💚 📑در اوقات بیکاری دائما در حال مطالعه و تفکر در آیات قرآن و نهج البلاغه بود و سفارش میکرد هیچگاه .نگذرانید و همیشه تشنه آموختن بود و آموختن او وقتی مضاعف میشد آگاهیش را در خدمت وگشودن گره های مشکلات مردم بکار میبرد 💚@yazeynb💚 📑 از تواضع او با مردم میتوان درسها آموخت. شهید یکی از اعضای  بود. او در تاریخ ۸/۱۰/۵۸رهبری گروه مسلمان را بعهده گرفت 📑 ودر کامیاران خدمات شایسته ای انجام داد ازجمله در آنجا کتابخانه‌ای را پایه گذاری کرد . در جنگ تحمیلی نیز خدمات چشمگیری را انجام داد 💚@yazeynb💚 📑 و در تاریخ۲۴/۸/۵۹ در جبهه  نوشید و به خیل شهدای انقلاب پیوست. 🌹
یاتما ای مرده مردان اباالفضل 💚@yazeynb💚 کشته راه قران اباالفضل گلمیشم باشون اوسته یارالی اللری بلده گریان اباالفضل 💚@yazeynb💚
@Maddahionlin4_5854720266231351432.mp3
زمان: حجم: 1.62M
جمعه حسین علیه السلام هوا هوای حسینیه ها شب جمعه رسیده این دل من تا خدا شب جمعه شب زیارت مخصوص سیدالشهدا «ع» شب زیارت ارباب ما شب جمعه 💚@yazeynb💚 حوائج همگی مستجاب خواهد شد رواست حاجت دل با دعا شب جمعه "حسین" گفتم و در بین روضه می شنوم صدای مادر سادات را شب جمعه خدا کند که همین روزها حرم باشم خدا کند برسم کربلا شب جمعه 💚@yazeynb💚 حرم بیایم و بر سینه مُهر غم بزنم کنار مرقد شش گوشه از تو دم بزنم
762.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 شبی در یک زیارتگاه مهری رسید ا ز دست محبوبی بدستم چوگل بوئیدم و بوسیدم ا و را هـنوز از بوی روح افزاش مستم بگفتم ازکـدامین خاکی ای مهر 💚@yazeynb💚 کـه دل بـر رشتـۀ مهـرتو بستم بگفتا تربت پاک حسینم  که بر دامان احسانش نشستم کمال همنشین در من اثر کرد 💚@yazeynb💚  و گرنه من هما ن خاکم که هستم 🌙 شبتون حسینی ⭐️
شب ها بدون ڪرب و بلا درد می کشم بیمار ها همیشه به شب ناله می ڪنند 💚@yazeynb💚 همه_خوابند_من_از_فکر_تو_بیدارم_هنوز💔 حسین_جانم 💚@yazeynb💚 اشتباهات من افتاد همه گردن او زحمت آبروی ریخته را یار کشید علی_اکبر_لطیفیان
🌹پنجم رمضان ولادت حضرت قاسم علیه السلام بر عاشقان آن حضرت مبارک باد 🌹💚@yazeynb💚 خورشید فروغ چشم صائم آمد آن ماه تمام آل هاشم آمد تبریک که در پنجم ماه رمضان 💚@yazeynb💚 میلاد عزیز نجمه، قاسم آمد
🌹امام هادى علیه السلام: 💚@yazeynb💚 به يادآور آن هنگامى را كه پيش روى خانواده ات در بستر مرگ افتاده اى و نه طبيبى مى تواند جلو مردنت را بگيرد و نه دوستى به كارت مى آيد. (بحار الأنوار: 78/370/4)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
༻‌﷽‌༺‌‌‌ جواد نجاتی✍: دلم عجیب هوایی شده بود هوای عزیزانم که جز خاطراتی از بزرگترها چیزی ازشان در ذهنم ندارم ، رفتم در کوچه باغ خاطرات پدرم ، عکس ها و نامه ها و وسایلش را با چشمی پر از اشک نظاره میکردم که این عکسی قدیمی و زیبا از دو سردار دلاور ، دو برادر پهلوان ومشتی که صیغه اخوت خوانده بودند را دیدم ، دو برادری که تا ثانیه های آخر در کنار هم و دوشادوش در جبهه های غرب جانفشانی ها کردند ، به راستی خاطرات دلاوری ها و جوانمردی هایشان زبانزد تمام همرزمان و رفقایشان است و تاصبح قیامت بر لوح مردانگی این سرزمین حک. 💚@yazeynb💚 به گفته بزرگترها بعد از شهادت پدرم سردار شهید احمد سالمیان که فرمانده گردان امام حسن(ع) بودند و با وجود تمام فعالیت ها و مشغله هایش در جبهه‌ها و سپاه ، ثانیه ای خانواده مارا 💚@yazeynb💚 تنها نگذاشت و تمام امورات زندگی خانواده مارا تاروزی که زنده بود انجام میداد و رسیدگی میکرد و هیچ وقت نگذاشت جای خالی برادر شهیدش برای خانواده ما احساس شود ، مادر بزرگوار شهید ابراهیم نجاتی تعریف میکرد وقتی احمد شهید شد تازه جای خالی ابراهیم راهم احساس کردیم
✍ 💚@yazeynb💚 یہ عده از رفقا ، رفقای بگو بخندند فقط ؛ دیگہ سودی غیر این برا آدم ندارند . اما یہ دستہ رفیق راه‌ند ، ڪه دغدغہ‌شون هست ڪه ڪنند و آدم بهتری بشند . شما ڪدام دستہ از این رفقا را دارید ؟😊 💚@yazeynb💚
۰ ۰ 😍 دولتی و رسمی را دوست نداشت. خوشش نمی آمد. بهم میگفت: "زهرا، اونجور حس میکنم برا کارهای ، دست و بالم بسته میشه. "😉 با این وجود، یکبار پیشنهاد رو بهش دادم. گفتم: "محسن من دلم نمیخواد برا یه لحظه هم ازم دور باشی. اما اگه به دنبال میگردی، من مطمئنم شهادت تو توی سپاه رقم میخوره."😌 این را که شنید خیلی رفت توی فکر. قبول کرد. افتاد دنبال کارهای پذیرش سپاه. 😍 در به در دنبال بود.😇💚 . °°°°°°°°° سپاه قبولش نمی کرد.😢 بهانه می آورد که: "رشته ات برق است و به کار ما نمی آید و برو به سلامت."😐 برای حل این مساله خیلی دوندگی کرد.😮 خیلی این طرف و آن طرف رفت. آخرش هر جور بود درستش کرد.😍💪🏻 این بار آمدند و گفتند: "دندون هات هم مشکل دارن. باید عصب کشی بشن"😩 آهی در بساط نداشت. رفت و با بدبختی پولی را قرض کرد و دندان هایش را درست کرد.🤗 آخر سر قبولش کردند.😇🤗 خودش میگفت :"اگه قبولم کردن، اگه من رو پذیرفتن،دلیل داشت.😇 رفته بودم سر قبر حاج احمد. رو انداخته بودم به حاجی."😍😎 .💚@yazeynb💚 :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: برای گذراندن دوره ای از طرف سپاه رفته بودیم . تا دم ظهر کلاس بودیم. بعد از ظهر که میشد، دیگر محسن رو نمی دیدم. بر میداشت و میرفت حرم تا فرداش.😳😮 یکبار بهش گفتم: "محسن. اینهمه ساعت توی حرم چیکار میکنی؟ شامت چی؟ استراحتت چی؟"🤨 💚@yazeynb💚 راه گلویش را گرفت. گفت: "وقتی برگشتیم حسرت این روزها رو میخوریم. روزهایی که پیش علی بن موسی الرضا علیه السلام بودیم و خوب نکردیم. "😢 فرداش قبل نماز صبح رفتم حرم. توی یکی از رواق ها یکدفعه چشمم بهش افتاد.🤔 گوشه ای برای خودش نشسته بود و با گردنی کج داشت زیارت میخواند. 😇 ایستادم و نگاهش کردم. چند دقیقه بعد بلند شد و مشغول شد به . مثل باران توی قنوت نماز شبش می ریخت.😭😢 آنروز وقتی برگشتم محل اسکان، رفتم پیشش نشستم. سر صحبت زیارت و امام رضا علیه السلام را باهاش باز کردم.🙄 عجیبی داشت. بهم گفت: "از امام رضا فقط یه چیزی رو خواستم. اونهم اینکه تو راه امام حسین علیه السلام و مثل امام حسین علیه السلام شهید بشم."😌 بهش گفتم: "محسن خیلی سخته آدم مثل امام حسین علیه السلام شهید بشه. خیلی زجر آوره!" گفت: " به خود امام رضا علیه السلام قسم که من حاضرم. خیلی لذت آوره!"😍👌🏻🤗 💚@yazeynb💚